کسب و کار در دنیای نوین
نویسنده: شیرین داراپور، کوچ حرفهای کسب و کار و راهبری
در مطالب قبل به تعریف استراتژی، تاریخچهی آن و برخی از عواملی که باعث شکست در اجرای صحیح استراتژی میشود پرداختیم و بهطور خلاصه استراتژی را مجموعهای از انتخابهای یکپارچه برای پیروزی در فضای کسب و کار تعریف کردیم.
باید دانست که ما برای داشتن انتخابهای یکپارچه و هماهنگ، نیاز به اطلاعات صحیح داریم و همواره یکی از مهمترین ابزارهای به دست آوردن اطلاعات کسب و کار در دنیای نوین؛ پرسشگری است. در ادامه به وجوه مختلف این مبحث بااهمیت پرداخته خواهد شد.
پرسشگری ابزاری است که نه تنها شما را مجبور به تجدیدنظر در مورد مسائل مختلف میکند، بلکه نظریههای موجود را نیز به چالش میکشد. پرسشگری در تدوین و اجرای استراتژی نیز نقش بسیار مهمی را ایفا میکند. هرچه سازمانها در این مسیر پرسشهای مناسب و عمیقتری از خود بپرسند، تحقق اهداف استراتژیک امکانپذیرتر میشود. کسب و کار در دنیای نوین
در این راستا دکتر رابرت سایمونز بر پایه ۲۵ سال پژوهش در این زمینه، هفت پرسش استراتژیک را مطرح میکند. این پرسشها شما را تشویق میکنند تا نقادانه درباره برنامه استراتژیک خود بیندیشید و ببینید چگونه میتوانید در سرتاسر سازمان خود از این برنامهها پشتیبانی کنید. همچنین به شما کمک میکند از همان ابتدا موانع را شناسایی کرده و برای پیشگیری از تبدیل شدن آنها به مشکلات اساسی، اقدامات قاطعی انجام دهید.
یکی از مهمترین موانع بر سر راه سازمانها برای اجرای استراتژیهای خود، عدم رغبت به تصمیمگیریهای دشوار است؛ به عبارت دیگر، اکثر مدیران تمایلی برای تحلیل و تعمق روی تصمیمگیریهای دشوار ندارند و در اکثر موارد آسانترین راه را انتخاب میکنند. درحالیکه مدیران باید این راحتطلبی را کنار بگذارند و در مورد گزینههای دشوارتر و تصمیمگیریهای چالشی با دقت و ظرافت بیشتری بیندیشند.
یکی از نمونههای این تصمیمگیریهای دشوار، انتخاب مشتریان هدف است. تعیین دو یا چند گروه توأمان به عنوان مشتریان هدف، انتخاب آسانی است که بسیاری از مدیران به سراغ آن میروند؛ اما مشکل بزرگ این رویکرد این است که اگر سازمانها بخواهند منابع خود را صرف پاسخ دادن به نیازهای چندین گروه متفاوت از مشتریان کنند، به هیچکدام از آنها نمیتوانند به درستی خدمترسانی کنند.
از آنجایی که منابع در اختیار سازمانها محدود است و رقابت شدیدی در بازار وجود دارد، چنین رویکردی شرکتها را به موفقیت نخواهد رساند. از سوی دیگر، مشتریان نیز شرکتهایی را که تمامی نیرو و توجه خود را صرف نیازهای آنها میکنند، به شرکتهایی که بخشی از منابع خود را به آنها اختصاص میدهند، ترجیح میدهند. کسب و کار در دنیای نوین
در چنین شرایطی پاسخ دادن به سؤال های استراتژیکی به شما کمک میکند که بر مهمترین اولویت های خود متمرکز شوید و خلأهای موجود در فرآیند اجرای استراتژی را شناسایی کرده و مسیر اجرای آن را به روشنی درک کنید؛ همچنین میتوانید، فرضیات نانوشته آن را مورد بازبینی قرار داده و نحوه اجرای استراتژی را از طریق فرآیندها و زیرساختهای کسبوکار خود مورد بررسی و تحلیل قرار دهید.
در نهایت این پرسشها به مدیران کمک میکنند، استراتژی رقابتی سازمان خود را به مجموعهای از اقدامات روزانه ترجمه کنند. این امر به این معنی است که منابع سازمان در مسیر درستی قرار بگیرد، ارزیابی صحیحی انجام شود و تمامی کارکنان در مسیر واحدی قرار بگیرند.
این هفت پرسش عبارتاند از:
سؤال اول: مشتریان اصلی شما چه کسانی هستند؟ آیا فعالیتهای شرکت خود را به منظور ارائه بیشترین ارزش به آنها تعریف کردهاید؟
سؤال دوم: چگونه نیازهای سهامداران، کارکنان و مشتریان را با توجه به ارزشهای کلیدی خود اولویتبندی میکنید؟ آنها چگونه نسبت به ارزشهای بنیادین سازمان توجیه شدهاند؟ و آیا تمامی نیروهای سازمان به تحقق این ارزشها متعهد شدهاند؟
سؤال سوم: کدام عوامل کلیدی عملکرد را ارزیابی میکنید؟ پاسخگویی و مسئولیتپذیری در برابر این متغیرها را چگونه پیریزی کردهاید؟
سؤال چهارم: چه خط قرمزهایی را برای استراتژی خود مشخص کردهاید؟ آیا تمامی کارکنان با این خط قرمزها و مصادیق عبور از آنها آشنایی دارند؟
سؤال پنجم: چگونه تنش خلاق ایجاد میکنید؟ آیا این میزان تنش، بهاندازه کافی تسهیلکننده نوآوری است؟
سؤال ششم: کارکنان شما چه اندازه برای همکاری با یکدیگر متعهد هستند؟ آیا آنها برای موفقیت شرکت شما مسئولیتها را میان خود تقسیم میکنند؟
سؤال هفتم: با چه ابهاماتی در زمینهی استراتژی روبرو هستید؟ چگونه توجه کارکنان خود را به این ابهامات جلب میکنید؟
در مطلب های بعد هر کدام از این سؤال ها را مورد بسط و بررسی قرار خواهیم داد.