حاج ابراهیم توسلی؛ معلم چاپکار

    مرور عمر رفته بر چاپ در گفت و گو با حاج ابراهیم توسلی

    0
    91
    ابراهیم توسلی

    می گویند از جمله همکاران نزدیکش حسن عمید، دکتر علی شریعتی و فخرالدین حجازی بودند. خودش می گوید زمانی که با حسن عمید آشنا شدم فکر نمی کردم که او روزی مولف فرهنگ عمید شود. پدر دکتر علی شریعتی در دوران دبیرستان ناظم و معلم عربی او در دبیرستان ابن یمین بوده است. قبل از ورود به چاپ حدود یک سال معلم ورزش بوده است اما به یک باره معلمی را رها کرده و وارد چاپ شده است. او کسی نیست جز حاج ابراهیم توسلی و حال شرح زندگانی او از زبان خودش بخوانید:

     

    شروع چاپ از مشهد

    در سال ۱۳۰۲ در کاشمر به دنیا آمدم. ۱۳ ساله بودم که به خاطر شغل پدرم به مشهد مهاجرت کردیم. در آن زمان پدرم در یک شرکت تجاری مشغول به کار بود. بعد از ورود به مشهد تحصیلاتم را در دبیرستان ابن یمین تا مقطع سیکل اول ادامه دادم. در ادامه در سال ۱۳۱۸ در سن ۱۶ سالگی وارد حرفه چاپ شدم. قبل از اینکه وارد این حوزه شوم ابتدا یک سال به عنوان معلم ورزش در مدارس فعالیت می کردم.

    اما بعد از این مدت به خاطر علاقه ای که به مطبوعات داشتم به عنوان دفتردار در چاپخانه خراسان مشغول به کار شدم. در آن زمان حسن عمید با اینکه شش کلاس بیشتر سواد نداشت اما در زمینه چاپ دارای اطلاعات زیادی بود. بنده نیز از ایشان چیزهای زیادی را یاد گرفتم.

    ایشان مدتی به عنوان سر حسابدار چاپخانه خراسان و بعدها نیز سردبیر روزنامه خراسان شدند اما در نهایت به خاطر اختلافی که با آقای تهرانیان پیدا کردند از سمت خود استفعا دادند و به تهران رفتند. بعدها نیز موفق به تالیف کتاب فرهنگ عمید شدند. هنوز یک سال از فعالیتم در این چاپخانه نگذشته بود که به عنوان مدیرعامل چاپخانه معرفی شدم. در آن زمان چاپخانه خراسان به عنوان شرکت چاپ خراسان توسط برادران تهرانیان و ابراهیم فیروزیان تاسیس شد.

    همزمان با این دوران مدتی نیز در چاپخانه شرق مشغول به فعالیت بودم. در آن زمان چاپخانه شرق توسط دکتر میردامادی و دکتر ضیایی خریداری شد. با تاسیس روزنامه خراسان توسط محمدصادق تهرانیان مسئولیت روزنامه به ایشان واگذار شد.

    دفتر روزنامه درست پشت چاپخانه خراسان قرار داشت. در آن زمان تیراژ روزنامه ۱۰ هزار بود و به عنوان روزنامه یومیه خراسان مشهور بود. در تیرماه امسال سالگرد شصت و سه سال فعالیت روزنامه را جشن گرفتند. بنده نیز تا سال ۱۳۶۷ در چاپخانه خراسان مشغول به فعالیت بودم تا اینکه بازنشسته شدم.

    ابراهیم توسلی خاطره ای از دکتر علی شریعتی

    در حال حاضر نیز دارای سه فرزند پسر و یک دختر هستم. از میان فرزندانم تنها فرزند کوچک خانواده وارد کار چاپ شده و در حال حاضر مسئولیت اداره یک لیتوگرافی را به عهده دارد. همچنین نوه هایم نیز مسئولیت اداره یک چاپخانه و یک لیتوگرافی را به عهده دارند.

    حاج ابراهیم توسلی در ادامه صحبت هایش از او درباره خاطرات چاپخانه خراسان پرسیدم. در آن زمان فخرالدین حجازی، دکتر علی شریعتی همگی جز اعضای هیئت تحریریه روزنامه خراسان بودند. خوب به یاد دارم که آقای تهرانیان برای انجام مصاحبه مدتی به آلمان رفت به همین علت مسئولیت مدیریت داخلی روزنامه را به عهده بنده گذاشتند.

    دراین زمان مدتی ساعت توزیع روزنامه به علت خاموشی برق به تعویق افتاد به همین جهت سروصدای مردم بلند شد. به همین علت بنده مسئله را با آقای دکتر شریعتی که مسئولیت تحریریه را به عهده داشت در میان گذاشتم. ایشان که فردی فرزانه و دانشمند بودند سریعاً کارگران را جمع و این مسئله را با آنان گوشزد کردند که باید سرعت کار خود را بالا ببرند.

    در همین زمان به سرعت شروع به نگارش مطالب و مقاله های روزنامه کردند و کارگران نیز پا به پای ایشان چاپ می کردند. هیچ گاه آن روز را فراموش نمی کنم هر کسی سرعت نوشتن ایشان را می دید شگفت زده می شد. البته باید بگویم این مسئله چندان تعجب آور نبود چون پدر دکتر شریعتی نیز زمانی که بنده در دبیرستان ابن یمین تحصیل می کردم به تدریس درس عربی مشغول بودند و هم ناظم مدرسه بودند آن زمان نیز ایشان چندین کتاب تالیف کرده بودند و دارای معلومات زیادی بودند. مسلماً از وجود چنین پدری باید انتظار چنین فرزندی هم داشت.

    ابراهیم توسلی

    بهترین و بدترین خاطرات ابراهیم توسلی

    و اما در ادامه درباره بهترین و بدترین خاطرات زندگیش این چنین می گوید: در خصوص بهترین خاطره ام باید بگویم مربوط به شب ازدواجم در سال ۱۳۲۰ بود. با وجود تمام خرسندی که از این اتفاق داشتم اما به خاطر علاقه ام به رشته چاپ شبی که ازدواج کردم صبح روز بعد از عروسی در محل کارم حاضر شدم. این مسئله مورد اعتراض مدیران چاپخانه شد. همه آن ها با عصبانیت می گفتند که چرا امروز مرخصی نرفتی؟ من در جواب گفتم که کارم مهم است و باید سریعاً مشغول به کار شوم. گفتنی است که همین علاقه و پشتکارم پایه ای برای پیشرفت های بعدیم در بخش مدیریت چاپ شد.

    اما در خصوص بدترین خاطرات باید بگویم چند حادثه در طول زندگی ام دلم را به درد آوردند. ابتدا فوت مرحوم همسرم در سال ۱۳۷۵ و پس از آن دختر بزرگم در یک سال بعد، حادثه دوم نیز مربوط به حمله ارتش سرخ تحت عنوان متفقین در سال ۱۳۲۰ به خراسان و مشهد بود که یک سال به طول انجامید.

    در ادامه از ابراهیم توسلی خواستم که در مورد حضور متفقین برایمان توضیح بیشتری بدهد. در جواب می گوید در شهریور سال ۱۳۲۰ وارد مشهد شدند. یک روز سرتیپ شابکن و مایدر وارد چاپخانه ما شد و درخواست چاپ یک اعلامیه را به ما داد. متن اعلامیه در خصوص تحویل اسلحه های سرد و گرم به ارتش سرخ بود. ما هم به ناچار پذیرفتیم و اقدام به چاپ اعلامیه کردیم.

    بزرگ مرد چاپ

    از مرحوم نوریانی پرسیدم. آشنایی بنده با مرحوم نوریانی توسط مدیریت روزنامه آقای تهرانیان صورت گرفت. ایشان به علت اینکه برای خرید ملزومات به تهران سفر می کردند. به همین علت با توجه به فعالیت ایشان در زمینه واردات ماشین آلات با ایشان آشنا شدم. ایشان به عقیده بنده مرد بزرگی بود و خدمات شایسته ای را به این صنعت کردند. در شهریور سال ۱۳۸۶ نیز که بزرگداشت روز صنعت چاپ برگزار شد پسر مرحوم نوریانی نیز به این مراسم دعوت شدند که بنده با ا یشان نیز آشنا شدم.

     

    سختی کار

    در ادامه ابراهیم توسلی برایم از سختی کار در آن زمان گفت: زمانی که ما در چاپ خراسان بودم بیشتر ماشین آلات دستی بود و تنها یک ماشین در چاپخانه با برق کار می کرد. البته اکثر اوقات نیز که برق نداشتیم مجبور بودیم که با دست فلکه های آن را بچرخانیم. این ماشین آلات ساخته شده شرکت جوهانبرگ آلمان بود. در هر ۱۴ بار دور چرخش، یک روزنامه چاپ می شد. حقوق آن زمان بنده نیز برای اولین بار نه تومان بود. کارگران چاپخانه در آن زمان ماهی ۶ تومان حقوق دریافت می کردند.

    مشکلات در آن زمان بسیار بود. به یاد دارم که یک روز برق رفته بود. کار هم باید برای فردای آن روز آماده می شد. همه کارگران هم مشغول به کار بودند. به همین علت آقای تهرانیان آستین هایشان را بالا زدند و شروع به چرخاندن فلکه ماشین کردند.

    البته این یک طرف قضیه بود. برای مثال برای چاپ کتاب ابتدا باید حروف چینی سربی که مشکلات زیادی برای کارگران به همراه داشت انجام می شد سپس نمونه گیری و پس از آن غلط گیری و در نهایت در ماشین های لترپرس چاپ و در نهایت راهی صحافی می شد. در آنجا نیز تمامی کارها با دست انجام می شد. اما خوشبختانه امروز با ورود دستگاه های فوق مدرن در پیش از چاپ، چاپ و پس از چاپ بسیاری از مشکلات مرتفع شده و در نهایت سرعت و کیفیت کارها نیز بالاتر رفته است. ابراهیم توسلی

     

    سخن آخر

    ابراهیم توسلی در انتها بیان کرد: در اینجا از تمام مسئولین و مدیران می خواهم که در راستای رفاه هرچه بیشتر کارگران نسبت به بیمه کردن آن ها و خانوادهایشان اقدام کنند. نکته دیگر نیز در خصوص بحث های آموزشی جهت بالا بردن اطلاعات و دانش کارگران است چرا که تنها در این شرایط می توان به بالا رفتن کیفیت کارهای چاپی امیدوار بود.

    منتشر شده در شماره ۸۲ نشریه چاپ و نشر- شهریورماه ۱۳۹۰

    مقاله قبلیهفت سوال برای ارزیابی مشتریان و چشم‌اندازها
    مقاله بعدیفعالان صنعت چاپ کشور و امیدواری در عین ناامیدی

    یک پاسخ بدهید

    لطفا نظر خود را وارد کنید
    لطفا نام خود را اینجا وارد کنید
    این سایت توسط reCAPTCHA و گوگل محافظت می‌شود حریم خصوصی و شرایط استفاده از خدمات اعمال.

    The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.