ساعت پنج بعدازظهر است. عدهای در حیاط و عدهای دیگر در سالن حضور دارند، کمکم به تعداد شرکتکنندگان اضافه میشود. هر گروه و هر صنفی در گوشه و کناری با یکدیگر مشغول صحبت هستند. شور و هیجان خاصی در حاضرین دیده میشود. ساعت ۱۸ بعدازظهر، جمعیت همه در سالن سرا پا گوش به سخنان مجری سپردهاند، نماهنگی از زندگی استاد بیژن درویش کجوری به نمایش درمیآید. از کودکی تا امروز.
به سراغ شاگردانش میروند و از او میپرسند. لحظهی معرفی که فرا میرسد و نام بیژن درویش، پیشکسوت صنعت چاپ در سالن طنینانداز میشود. ناخودآگاه تمام جمعیت ایستاده شروع به تشویق میکنند. درویش با موهای سپید از میان جمعیت برخاسته و به طرف جایگاه میرود.
او با صدایی نهچندان جوان از همه میهمانان و حاضرین تشکر میکند. از زندگیاش، از چاپ، از آموزش، از یک عمر تلاش حرف میزند و از زحمات همسرش تشکر میکند. جمعیت تشویق خود را آغاز میکنند و همگی ایستاده و با تشویق و هیجان او را بدرقه میکنند.
لحظات به تصویر کشیده شده، گوشهای از مراسم نکوداشت بیژن درویش، پیشکسوت آموزش هنرستانی و بنیانگذار آموزش آکادمیک چاپ در ایران بود؛ شخصی که به اعتقاد فعالان این حوزه نقش بسزایی در بخش آموزش کشور ایفا کرده است.
چکیدهای از زندگی استاد بیژن درویش
در چهاردهم دی ۱۳۱۴ در تهران متولد شدم. پدرم مهندس کشاورزی و مدیرکل اداره کشاورزی بود. مادرم نیز سیکل قدیم داشت و خانهدار بود. در سال ۱۳۲۰ وارد کودکستان پرورش اهواز شدم و سال بعد در دبستان بهمن تهران آغاز به تحصیل کردم. از سال ۱۳۲۷ تا دریافت مدرک دیپلم در دبیرستان شاه رضای سابق تحصیل کرده و سیکل اول را نیز از مدرسه فخرآباد دریافت کردم.
در سال ۱۳۳۳ برای تحصیل و اخذ دیپلم متوسطه به تشویق مادرم با پاسپورت محصلی روانه اتریش و شهر وین شدم. ابتدا قصد داشتم در رشتهی پزشکی تحصیل کنم؛ اما آشنایی با یک گرافیست اتریشی و تشویقهای او مرا به آکادمی هنر و رشته چاپ و گرافیک کشاند و سرانجام در سال ۱۳۳۷ با درجه لیسانس از آکادمی چاپ وین فارغالتحصیل شدم. از همان سال تا ۱۳۳۸ در یکی از چاپخانههای معروف وین به نام Elbe mol به کارآموزی پرداختم. سپس به آلمان رفتم و در رشتهی مدیریت و اقتصاد چاپ در دانشگاه مونیخ مشغول به تحصیل شدم و فوقلیسانس مدیریت و اقتصاد چاپ را دریافت کردم.
در سال ۱۳۴۲ به عنوان برنامهریز و محاسب تولید در یکی از مؤسسات بزرگ صحافی مونیخ به نام اولدنبرگ (Oldenburg) مشغول به کار شدم. این موسسه با داشتن هزار و پانصد کارگر صحاف بزرگترین مرکز تولید کتاب در آلمان است. در همان سال برای برنامهریزی و راهاندازی رشته چاپ در یکی از هنرستانهای مشهور ایران با همکاری مسئولان روابط فرهنگی ایران و اتریش و نیز به دعوت وزارت فرهنگ اتریش برای همکاری با متخصصان کشور در این رشته به وطن بازگشتم.
از سال ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۱ همزمان با برنامهریزی برای هنرستان در شرکت افست با سمت مدیریت تولید و برنامهریزی مشغول به کار شدم و بهطور همزمان در دانشگاه علوم ارتباطات در مقطع کارشناسی ارشد روابط عمومی تدریس میکردم.
در سال ۱۳۵۲ چاپخانه کتیبه را تأسیس کردم و مدیریت آن را به عهده گرفتم و همزمان مسئول بخش شیمیایی خودکفایی صنعت چاپ نیز بودم.
از سال ۱۳۶۴ با دفتر فنی و حرفهای وزارت آموزش و پرورش در تدوین کتب و برنامهریزی درسهای هنرستانهای نظام قدیم همکاری کردم و طی چهار سال کتابهای تئوری چاپ ۱ و ۲ و ۳ و ۴ و حساب فنی را برای دوره چهارساله هنرستان به انتشار رساندم.
سال ۱۳۷۱ نظام جدید آموزشی به پنج سال تغییر یافت که سه سال آن زیر نظر دفتر فنی و حرفهای و دو سال آخر زیر نظر دفتر مدارس عالی قرار گرفت. در مرحلهی اول کتابهای سهساله به نامهای تئوریهای چاپ و حروف تصویری و موادشناسی تدوین شد. برای دوره دو سالهی کاردانی نیز کتاب صنایع چاپ و تربیت معلم زیر نظر مدارس عالی تألیف شد.
در نهایت پس از برگزاری جلسات متعدد برنامه درسی و مواد آموزشی تهیه شد و به تصویب وزارت آموزش عالی رسید؛ همچنین مقطع کاردانی این رشته همچنان در مرکز آموزشکده یافتآباد تدریس میشد. از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۸۰ به عنوان مشاور امور چاپ در توسعه چاپخانه صنایع آموزشی هم فعالیت داشتم. در سال ۱۳۸۱ نیز موسسه فرهنگی هنری پاپیتال سبز را تأسیس کردم که مرکز واحد ۴۲ دانشگاه جامع علمی- کاربردی است و هماکنون نیز در همین موسسه فعالیت میکنم.
اکنون در نظام جدید آموزشی دوره آموزشی در هنرستانها سه سال است و کتابهای آن زیر نظر کمیسیون سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزش تدوین میشود. در رشتهی چاپ متخصصان این زمینه نیز در تدوین کتابها و تدریس فعالیت میکنند. اینجانب با حکم معاون وزیر و رئیس سازمان پژوهش از سال ۱۳۸۲ تاکنون به عنوان عضو هیئتعلمی برای بررسی کتب فعالیت دارم.
از سال ۱۳۷۵ با همکاری مرکز برنامهریزی و آموزش نیروی انسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به تدوین دورههای کاردانی و کارشناسی رشته چاپ و نشر و کارشناسی ارشد رشتههای صنایع چاپ و مدیریت نشر (در چهار گرایش) اقدام کردم. پس از تصویب این دوره در وزارت علوم تحقیقات و فناوری اولین دورههای کاردانی و کارشناسی رشته چاپ و نشر در مرکز شماره یک فرهنگ و هنر افتتاح شد، در حالی که اینجانب مدیرگروه این مرکز بودم.
این مرکز پس از سه دوره فارغالتحصیل کردن دانشجویان با همت مدیرکل چاپ و نشر و نیز مدیریت نیروی انسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به مرکز شماره پنج منتقل شد. در سال ۱۳۸۵ با فعل و انفعالاتی که در مدیریت چاپ و نشر به وجود آمد بخش چاپ در وزارت ارشاد باقی ماند و نشر به قسمتهای دیگر انتقال یافت.
در همین راستا دورههای چاپ و نشر در کمیسیون برنامهریزی دانشگاه جامع علمی-کاربردی زیر نظر اینجانب به صورت گرایشی انجام شد. اکنون دوره کاردانی چاپ در دو گرایش و دوره کارشناسی در چهار گرایش در مراکز یک، ۵ و چند مرکز فرهنگی علمی-کاربردی برگزار میشود.
خانوادهتان مخالفتی نکردند که چرا به جای طب دنبال رشته فنی رفتید؟
خانواده مخالفتی نداشتند اما چون هزینه تحصیلم را میدادند، باید با آنها مشورت میکردم. به پدر و مادرم نامهای نوشتم و گفتم که میخواهم این رشته را بخوانم. آقای دکتر قریب فامیل مادری ما بود، پدرم با او مشورت کرد. قریب گفت ما که در طب تحصیل کردیم، مثل آسپرینی بودیم که وقتی برگشتیم توانستیم سردرد ایران را خوب کنیم.
پسر شما هم اگر این رشته را بخواند، میتواند بعدها درد چاپ را دوا کند. او به والدینم گفت رشته خوبی است و آنها هم موافقت کردند. ببینید چقدر روشنفکر بود؛ آن هم در زمانی که هنوز کسی نمیدانست گرافیک و چاپ چیست.
استاد بیژن درویش چه شد که برای اولین بار در هنرستان به سراغ تدریس چاپ رفتید؟
من میدیدم که باید در کشور کاری انجام دهم که شاید در توان کسان دیگر نبود. چون کسی انگیزه این کار را نداشت. تحصیلات من در آلمان در رشتهی چاپ بود و از شانزدهسالگی تا سی و دوسالگی در آن کشور زندگی میکردم و یاد گرفته بودم که باید مثمر باشم. وقتی به ایران آمدم، اولین هنرستان چاپ را با دوستان علاقهمند دیگر در سال ۴۳ به راه انداختیم. من از طرف اتریشیها به ایران دعوت شدم و به این ترتیب اولین قدم را در آموزش هنرستانی چاپ برداشتیم.
در آن زمان خیلیها نمیدانستند که میشود در رشتهی چاپ تحصیل کرد اما اتریشیها قراردادی با یکی از هنرستانهای کشور در جنوب شهر تهران داشتند که رشتههای فنی را در آنجا راه بیندازند. یکی از رشتههایشان چاپ بود و آن گروه من را میشناختند، چون تحصیلات اولیه دوره لیسانس خود را در اتریش گذرانده بودم و در آلمان دوره مدیریت و کارشناسی اقتصاد چاپ رفته و آموزش دیده بودم. آنها فارغالتحصیلان خود را رها نمیکنند و میدانند که آنها در کجاها مشغول به کار شدهاند؛ بنابراین از من دعوت کردند که به ایران بیایم.
از همان زمان در ایران ماندید؟
بله؛ من بعد از اتمام تحصیلاتم در آلمان مشغول به کار شده بودم. برای آمدن به ایران مرخصی گرفتم. چون فکر میکردم شاید نتوانم دوباره در ایران کار کنم! بعد که به ایران آمدم و وضعیت را دیدم تصمیم گرفتم بمانم، استعفای خود را نوشتم و گفتم نمیتوانم به آلمان برگردم، چون دوست دارم در مملکت خودم کار کنم.
برایتان چقدر مهم بود که از دانشتان در کشور خود استفاده کنید؟
وقتی میدیدم جامعه ما به صنعت چاپ نیاز دارد، نمیتوانستم بگویم به من چه ربطی دارد. چون به این دانش احتیاج بود و اتریشیها به یک ایرانی نیاز داشتند که دوزبانه باشد و بتواند برنامههای مورد نظرشان را پیادهسازی کند.
در اولین دوره آموزش هنرستانی چاپ، کسی از آن استقبال کرد؟
وقتی این هنرستان برای اولین بار راه افتاد، میخواستیم هنرجو بگیریم. کسی این رشته را نمیشناخت. هرقدر هم تبلیغ کردیم، کسی برای ثبتنام نیامد. دستآخر دیدیم که چند رشتهی دیگر در آن هنرستان هست. با مدیر اتریشی و ایرانی مشورت کردیم و دیدیم که بهترین راه این است که هر رشتهای که پر شد، هنرجوهای باقیمانده را به رشتهی چاپ بفرستد و اینطور شد که مازاد رشتههای دیگر را برای اولین بار به رشته چاپ آوردیم.
آن زمان چه کسانی در رشتهی چاپ تدریس میکردند؟
یکی دو درس را خودم میدادم و باقی درسها، خصوصاً درسهای کارگاهی را مدرسهای اتریشی ارائه میکردند. اولین استادی که آمد، فن حروفچینی را آموزش میداد. کارگاه حروفچینی را راه انداختند و آرامآرام ماشینآلات را آوردند و همه کارگاهها به مرور شکل گرفت. این اولین استارتی بود که برای آموزش صنعت چاپ در ایران زده شد. فارغالتحصیلانی هم بیرون دادیم که به قسمتهای مختلف صنعت رفتند. بعضی از آنها هم یک سال دوره تربیت معلم دیدند و برگشتند و در کارگاهها مشغول به تدریس شدند.
این ماجرا در سال ۴۳ شروع شد. یک دوره با اتریشیها کار کردیم و بعد از چهار سال عدهای را هم به اتریش فرستادیم که کار کنند و بعد که برگشتند، مدرس و مربی شدند.
خودتان به جز کار در هنرستان چه میکردید؟
من در شرکت افست مشغول به کار بودم. بعد از سال ۵۱ دیدم که فضایی را که میخواهم، در اختیار ندارم؛ بنابراین تصمیم گرفتم مستقل شوم و در سال ۵۲ چاپخانه کتیبه را راه انداختم و ماشینآلاتی را خریداری کردم که برای تولید کتاب لازم بود.
من به سراغ تولید کتاب رفتم چون کتاب برای خودش اصالتی دارد و هر کسی نمیتواند این اصالت را نگه دارد. چاپخانههای دیگر، همه چیز چاپ میکردند اما ما فقط کار کتابهای دانشگاهی را انجام میدادیم. ما در کتیبه صحافی، فتولیتوگرافی، مدلسازی چاپ و کلیشهسازی میکردیم و در همان سالها برای اولین بار کلیشههای نایلونی را به جای کلیشههای سربی آوردیم.
بعد از راهاندازی و کار در هنرستان چاپ چه کردید؟
بعد از هنرستان دروس دوره کاردانی را نوشتم که الان کارشناسی هم دارد و دروس رشتهی کارشناسی ارشد هم نوشته شده است که به دنبال مجری برای آن هستند. همچنین سال ۱۳۸۱ نیز موفق شدم تا جواز موسسه فرهنگی هنری به نام پاپیتال سبز را که زیر نظر وزارت ارشاد و دانشگاه جامع علمی کاربردی است، را بگیرم.
با توجه به اینکه اولین بار رشتهی هنرستانی چاپ در دهه چهل تأسیس شد، آکادمیک شدن آن کمی دیر اتفاق نیفتاد؟
چرا همینطور است، چون این کار باید به مرور روند خود را طی میکرد. من در کارهای دیگر بودم، بعد در سال ۶۱ از من دعوت کردند که مشاور آموزش چاپ هنرستانها در آموزش و پرورش بشوم. قرار شد در آنجا برای آموزش فنی- حرفهای در هنرستانها برنامهریزی کنیم. در آنجا جلسات متعددی داشتیم و ده سال برنامه مینوشتیم. اولین رشتهای که نوشتیم تربیت معلم بود که اجرا نشد. بعد دوره کاردانی صنایع چاپ را نوشتیم که برای اولین بار تصویب شد و الان در یافتآباد اجرا میشود.
خاطرم هست که در جلسهای که با حضور وزیر وقت ارشاد (آقای مهاجرانی) برای تقدیر از من برگزار شده بود، لوح تقدیر و جایزه نقدی خود را از دست معاون اول رئیسجمهور وقت (آقای حبیبی) گرفتم. بعد از مراسم وقتی که از پلهها پایین میآمدم، از کنار مرکز آموزش و برنامهریزی نیروی انسانی وزارت ارشاد رد شدم.
آقای حمید بهروان رئیس آنجا بود و از من دعوت کرد که برنامه رشتههای کاردانی و کارشناسی چاپ را بنویسم. وقتی این کار را تمام کردم، برنامه را با خود آقای بهروان به وزارت علوم بردیم که تصویب شد؛ بنابراین رسیدن به مرحلهی آموزش آکادمیک زمان میبرد و باید سیر خود را طی میکرد. شاید دلیل تأخیر هم همین باشد.
ارزیابی کلیتان از وضع آموزش آکادمیک صنعت چاپ ایران چیست؟
هر کاری عمدتاً در ابتدای خود ضعفهایی دارد؛ اما ما پیشرفتهایی در این زمینه داشتهایم و ظرف چند سال، چهار گرایش برای کارشناسی در حوزه چاپ به وجود آمد. فرآیند چاپ، آماده سازی چاپ، طراحی چاپ و فرآیند امور تکمیلی، چهار گرایش دوره کارشناسی هستند. کاردانی چاپ هم دو گرایش فرآیند چاپ و امور تکمیلی را دارد و این پیشرفت خوبی است.
یکی از کارهای دیگری که انجام دادم و فکر میکنم به نفع آموزش آکادمیک تمام شد، این بود که داوطلبان قادر بوده و هستند که با دیپلم همهی رشتهها، در دوره کارشناسی صنعت چاپ تحصیل کنند. برخی نسبت به این مسئله انتقاد کردند اما استدلال من این بود که صنعت چاپ به دانش همه این افراد از رشتههای مختلف نیاز دارد.
دیپلمههای گرافیک، کارهای طراحی را انجام میدهند، کسانی که در هنرستان کامپیوتر خواندهاند، کارهای رایانهای ماشینها را انجام میدهند، کسانی که ریاضی خواندهاند در محاسبات فنی رشد میکنند، برای مواد شناسی دیپلمههای تجربی بهترین هستند و کسانی که از علوم انسانی میآیند، میتوانند ادبیات این رشته را قویتر کنند؛ بنابراین، فکر میکنم که این مسئله به رشد این رشته انجامیده باشد.
استاد درویش به نظرتان فارغالتحصیلان چاپ تا چه حد شانس جذب شدن به بازار کار را دارند؟
یکی از کارهایی که من همیشه انجام میدهم و مدیران گروههای دیگر هم همواره آن را تأیید میکنند، این است که هر زمان موسسهای اعلام نیاز میکند، فارغالتحصیلان چاپ را پیشنهاد میدهم. مثلاً چاپخانهی دولتی ۳۰ نفر از بچههای ما را خواست، من هم گفتم هر کس میخواهد، برود. آنها هم رفتند و الان استخدام شدهاند.
آیا همه فارغالتحصیلان رشتهی چاپ این شانس را دارند؟
تا آنجا که بنده مطلع هستم هیچکدام از فارغالتحصیلان ما بیکار نیستند، یا چاپخانه تأسیس کردهاند یا لیتوگرافی راه انداختهاند و مستقل شدهاند یا ماشین ساز شدهاند؛ یعنی ماشین صحافی میسازند و نیاز جامعه را برطرف میکنند. بعضی از آنها را هم که به کار تدریس علاقه دارند، برای تدریس به هنرستانها فرستادهایم؛ بنابراین میتوانم بگویم که بچههای ما بیکار نمیمانند. در هر حال آنچه که امروز باعث خوشحالی من میشود این است اولاً دانشجویان ما بعد از فارغالتحصیلی بیکار نیستند و دوم اینکه این رشته در میان جامعه جا افتاده است.
استاد درویش شما بزرگترین عامل موفقیت خود را چه چیزی میدانید؟
انگیزه، علاقه، پشتکار در کنار یکدیگر سه عامل موفقیت بنده هستند، البته در این میان نباید کمک خداوند را نیز نادیده گرفت.
آیا اولین استاد خود را به یاد دارید؟
بنده در دوران کاری خود چه در خارج و چه ایران، استادان زیادی داشتهام. ازجمله استادان آقایان امین الهی و وزیری بودند که در حال حاضر در قید حیات نیستند؛ خداوند رحمتشان کند.
بهترین و بدترین خاطره زندگی شما کدام است؟
هرگاه که در کوچه و خیابان افرادی نزد من میآیند و خود را به عنوان شاگردهای من معرفی میکنند بسیار خوشحال میشوم و همیشه از آنان میپرسم که در کدام مؤسسه مشغول به تحصیل بودهاند و به محض اینکه آنها موسسه را معرفی میکنند از طریق یادآوری صداها آنها را به خاطر میآورم. این مسئله همیشه جزو بهترین خاطرات زندگی بنده بوده است.
اما در مورد بدترین خاطرات باید بگویم که من همیشه انسان خوشبینی بودهام، هیچگاه زود عصبانی نمیشوم و همیشه در مقابل مشکلات با خونسردی عمل میکنم. به این دلیل میتوانم بگویم خاطره بدی در زندگیام نداشتهام.
لطفاً مروری بر صنعت چاپ از گذشته تا به حال داشته باشید.
با ورود تکنولوژیهای جدید، صنعت چاپ امروزه تفاوت فاحشی با گذشته دارد؛ اما در خصوص آموزش در آن زمان باید بگویم نظام آن موقع بیشتر نظام استاد شاگردی بود؛ اما در حال حاضر دانشجویان و افراد تحصیل کرده زیادی به این حوزه وارد شدهاند و خوشبختانه روز به روز سطح دانش افراد در این حوزه بالاتر میرود. به خوبی به یاد دارم که یک روز فردی در چاپخانه نزد من آمد و گفت علاقهمندم که فردی فنی باشم و تعمیرات را یاد بگیرم.
از آن روز به بعد، بنده هیچ کاری را به او محول نکردم و گفتم تمام هوش و حواس خود را برای جذب دانش در زمینههای مختلف صنعت چاپ جمع کند. در اینجا باید این نکته را متذکر شوم که هیچگاه در امر آموزش شاگردان خود کوتاهی نکردهام زیرا معتقدم با توجه به گرانقیمت بودن ماشینآلات و تجهیزات چاپ، یک اپراتور باید دانش لازم را برای کار کردن با این تجهیزات فراگرفته باشد.
چه نصیحت و حرف ناگفتهای برای فعالان در این حوزه و همچنین جوانان دارید؟
در ابتدا از همه جوانان میخواهم که به رشتهی چاپ بیایند زیرا یک رشته صنعتی و هنری است و معتقدم که رشتهی چاپ تنها مختص به دانشآموزان فنی و حرفهای نیست. تمام رشتهها ازجمله تجربی و ریاضی و حتی رشتهی انسانی نیز برای این صنعت لازم است، زیرا به اعتقاد بنده میتوان در رشته انسانی به تربیت یک ویراستار موفق امیدوار بود.
اما در خصوص همکاران باید بگویم در خارج از کشور معمولاً متولیان اتحادیهها به حفظ این صنعت کمک میکنند و درزمینهی آموزش چاپ نیز نظارت مستحکمی دارند. لذا از تمامی متولیان این صنعت میخواهم، تمام همت خود را بهمنظور بالا بردن دانش اعضای این صنعت به کار گیرند.
ممنون از وقتی که گذاشتید، حالا به عنوان آخرین سوال، به نظرتان برنامههای بزرگداشت چه ثمری برای پیشکسوتها دارد؟
این نوع کارها درواقع بد نیست؛ یعنی آدم تا زمانی که در قید حیات است، فایده دارد. متأسفانه در بیشتر موارد تا پیشکسوتی در قید حیات است، کسی به یادش نیست. البته من به آقای ذکایی گفتم که احتیاجی به این کار ندارم اما ایشان گفتند که ما احتیاج داریم که از شما تقدیر کنیم.
حال پس از شنیدن سخنان این پیشکسوت بزرگ به سراغ همکاران و شاگردان و همدورهایهای ایشان میرویم تا به کمک خاطرات این افراد آشنایی بهتری با شخصیت بزرگ ایشان پیدا کنیم.
اولویت، آموزش
غلامرضا شجاع: در دهه ۶۰ برای اولین بار با آقای درویش آشنا شدم. ایشان جزو افراد نادری بودند که در حوزه دانش و آموزش به صنعت چاپ خدمات زیادی را ارائه کردهاند. آقای درویش در تمام زمینههای چاپی از اطلاعات فراوانی برخوردارند.
از خصوصیات اخلاقی ایشان این است که همیشه با روی گشاده از افراد استقبال میکنند و هیچگاه برای خود درخواستی ندارند و همیشه به فکر دانشجویان و کارهای مربوط به آنان هستند.
ازجمله خاطرات خوب بنده با استاد مربوط به تألیف کتابی درزمینهی اسکرین با همکاری ایشان در وزارت ارشاد است. همچنین یکی از خاطراتی که در ذهن دارم این است که یک روز از او برای جلسهای پیرامون دایر کردن کلاسهای آموزشی در محل اتحادیه دعوت کردیم. آن روز آقای درویش خیلی عجله داشتند و به ما این مسئله را متذکر شدند. جلسه شروع شد اما ایشان آنقدر این مسئله برایشان مهم بود که وقتی گرم صحبت شدند قرارشان را فراموش کردند و وقتی به خودشان آمدند دیدند که یک ساعت و ۱۵ دقیقه از قرارشان گذشته است.
فرهیختهی مردمدار
جلیل غفاری رهبر: هفت سال پیش با استاد بیژن درویش آشنا شدم. آقای درویش یکی از اساتیدی هستند که در رونق صنعت چاپ کشور نقش بسزایی دارند. فرهیختگی و مردمدار بودن ازجمله خصوصیات مثبت اخلاقی ایشان است. ازجمله خاطراتی که بنده با آقای درویش به خاطر دارم این است که وی همیشه در خصوص کمرنگ بودن مسئله آموزش در بین صحافان نگران هستند و بهمنظور رونق بخشیدن به این امر تلاش زیادی به اعضای این اتحادیه میکنند.
تقویت آموزشگاه های چاپ
چنگیز آصفی مقدم: من در چاپخانهی افست با آقای درویش آشنا شدم زیرا در آن زمان بنده در قسمت عکاسی و روتوش در شرکت افست مشغول به کار بودم. بعدها نیز در انجمن پیشکسوتان در خدمت ایشان بودم. البته تعاملات بنده با آقای درویش بسیار زیاد بود زیرا همیشه دانشجویانی را بهمنظور آموزش به لیتوگرافی بنده میفرستادند.
از خاطرات خوب بنده با استاد این است که همیشه افراد را تشویق میکردند که به بالا بردن سطح علمی صنعت چاپ با تقویت آموزشگاههای چاپی کمک کنند.
عشق به آموزش
هوشنگ نوروزی: بنده چون مسئول کتابهای درسی در انتشارات امیرکبیر بودم لذا ارتباط تنگاتنگی با شرکت افست داشتم. از همانجا با آقای درویش آشنا شدم. دوستی بنده با ایشان به زمانی برمیگردد که مسئله پیگیری آموزش در صنعت چاپ را داشتیم. همچنین در ادامه کار نیز در تدوین استانداردهای چاپ با یکدیگر همکاری داشتیم. الان نیز در انجمن پیشکسوتان در کنار ایشان هستم.
ازجمله خصوصیات خوب آقای بیژن درویش این است که عشق و علاقه خاصی به آموزش و ارتباط با دانشجویان رشته چاپ دارند. بهترین خاطره بنده با استاد نیز به زمانی برمیگردد که روزهای دوشنبه هر هفته به اتفاق آقای مظاهری و لاچینی و عباس صاحبی در اتاق چاپ برای تنظیم استانداردها جمع میشدیم.
بیژن درویش در کار هیچگاه انسان متکبری نبود و همیشه درویشمسلکانه رفتار میکرد.
ورود ممنوع؛ ممنوع!
محمد جاوید: آقای درویش زمانی که از وین به ایران بازگشتند، بنده در آژانس تبلیغاتی مشغول به کار بودم و خوب به یاد دارم که هرگاه ما نیاز به یک کار تضمین شده داشتیم به سراغ ایشان در چاپخانه افست میرفتیم.
از خاطرات خوب بنده با آقای درویش مربوط به اوایل انقلاب میشود که با آقای عباس صاحبی و آقای بیژن درویش وظیفهی تدوین استانداردهای چاپ سیلک اسکرین را به عهده داشتیم.
از خصوصیات اخلاقی خوب وی این است که هیچگاه از گزینه ورود ممنوع به حوزه دانش و اطلاعاتشان در مقابل دوستان و همکاران خود استفاده نمیکنند. ازجمله آرزوهای ایشان این بود که موفق به تأسیس یک کارخانه تولید زینک در کشور شوند.
گفتنی است زمانی بنده و ایشان و آقایان فرشی فرید و چنگیز آصفی مقدم قصد داشتیم شرکتی در رابطه با جمعآوری اطلاعات مربوط به تکنولوژیهای روز دنیا تأسیس کنیم و این اطلاعات را در اختیار آموزشگاهها قرار دهیم که متأسفانه به علت کثرت کار آقای درویش، موفق به انجام آن نشدیم.
بیژن درویش، استاد چاپ
جلال ذکایی: با آقای مهندس درویش زمانی آشنا شدم که در یکی از مراکز علمی و کاربردی تحصیل میکردم. در مقطع کاردانی چاپ، ایشان استاد ما و البته مدیر گروه چاپ بودند. یکی از ویژگیهای بارز و جالب استاد این بود که با وجود سابقه طولانی تدریس و داشتن تجربههای فراوان، همواره نسبت به تمامی دانشجویان و کسانی که برای فراگیری درس آمده بودند، موضعی پدرانه داشتند و آنها نیز از همین موضع به ایشان مینگریستند. برقراری ارتباط با ایشان نیز برای همه بسیار آسان بود.
ویژگی مهم و بارز دیگر مهندس درویش این است که دلمشغولی و دغدغهاش آموزش است. تا جایی که به یاد دارم و از دیگران هم شنیدهام، حرفه چاپ بسیار گسترده و متنوع است. کسانی که وارد این حوزه میشوند، به دلیل همین تنوع و گستردگی، وسوسه میشوند که در بخشهای گوناگون آن فعالیت کنند. عدهای وارد بخش فنی میشوند، بعضی به حوزه تجارت و بازرگانی روی میآورند، اما دلمشغولی و دغدغه خاطر عدهای آموزش است.
ازجمله این افراد آقای مهندس بیژن درویش است. من کمتر دیدهام که ایشان در بخشهای تجاری، بازرگانی و فنی چاپ درگیر شوند و انرژی و وقت خود را در این زمینهها صرف کنند. این ویژگی، شخصیت مهندس درویش را از دیگر افرادی که در این زمینه کار میکنند، دستکم افرادی که من میشناسم، متمایز و البته برجستهتر میکند.
ارتباط بسیار خوب استاد با تمام صنف چاپ نیز از دیگر خصایص اخلاقی ایشان است. تاکنون کسی را در این صنف ندیدهام که آقای درویش را نشناسد یا با این مرد ارتباط تیره و تاری داشته باشد. همه از ایشان به خوبی و نیکی یاد میکنند. اما به نظر من مهمترین ویژگی ایشان سجایای اخلاقی خود آقای مهندس درویش است که بسیار راحت با دیگران ارتباط برقرار میکنند، تا جایی که محال است -تأکید میکنم: محال است- کسی در هر موقعیت اجتماعی برای حضور در یک جلسه و سمینار، حتی جلسات کوچک که نه اسم و رسمی دارد و نه موقعیت اجتماعی، از مهندس بیژن درویش دعوت کند و ایشان نپذیرد.
استاد بسیار راحت ارتباط برقرار میکنند و بسیار ساده دعوتها را میپذیرند و این کمک میکند که افراد به راحتی با ایشان ارتباط برقرار کنند و درنتیجه اطلاعات و تجربیات خود را در اختیار ایشان میگذارد. این ویژگی ایشان کمک کرده که در دل همهی دانشجویان و فارغالتحصیلان و دستاندرکاران حوزه چاپ جا باز کند. در زمان تدریس، علیرغم همهی شیطنتهایی که در دانشجویان وجود دارد، ایشان بسیار بزرگوارانه برخورد میکردند و حتی گاهی ما را شرمنده میکردند، تا جایی که دانشجویان به هم نهیب میزدند «استاد را اذیت نکنید!»؛ مهندس درویش اصلاً از شوخیهای دانشجویان ناراحت نمیشدند.
انگیزه و دلیل اینکه به سراغ مهندس بیژن درویش رفتم، این بود که در سالهای گذشته رویهای داشتیم که در جشنواره صنعت چاپ از پیشکسوتان حوزه لیتوگرافی، چاپ و صحافی تقدیر میکردیم اما هنوز خلائی احساس میشد. سال گذشته که اولین همایش دانشآموختگان صنعت چاپ را برگزار کردیم. همهی کسانی را که در حوزه آموزش صنعت چاپ درگیر هستند دعوت کردیم تا گردهمایی کوچکی داشته باشیم. تفاوتی هم نداشت که در این جمع، استادان یا دانشجویان یا فارغالتحصیلان حاضر باشند.
امسال تصمیم داشتیم دومین دوره را برگزار کنیم و آن خلأ را از بین ببریم. اینکه در صنعت چاپ افراد بزرگمنشی وجود دارند که بنا بر علائق شخصی و بدون هیچ الزام و اجبار دولتی، رسمی و قانونی به آموزش همت میگمارند، نکته بسیار مهمی است. اگر جناب مهندس بیژن درویش وارد این حوزه نشده و فعالیتهای ارزشمند خود را انجام نداده بودند، شاید تاکنون در زمینهی آموزش این صنعت اتفاقی جدی نیفتاده بود. وظیفه ما است که از ایشان و امثال این مرد تقدیرکنیم و فعالیتهای این افراد را پاس بداریم.
از امسال این رویه را شروع کردیم و نخستین کسی که از ایشان تقدیر میشود جناب مهندس درویش است که به اعتقاد همگان حق بزرگی بر گردن آموزش صنعت چاپ دارند و هر جا که در این زمینه سخن گفته میشود، حتماً نامی از ایشان به میان میآید، چه در آموزش عالی، چه در آموزش و پرورش، چه در بخش فنی و حرفهای و چه در وزارت ارشاد.
هر جا که بحث آموزش صنعت چاپ پیش میآید، محال است که اسم مهندس بیژن درویش آنجا نباشد. به همین دلایل، به این نتیجه رسیدیم که باید از ایشان تقدیر شود، چرا که اولاً یک وظیفهی اخلاقی است که در این سیوچند سال اخیر فراموش شده بود، ثانیاً با انجام این کار نقطه امید و روشنی در دل استادان ایجاد شود و بدانند که کسانی هستند تا بعد از اینکه این دوستان به کهولت رسیدند و بار سنگین آموزش را در حد توان به سرمنزل مقصود رساندند، قدر آنها و زحماتشان را بدانند. همچنین تکریم استادان، به خصوص استادی که در حوزه آموزش فعالیت میکند، توجهها را به سوی آموزش جلب میکند.
ما از هر امکانی استفاده میکنیم تا توجهها را به حوزه آموزش جلب و همه را به اهمیت آن واقف کنیم. زمانی به سراغ دورههای آموزشی و برگزاری کارگاههای آموزشی میرویم و گاهی هم به تکریم استادان -به عنوان یک فرض اخلاقی- میپردازیم.
ما در ادامه تلاش خواهیم کرد که این تقدیرها در این نقطه متوقف نشوند و از استادان دیگری که در این حوزه سالها زحمتکشیده و تلاش کردهاند نیز تقدیر میکنیم، زیرا ایشان سرمایهها و ذخیرههای راستین صنعت چاپ هستند.
فنی، جاذب، مشوق
داوود شایسته خصلت: در سال ۱۳۴۲ که مهندس بیژن درویش کارشان را در شرکت افست به عنوان مدیر تولید و برنامهریزی شروع کردند، با هم آشنا شدیم. سفارشها و برنامهریزی تولید به عهده وی بود. به هر حال او تنها فرد تحصیلکرده شرکت در این رشته بود، از آلمان آمده و ظاهراً در (اولدنبورگ) کار کرده بود. در آن زمان که مهندس درویش در شرکت افست شروع به کار کردند من از طرف این شرکت آلمان بودم. وقتی برگشتم، افتخار آشنایی با ایشان را پیدا کردم.
بنده در قسمت تعمیرگاه به عنوان مکانیک دستگاه چاپ و صحافی کار میکردم و ایشان به عنوان مدیر سفارشات در قسمت اداری بودند. از ویژگیهای بارز مهندس بیژن درویش اخلاق او است که همیشه شاداب و خندان است و با روی گشاده با کسانی که با او کار دارند، برخورد میکند. به عقیده بنده، لازمهی موفقیت یک مدیر خوب اخلاق او است که و باید در مورد استاد درویش گفت که وی همیشه شاداب و خندان است و با روی گشاده به استقبال افرادی که با او در ارتباط هستند میرود.
بنده معتقدم لازمهی موفقیت یک کسب و کار چاپی، داشتن یک مدیر سفارشات است که بتواند همه را به خود جذب کند، این ویژگی را مهندس بیژن درویش بهطور کامل داشت. در سالهایی که مهندس درویش در شرکت افست بود، من ایشان را از نزدیک میدیدم. به یاد دارم که برخورد ایشان با مسئولان و کارگران همواره بهگونهای بود که همه را مجذوب خود میکرد. به دلیل همین حسن خلق حتی افراد از ایشان فرمانبرداری هم داشتند.
تمام سالهایی که با ایشان کار میکردیم، خاطره بود. بیژن درویش به عنوان یک مدیر تولید، مشوق ما بود. حتی در زمان نصب ماشینآلات و تعمیرات و کارهای دیگر، همیشه پشتیبان و همراه ما بود. ایشان علاقه خاصی داشت که معلومات خود را در اختیار دیگران بگذارد تا آنها هم از این اطلاعات فراوان بهره ببرند.
گاهی به کسانی که متخصص و کاردان این رشته بودند نکات و مطالبی را گوشزد میکردند که بسیار ضروری بود و آنها نیز از این کار ایشان بسیار استقبال میکردند. به همین دلایل است که همیشه هرگاه درباره آموزش صنعت چاپ از چهل سال پیش تا به حال صحبتی میشود و یا به عنوان یکی از پایهگذاران یا برنامهریز یا مدرس یا مؤلف چاپ؛ حتماً در همهی مسائل آموزشی رشته چاپ، به شکلی نام او موردتوجه است.
مهندس بیژن درویش در سال ۱۳۵۲ از شرکت افست رفتند. اتفاقی که برای ما، به عنوان همکاران ایشان، بسیار ناراحتکننده بود. از سوی دیگر از داشتن مدیری با چنین تحصیلات و معلوماتی محروم شدیم. سرانجام؛ با آمدن آقای انجمی به شرکت افست جای خالی بیژن درویش تا حدی در این شرکت پر شد.
مهندس بیژن درویش توانسته دین خود را به این صنعت ادا کند. وی واقعاً از اخلاق و رفتار نیکو برخوردار است و دانش خود را در حد توان و با اخلاص، در اختیار مردم و فعالان این صنف گذاشته است.
من به سهم خود به دلیل کمکهای بیدریغ ایشان به صنف چاپ کشور، از ایشان سپاسگزارم. باید از مهندس درویش، به عنوان یکی از پیشکسوتان این رشته که تحصیلات عالیه دارد، تجلیل به عمل آید.
یک انسان مثمر
مجلسی: مهندس بیژن درویش در سال ۱۳۴۲ به شرکت افست آمدند. ایشان از معدود مهندسان چاپ در آن زمان بودند و تحصیلات و دانش بسیار در این رشته داشتند. همه به ایشان علاقهمندند. اخلاق خوب و پسندیدهای دارند و در طول زمانی که در شرکت افست بودند از ایشان بهره فراوانی بردیم؛ اما متأسفانه در سال ۱۳۵۲ از افست رفتند.
مهندس بیژن درویش مدیری بودند با اطلاعات فنی بسیار زیاد، آگاهی کاملی از کار خود داشتند و افراد به خاطر حسن برخورد و رأفتشان، از کار کردن با ایشان خوشحال بودند. استاد در زمان حضور در شرکت افست در یک آموزشگاه حرفهای در رشتهی چاپ، به عنوان یکی از مدیران آن مجموعه فعالیت میکردند. در آنجا نیروهای بسیاری را آموزش دادند که بعداً در افست از حضور آنها استفاده شد. مهندس بیژن درویش بعد از رفتن از افست هم به تدریس و آموزش مشغول شدند. ایشان برای جامعه خود به ویژه صنف چاپ انسان ثمری بودهاند.
شخصیت برجستهی دانش چاپ
مصطفی تینای تهرانی: من درباره استاد بیژن درویش چیز زیادی برای گفتن ندارم؛ اما همانگونه که همهی ما فعالان حوزه چاپ میدانیم وی شخصیت برجستهای است و در حوزه آموزش چاپ در ایران از ریشهها و ستونها به شمار میآید. وی مرکزی است که آموزش چاپ حول محور ایشان شکل گرفته و قوام یافته است. نمیتوان از چاپ در ایران سخن گفت و استاد درویش را در حوزه آموزش بنیادی این حوزه ندید. به نظر من تقدیر از این شخصیت کمترین کاری است که میتوان کرد.
پیشکسوت پرتلاش
مجید فرشی فرید: درباره استاد درویش میتوانم بگویم که وی از قدیمیترین همکاران ما در صنعت چاپ هستند. همکار خوبی که از ۴۰ سال پیش سنگ بنای آموزش در حوزه چاپ را گذاشت و در این حوزه هنری و صنعتی از پیشکسوتان به شمار میآید.
من در دو سالی که ایشان مدیر چاپخانه صنایع آموزشی بودند به دلیل نیازی که گه گاه به تخصص من در زمینهی ماشینآلات وجود داشت با ایشان همکاری خوبی داشتم. وی فردی بزرگوار و سختکوش و پرتلاش هستند و گفتن از ایشان آسان نیست. بهراستی که تقدیر از بیژن درویش، تقدیر از یک پیشکسوت پرتلاش است که برای اعتلای چاپ کشور زحمات بسیاری کشیده و میکشد. تقدیر از ایشان مشوق همهی تلاشگران پیشکسوت صنعت چاپ است.
بنیانگذار آموزش چاپ
بهمن پورمند: استاد بیژن درویش شخصیت برجستهای هستند که به گردن صنعت چاپ کشور ما خصوصاً در حوزه آموزش و آشنایی با تازهترین دستاوردهای علمی و فنی این حوزه حق بسیاری دارند. ایشان به دلیل بنیانگذاری آموزش بر گردن بسیاری از فعالان امروزی این حوزه حق دارند؛ ایشان افرادی که موفقیتهای بسیاری هم به دست آوردهاند را آموزش دادهاند که کار بزرگی است. پشتکار و فعالیت گسترده ایشان به حدی است که به جرئت میتوان گفت کسی در این زمینه به پای ایشان نمیرسد.
تلاشگر
سیامک دری: استاد بیژن درویش دو ویژگی بارز و برجسته فعالیت و پشتکار را دارند که وی را از همهی افراد دیگر در این رتبه ممتاز میکند. این امر در آموزش بسیار حائز اهمیت است و همین سبب شده که وی را همیشه در حال فعالیت زیاد ببینیم. وی را زمانی نمیتوان یافت که با روحیه مثبت و پرنشاط در حال فعالیت نباشد. این دو ویژگی در زمان حاضر ارزشمند است و شایستهی تقدیر بسیار.
بزرگمرد ماندگار
پارسا (مدرس چاپ): استاد بیژن درویش بزرگمرد ماندگار حوزه چاپ کشور است و کسی است که در انتقال دانش خود به دیگران ذرهای خسته نمیشود. بهروز کردن دانش از ویژگیهای این همیشه استاد است. صنعت چاپ ایران در رشتهی مطالعاتی و آکادمیک بهواقع مدیون تلاشهای این مرد خستگیناپذیر است. کسی نمیتواند از چاپ نوین سخن بگوید و نامی از استاد بیژن درویش نیاورد. تمام کسانی که در حوزه تخصصی چاپ و بهویژه آموزش مشغول به کارند، نیک میدانند که این بزرگمرد برای اعتلا و رشد این حوزه مهم و تخصصی چقدر تلاش داشته و دارد. همه مدیون تلاشهای ایشان هستیم.
از نکاتی که در این زمینه باید گفت این است که استاد همیشه همراه و پشتیبان دانشجویان بوده و هستند. من در زمان تحصیل برای نوشتن و دفاع از پایاننامه دچار مشکلی شدم. در آن زمان یکی از اساتید از پذیرش پایاننامه من سر باز میزد و دو سال من را نپذیرفت. روزی قضیه را به استاد بیژن درویش گفتم. استاد جملهای به من گفت و گفت برو همین را به استاد مشاور بگو. رفتم و گفتم و مشکلم حل شد. از مهمترین نکاتی که در همین زمینه در ذهن من مانده، سختگیریهایی است که استاد درویش در مورد پایاننامه من داشتند. این سختگیریها باعث شد من یک پایاننامه خوب و عالی بنویسم و نمره خوبی هم بگیرم.
یک کتاب تقدیر
مجید پرهیزکار (مدرس چاپ): استاد بیژن درویش دارای شخصیتی عمیق هستند و مسلماً چنین شخصیتی را نمیتوان در یک جمله و یک سطر چنان بیان کرد که گویای بزرگی آن باشد. این مرد بزرگ برای چاپ در ایران زحمت بسیار کشیده و مرارت بسیار دیده و همین امر است که برای تکریم وی باید یک کتاب سخن گفت وگرنه یک جمله و یک سطر در قدرشناسی مقام ایشان ناچیز است.
حامی
علی محمدی (فارغالتحصیل و متخصص چاپ): استاد درویش نخستین کسی بود که مرا به خودباوری رساند. در شرایطی که همه سعی در سد کردن راه خلاقیتهای جوانان دارند استاد بیژن درویش در کمک به شکوفا شدن خلاقیتهای من چنان کرد که تمام پیشرفتهای امروزم را مدیون او هستم. ایشان وقتی درباره یک شیوه تازه تفکیک رنگ که به آن رسیده بودم با من همسخن شد، چنان از من حمایت کرد که زمینههای دیگر پیشرفتم خودبهخود مهیا شد.
من شیوه ابداعی خودم را با ایشان در میان گذاشتم؛ او تمام سخنان من را شنید و تمام جزئیات را هم به دقت گوش کرد؛ سپس مرا به جامعهی مخترعین رهنمود شد. این امر مقدمه ثبت اختراع من را فراهم کرد و راههای دیگری برای موفقیت من گشود.
پدر آموزش چاپ
داریوش شادنیا: من از سال ۸۲ افتخار شاگردی استاد بیژن درویش را دارم. ایشان استاد بزرگ حوزه چاپ و به قولی پدر آموزش این حوزه هستند. از ویژگیهای برجسته ایشان میتوان به همزمانی استادی و تشویق شاگردان نام برد. وی علاوه بر این که همواره نقش استادی خود را به بهترین شکل ایفا میکند، در تشویق شاگردان هم هرگز ذرهای کم نگذاشته و نمیگذارند.
من در برگزاری بسیاری از برنامهها و سمینارها از نظرات استاد استفاده میکنم و ایشان هم بیدریغ بهترینها و کاملترینها را در اختیار من قرار میدهند. استاد بیژن درویش برای خانواده چاپ همیشه نامی آشنا و شخصیتی معتبر بوده و هست. به نظر من مهمترین ویژگی ایشان در ایام تحصیل ما این بود که پشتیبان حرکتهای دانشجویی بود و هنوز هم این ویژگی را به بهترین شکل دارا است.
آثار مهندس بیژن درویش
– مقالهی بستهبندی و شیوههای چاپ؛ مجله «صنعت چاپ» شماره ۱۲۲ (اسفند ۱۳۷۱)، ص ۳۰. این مقاله در اولین گردهمایی بینالمللی صنعت بستهبندی و چاپ (بهمن ۱۳۷۱، تهران) نیز ارائه شد.
– تاریخ چاپ سیلک اسکرین در ایران به سفارش مرکز برنامهریزی و آموزشی نیروی انسانی (وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی) ناشر: موسسه فرهنگی و هنری شقایق روستا، تهران، ۱۳۸۱ (این کتاب مطابق استاندارد مهارت چاپ سیلک اسکرین وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تهیه شده است).
– تئوری چاپ؛ کتاب درسی سال چهارم هنرستان، با موضوع آموزش فن چاپ؛ ناشر: وزارت آموزش و پرورش.
– تئوری چاپ؛ کتاب درسی سال سوم هنرستان، با موضوع آموزش فن چاپ؛ ناشر: وزارت آموزش و پرورش، ۱۳۷۰.
– حساب فنی: کتاب درسی سال چهارم هنرستان، با موضوع آموزش فن چاپ؛ ناشر وزارت آموزش و پرورش.
– روشهای تولید (۱): کتاب درسی رشته چاپ، (نظام جدید آموزش متوسطه شاخه آموزش فنی و حرفهای)؛ ناشر: شرکت چاپ و نشر ایران، تهران ۱۳۸۳.
– فرمهای تصویری چاپ برجسته: کتاب درسی رشته چاپ، گروه تحصیلی مکان یک زمینه صنعت (نظام جدید آموزش متوسطه شاخه فنی و حرفهای)؛ ناشر: شرکت چاپ و نشر ایران، تهران ۱۳۷۳.
– کارگاه فرمهای تصویری چاپ برجسته: کتاب درسی رشته چاپ، گروه تحصیلی مکان یک زمینه صنعت (نظام جدید آموزش متوسطه شاخه فنی و حرفهای)؛ ناشر: شرکت چاپ و نشر ایران، تهران ۱۳۷۴.
– ماشینآلات چاپ برجسته: کتاب درسی رشته چاپ، گروه تحصیلی مکان یک زمینه صنعت (نظام جدید آموزش متوسطه شاخه فنی و حرفهای)؛ ناشر: شرکت چاپ و نشر ایران، تهران ۱۳۷۳.
– مقاله پای اصلی آموزش چاپ: پیشکسوتان آموزش چاپ در ایران؛ مجله صنعت چاپ، شماره ۳۰۰، خرداد ۸۶.
– مقاله همه چیز به کیفیت آموزش در دانشکده وابسته است؛ مجله صنعت چاپ، سال ۱۳، شماره ۱۵۱، (مرداد ۱۳۷۴)، ص ۱۰ – ۱۱.
منتشر شده در شماره ۶۱ نشریه چاپ و نشر- آبان ماه ۱۳۸۸