بخش چهارم؛ هفت پرسش استراتژیک
نویسنده: شیرین داراپور، کوچ حرفهای کسب و کار و راهبری
در چند مطلب قبل و در موضوع هفت پرسش استراتژیک سایمون سینک، از اینجا شروع کردیم که مشتریان اصلی ما واقعاً چه کسانی هستند و حتی چه کسانی نیستند؟ سپس بررسی کردیم ارزش واقعی برای مشتری سازمان ما چه چیزی است و آنها به چه دلیلی تمایل پیدا میکنند که از ما محصول یا خدمات دریافت کنند و حالا در پرسش سوم از این هفت پرسش استراتژیک به این میپردازیم که شما کدام متغیرهای کلیدی عملکردی را دنبال میکنید؟
به زبان سادهتر بعد از شناسایی مشتریان اصلی و ارزشهای اساسی آنها، ما باید چگونه عملکردی داشته باشیم که بتوانیم این ارزشها را برای مشتریان خود خلق کنیم. با من همراه باشید تا در این بخش، بخش چهارم؛ هفت پرسش استراتژیک را بررسی کنیم.
پرسش چهارم: چه خطوط قرمز استراتژیکی را تعیین کردهاید؟
پرسشگری و اهمیت آن در اجرای استراتژی و هفت پرسش استراتژیک دکتر رابرت سایمونز موضوعی است که از چندین شماره قبل به آن پرداخته و مورد تحلیل و بررسی قرار دادهایم. اگر به خاطر داشته باشید اولین پرسش آن درباره چگونگی تشخیص و انتخاب مشتریان اصلی یک سازمان بود. پرسش دوم توضیح میداد که چگونه نیازهای سهامداران، کارکنان و مشتریان را با توجه به ارزشهای کلیدی خود اولویتبندی میکنید. پرسش سوم نیز میگفت که کدام متغیرهای کلیدی عملکردی را دنبال میکنید. در این شماره نیز به پرسش چهارم یعنی مشخصسازی خطوط قرمز استراتژیکی میپردازیم.
کنترل ریسک استراتژیک چهارمین ضرورت پیادهسازی استراتژی است. همواره پس از طراحی و تدوین استراتژی در یک سازمان ممکن است با این ریسک مواجه شویم که کارکنان تصمیمی بگیرند یا کاری بکنند که در راستای استراتژی تعیین شده ما نباشد؛ چرا که ممکن است برخی افراد برای رسیدن به اهداف کلیدی عملکرد (پرسش سوم) متوسل به هر کاری شوند و ناآگاهانه طوری عمل کنند که استراتژی سازمان را به خطر بیاندازند.
برای مثال ممکن است برای رسیدن به اهداف تعیین شده فروش، کیفیت را فدای کمیت کنند یا به هر طریقی اقدام به جذب مشتری کنند؛ بنابراین شما باید بهگونهای مطمئن شوید که کارکنانتان منابع و تلاشهای خود را در جهت غیرهمسو با استراتژی سازمان هدر نمیدهند. تعیین خطوط قرمز، یک ابزار حیاتی برای کسبوکار شما است. در این راستا دو رویکرد برای کنترل ریسک وجود دارد. در رویکرد اول به افراد بگویید دقیقاً چه کارهایی انجام دهند و در رویکرد دوم بگویید چه کارهایی را نباید انجام دهند.
وقتی به کارکنانتان میگویید دقیقاً چه کارهایی را باید انجام دهند این اطمینان را ایجاد میکنید که افراد کاری را انجام میدهند که به آنها گفته شده است. این رویکرد برای سازمانهایی مناسب است که به عنوان مثال ایمنی و کیفیت موردتوجهشان است و با این کار ریسک کارهای خارج از رویههای تعریف شده را کم میکنید؛ اما اگر در سازمان شما خلاقیت و نوآوری حرف اول را میزند، تعیین اینکه افراد دقیقاً چه کارهایی باید بکنند، رویکرد نامعقولی به نظر میرسد؛ در حالی که اگر فقط به آنها بگویید چه کارهایی را نباید انجام دهند و از چه حدودی نباید تجاوز کنند میتوانید همزمان آزادی عمل، خلاقیت و نوآوری آنها را نیز داشته باشید.
خطوط قرمز، فعالیتهای ممنوع را به صراحت بیان کرده و رفتارها و کارهایی را مشخص میکند که به هیچ عنوان در کسبوکار شما قابلپذیرش نیستند و تحت هیچ شرایطی نباید انجام شوند همچنین با متمرکز کردن انرژی افراد، از محدود کردن خلاقیت، هدر رفت و پراکنده شدن منابع و فعالیتها جلوگیری میکند. بخش چهارم؛ هفت پرسش استراتژیک
خطوط قرمز استراتژیک فقط شامل انجام ندادن یک سری کارها نیست و میتواند شکلهای متفاوتی به خود بگیرد مثل پروژههایی که نباید وارد آن شوید، محصولهایی که نباید تولید کنید، بازارهایی که نباید به آن ورود کنید و… . البته این خطوط قرمز تا ابد ثابت نیستند و در بازنگریهای استراتژی میتوانند در صورت نیاز تغییر کرده و اصلاح شوند.
کارکنان شما حق دارند بدانند خطوط قرمز شما چه هستند و کجا هستند تا بتوانند همزمان با استفاده از خلاقیت خود در کارها، مرزهای شما را نیز حفظ کرده و حامی استراتژی سازمان شما باشند. اگر این کار را انجام ندادهاید شک نکنید که اهداف استراتژیک شما در خطر است.
آیا شما در کسبوکار خود خطوط قرمز استراتژیک را بهطور روشن تبیین کردهاید؟ برای تعیین خطوط قرمز دقیق خود میتوانید از پرسشهای زیر کمک بگیرید.
- چه اقدامات و تصمیماتی میتواند اعتبار شما را در معرض خطر قرار دهد؟
- چه اقداماتی برای کسبوکار شما ریسک محسوب میشود؟
- در مورد مرزها و محدودیتهایتان چگونه با کارکنانتان صحبت میکنید؟ و چقدر جدی هستید؟
- این خطوط قرمز را چگونه اجرایی میکنید؟
ادامه دارد…
بخش چهارم؛ هفت پرسش استراتژیک