خوب اگر از محله بازار آهنگرها بیرون رویم، چند قدم جلوتر وارد مغازه کتابفروشی و انتشارات اسلامیه با ظاهری بسیار قدیمی و درب چوبی ۷۰ ساله با عنوان انتشارات اسلامیه می شویم. جایی که مدیریت آن را برادر بزرگتر سید جلال کتابچی یعنی سیدرضا کتابچی به عهده دارند. سرتاسر مغازه پر از کتاب های مختلف با عناوین عربی، فارسی، تاریخی و اجتماعی بود.
محلی برای تغذیه روح. محلی که شاید بسیاری از افراد آرزوی فعالیت در چنین جایی را داشته باشند. با سیدرضا کتابچی مشغول به صحبت شدم.
زمانیکه شروع به صحبت کرد، بیشتر فکر می کردم که با یک مورخ مشغول مصاحبه هستم. احساس می کردم که تمامی کتاب های موجود را جملگی از بر بود. برایم از تهران قدیم گفت؛ از محله ها، از پادشاهان، از کاخ ها و …
علاقه به ادبیات
سیدرضا کتابچی گفت: متولد سال ۱۳۱۵ از چهارراه سیروس است. یعنی حدوداً دو سال از سیدجلال بزرگتر است. در مدرسه توفیق کلاس اول تا سوم را خواندم. چهارم را در مدرسه خیام تمام کردم. دوره دبیرستان را در دبیرستان بدر و فیروزبهرام گذراندم و در سال ۱۳۴۱ موفق به اخذ مدرک لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه ادبیات تهران شدم.
در آن زمان ابتدا به خاطر علاقه ای که به رشته علوم تجربی داشتم، موفق به اخذ دیپلم طبیعی شدم؛ اما دوباره به خاطر علاقه ای که به رشته ادبیات پیدا کردم، جهت گرفتن دیپلم در رشته انسانی اقدام کردم. زیرا همان طور می دانید در گذشته امکان اینکه با یک دیپلم می توان در هر رشته ای از کنکور شرکت کرد، وجود نداشت. لذا در نهایت پس از کسب قبولی در کنکور در رشته زبان و ادبیات انگلیسی مشغول به تحصیل و درسال ۱۳۴۱ نیز فارغ التحصیل شدم.
زندگی با کتاب ها
سیدرضا کتابچی در بین صحبت هایش از کتب مختلف برایم شروع به گفتن می کند و از هرکدام شرحی را برایم می آورد. با گفتن زندگانی معصومین گریه می کند و از فتوحات شاهان با خنده برایم می گوید. از کتاب های درسی آن زمان و سطح دانش و اطلاعات دانش آموزان در آن زمان برایم می گوید و از روش های جدید دروس شکایت می کند.
خودش می گوید تا کلاس چهارم ابتدایی که می رسیدیم، حداقل ۱۵ جزء از قرآن را چندین بار دوره می کردیم؛ و کتاب نصاب الصبیان که واقع فرهنگ لغت عربی به فارسی و به شعر است را از حفظ داشتیم. در حالی که در حال حاضر دانش آموزان با کمتر ازیک جزء آشنا می شوند.
سیدرضا کتابچی از برادر بزرگترش برایم می گوید: برادر بزرگترم مرحوم سید محمد اسماعیل کتابچی متولی سال ۱۳۰۱ بودند و در سال ۱۳۵۸ فوت کردند. بعد از ایشان به مدت ۳۱ سال است که مدیریت انتشارات اسلامیه با بنده است.
آن قدر دانسته هایش برایم جالب بود که دیگر از خیر سوالاتم گذشتم و به شنیدن خاطراتش نشستم. از سیدرضا کتابچی پرسیدم که چرا این محل را برای کتابفروشی انتخاب کرده اید؟
به دستور رضا شاه در سال ۱۳۱۴ برخی از مغازه های موجود در ناصرخسرو خراب شد. از جمله مغازه کتابفروشی اسلامیه؛ و ظرف یک هفته خیابان بوذرجمهری با خراب کردن خانه ها درست شد.
در سال ۱۳۱۶ در محل کنونی خیابان بوذرجمهری (۱۵ خرداد فعلی) مرحوم پدر، شروع به ساختن یک ساختمان سه طبقه کردند. تا قبل از آماده شدن ساختمان مدتی در خیابان باب همایون مغازه ای را اجاره کردند تا اینکه بعدها به همین مکان نقل مکان کردند و سپس چندین کتابفروشی دیگر مانند جعفری- محمدی- مصطفوی- خزر- علمی- اسلام- محمودی در این خیابان بودند که یکی یکی بسته شده و اقدام به شغل دیگری کردند و فعلاً ما تنها مانده ایم.
در مورد محل کتابفروشی پدربزرگم مرحوم سیدمحمدعلی شیرازی نیز ابتدا درآن زمان تیمچه حاجب الدوله به عنوان بازار کتاب در آن زمان بود. لذا پدربزرگ ما در آنجا حجره ای برای کتابفروشی داشت. حکایت ها از آن زمان حاکی بر این است که جدّ ما جزو اولین افرادی است که شروع به چاپ کتب به روش چاپ سنگی کرده و مقداری هم از بمبئی و هندوستان به ایران وارد می کند.
بعد از تمرکز کتابفروشان در حاجب الدوله، بسیاری ازکتابفروشی های آن زمان از جمله (خیام، علمی، شرکت مطبوعات کتابفروشی مرکزی، کانون کتاب و….) به خیابان ناصرخسرو نقل مکان می کنند. بعد از ناصرخسرو، خیابان جمهوری (شاه آباد سابق) در بین سال های ۱۳۳۵ تا سال ۱۳۴۰ به عنوان مرکز کتابفروشی ها شناخته شد.
در آن زمان که دانشگاه تهران ساخته شد، تنها یک صحافی به نام لان کامرر روبروی دانشگاه وجود داشت و اثری از هیچ کتابفروشی نبود تا اینکه بر اثر گذشت زمان اکثر کتابفروشی ها به خیابان میدان انقلاب منتقل شدند؛ اما انتشارات اسلامیه پس از اسکان درخیابان ناصرخسرو (بوذرجمهری سابق) هیچ گاه نقل مکان نکردند و در همین جا به کار خود ادامه داد که بعد از انقلاب به نام ۱۵ خرداد موسوم شد.
در ادامه شروع به بازگو کردن سال ها فعالیت فرهنگی انتشارات اسلامیه کرده و می گوید:
چاپ ۶۷ نوع قرآن مجید، ۳۰ جزء کامل صحیح و ۷ نوع قرآن های یک جزء و دو جزء و ۸ جزء با نام های عم جزء و یس جزء و ۲۵ نوع کلیات مفاتیح الجنان حاج شیخ عباس قمی و زاد المعاد مجلسی در ادعیه سالیانه و ۲۲ نوع منتجات مفاتیح الجنان حاج شیخ عباس قمی و صحیفه سجادیه و کتب ادعیه معتبره، چاپ بیش از ۱۰۰ نوع تفاسیر معتبر شیعه و سنی از علماء قرون گذشته و حال،
چاپ کتب درسی حوزوی از ابتدا تا سطوح عالی فقه و اصول، چاپ شروح نهج البلاغه و چاپ رساله مراجع تقلید در صد ساله اخیر و کتب در معارف شیعه اثنی عشریه، کتب مرجع امثال اصول کافی، روضه کافی با ترجمه و شرح فارسی، چاپ ۵۹ مجلد از دوره ۱۱۰ جلدی بحارالانوار علامه مجلسی و ترجمه ۳۳ جلد از بحارالانوار به فارسی به طورتجریدی و مطالب آموزنده اسلامی جهت فرهیختگان و اساتید که به زبان عربی آشنایی ندارند.
چاپ دوره ناسخ التوریخ از هبوط آدم و سایر پیامبران تا پیامبر اسلام و ائمه معصوم شیعه و خلفاء راشدین و سلاطین قاجاریه در ۹۷ جلد زرکوب ۴۰۰ صفحه ای، احوالات ۱۴ معصوم علیهم السالم در ۳۲ مجلد از مورخین شیعه، سخنان حضرت رسول و ۱۴ معصوم و معجزات آنان، بعضی از کتب درسی دانشگاه و حوزه های علمیه، مجموعاً در ۶۵۰ جلد بزرگ و جیبی از افتخارات این موسسه ۱۲۰ ساله است که طی ۴ نسل انجام گرفته است.
کلیه کتاب های فوق به طریق چاپ سنگی در قدیم و چاپ حروفی و افست در چاپخانه اسلامیه با لیتوگرافی به چاپ رسیده و بخش عمده ای از آنها هم در صحافی اسلامیه تجلید و صحافی شده است. با روکش های گالینگور زرکوب، سلفون و شومیزی. ضمناً ۱۰۰ عنوان از احادیث در وب سایت احادیث به آدرس: www.ahadith.ir معرفی شده است که بیش از ۶۵۰ مجلدات وحدود ۲۵۰ جلد کتاب هایی است که برخی بارها تجدید چاپ شد و در حال حاضر در بازار کتاب موجود نیست.
بعد از بازگوکردن سال ها تلاش و کوشش بسیار و به دست آوردن افتخارات از سیدرضا کتابچی درباره بهترین و بدترین خاطرات زندگی و دوران کاریش پرسیدم.
می گوید: در طول ۵۳ سال اشتغال به کار چاپ و نشر، ملاقات و مصاحبت با علماء و دانشمندان، نویسندگان و شعرا به خصوص بزرگانی نظیر علامه شعراتی و علامه حاج میرزا باقرکمره ای و شاعر شهید حبیب چایچیان و بسیاری دیگر جملگی جزو بهترین خاطرات دوران کاریم بود.
اما در مورد خاطره ناخوشایند، باید بگویم رحلت امام خمینی (ره) فوت ناگهانی پدر و برادربزرگم که هردو مدیریت انتشارات اسلامیه را در سال های ۱۳۳۵ تا ۱۳۵۸ بر عهده داشتند از جمله بدترین روزهای زندگی ام بوده اند.
خوب از روزهای زندگی و خاطراتش بگذریم و به مسائل کاری بپردازیم. اول به سراغ اتحادیه می رویم. انتظارات شما از اتحادیه چیست؟
متأسفانه قطع یارانه کاغذ از جمله مشکلاتی است که موجب ورشکستگی و تغییر شغل افراد شده است. اگر در سطح بالاتر به این قضیه نگاه کنیم، مسلماً همین امر به مرور زمان فرهنگ عمومی جامعه را دچار خسران و زیان فراوانی خواهد کرد. لذا با توجه به شرایط گفته شده انتظار می رود که اعضای اتحادیه درخصوص در اختیار قرار دادن کاغذ یارانه ای به ناشران کتب مذهبی و همچنین افراد دارای بضاعت و سرمایه کم اقدامات اساسی انجام دهند.
از آنجا که شما هم دنیای سفید و سیاه چاپ را دیده اید و هم دنیای رنگی و پرزرق و برق آن را، به نظر شما در مقایسه با گذشته، دنیای چاپ کتاب امروز دستخوش چه تغییراتی شده است؟
مسلماً پیشرفت صنعت چاپ مثل سایر صنایع در بهبود چاپ کتاب بسیار موثر بوده است. در خصوص مقایسه این دو نیز همین بس که شما مقایس های بین اولین اتومبیل اختراعی با اتومبیل های آخرین سیستم داشته باشید.
سخن آخر
به همه افراد توصیه می کنم، از مطالعه کتب سودمند و مفید در همه زمینه ها غفلت نورزیده و به سفارش قرآن و کتب اربعه شیعه فضیلت علم مفید برای جامعه همراه با ایمان را فراموش نکنند.
منتشر شده در شماره ۶۷ نشریه چاپ و نشر
سیدرضا کتابچی