خیلی خوب می دانید ما قبلا درباره معنای رنگ های پرطرفدار در دنیای برندینگ و بازاریابی با هم گپ زده ایم؛ اما سوال اصلی این مقاله این است که چطور باید از روانشناسی رنگ ها در دنیای کسب و کار استفاده کرد؟
دنیای کسب و کار و فوتبال شاید از زمین تا آسمان با هم فرق داشته باشند، اما دست کم در هر دو تا باید تاکتیک های درجه یکی برای بردن بازی داشته باشید. اگر در این بین بتوانید از تجربیات قبلی تان در زمین مسابقه به خوبی استفاده کنیم، دیگر مو لای درز کارتان نمی رود. دقیقا به همین خاطر معمولا بهترین سرمربی های دنیا خودشان روزی بازیکنان درجه یک بوده اند. چنین ماجرایی در دنیای کسب و کار هم مصداق دارد.
اگر شما دوست دارید یک برند درجه یک با انبوهی از مشتریان وفادار داشته باشید، نباید دلتان را به توصیه های بی سر و ته یک عده به اصطلاح مشاور کسب و کار خوش کنید. در عوض استفاده از تجربه تان در بازار و جست وجو برای بهترین تاکتیک های دنیا می تواند شما را با یک آسانسور سریع السیر به بالاترین درجه کارآفرینی برساند.
خیلی خوب می دانید ما قبلا درباره معنای رنگ های پرطرفدار در دنیای برندینگ و بازاریابی حسابی با هم گپ زده ایم. اشتباه نکنید، ما اینجا قصد نداریم دوباره همان مطالب را تحویل شما دهیم، بلکه پای مسئله ای مهمتر در میان است. اصلا بر فرض شما خیلی خوب متوجه شدید رنگ قرمز به معنای شادی و گاهی ترس، رنگ سبز به معنای سرزندگی و طبیعت، آبی به معنای آرامش و بنفش نماد زندگی لوکس است.
اگر بخواهیم اندکی ماجرا را دراماتیک تر کنیم، می توانیم فرض کنیم شما تک تک رنگ های مهم در دنیا را زیر و رو کرده اید و الان یک پا روانشناس حرفه ای رنگ ها هستید. همه این فرض ها را که در نظر بگیریم، تازه به سوال اصلی این مقاله می رسیم: چطور باید از روانشناسی رنگ ها در دنیای کسب و کار استفاده کرد؟
شاید شما پیش خودتان بگویید وقتی صفر تا صد رنگ ها را بلد باشید، دیگر فقط چند قدم کوچک تا تبدیل کردن برندتان به قهرمان اصلی دنیای کسب و کار باقی مانده است. ما اصلا دوست نداریم وسط رویاپردازی های دور و دراز شما قرار بگیریم، اما راستش را بخواهید ماجرا به این سادگی ها هم نیست. کافی است به این فکر کنید که آیا رنگ قرمز برای برند شما بهتر است یا نارنجی؟ یا اصلا چطور باید متوجه ترکیب رنگ های مناسب با هویت برندتان شوید؟
بی شک سوالات بالا اگر سخت تر از پرونده های شرلوک هولمز نباشد، دست کمی هم از آنها ندارد. دقیقا به همین خاطر ما در روزنامه فرصت امروز قصد داریم یکبار برای همیشه به شما یاد دهیم چطور از روانشناسی رنگ در کسب و کارتان استفاده کنید؛ آن هم بدون هیچ دردسر اضافه ای. پس اجازه دهید به جای مقدمه چینی های بی سر و ته یک راست برویم سراغ اصل مطلب. این شما و این هم کاربردهای روانشناسی رنگ در دنیای کسب و کار.
کاربردهای روانشناسی رنگ در دنیای کسب و کار: چطور و چگونه
این روزها کمتر کارآفرینی در دنیا پیدا می شود که اهمیت روانشناسی رنگ در برندینگ و بازاریابی را درک نکند. البته این بدان معنا نیست که همه کارآفرینان دنیا از چنین استراتژی برای توسعه کسب و کارشان استفاده می کنند. ماجرا در این میان مثل وضعیت دانشجوهای رشته سینماست که همگی درس های مربوط به کارگردانی را پاس می کنند، اما فقط یکی از آنها مثل اسکورسیزی آستین ها را بالا می زند و درس هایی که خوانده را تبدیل به فیلم می کند؛ آن هم نه هر فیلمی، بلکه اثری شگفت انگیز که آدم را میخکوب می کند!
از آنجایی که در عرصه کارآفرینی کمتر کسی پیدا می شود که عاشق درس و کلاس باشد، ما در روزنامه فرصت امروز تصمیم گرفته ایم در یک مقاله جمع و جور شما را با کاربردهای روانشناسی رنگ آشنا کنیم. این طوری دیگر لازم نیست کلی دنبال ورک شاپ های گوناگون بگردید و چند روزی هم از وقت باارزش تان را هدر دهید. ما در ادامه سعی می کنیم خیلی رُک و پوست کنده به شما یاد دهیم چطور از اطلاعات تان در دنیای روانشناسی رنگ ها مثل آب خوردن استفاده کنید.
یادگیری اصول اولیه: شروع کار با مرور درس های قبلی!
اگر از آن دست آدم هایی باشید که میانه خوبی با نوستالژی های دوران کودکی دارند، احتمالا خیلی خوب روزهای اول مدرسه را به یاد دارید. صرف نظر از سختی های صبح بیدار شدن بعد از سه ماه تعطیلی، مرور درس های سال گذشته در هفته های ابتدایی هم حسابی روی اعصاب آدم رژه می رفت.
ما اصلا دوست نداریم شما را به یاد خاطرات بد دوران مدرسه بیندازیم، اما در مورد روانشناسی رنگ هم چاره ای به غیر از مرور درس های ابتدایی این حوزه نیست. وگرنه ممکن است هر لحظه با مشکلاتی جدی رو به رو شوید. پس لطفا شش دانگ حواس تان را به فهرست ذیل و معنای خلاصه وار هر رنگ بدهید تا در ادامه کار حس گم شدن در یک هزارتوی بی پایان را نداشته باشید:
- قرمز: رنگ قرمز بیانگر احساس هیجان، شادی و گاهی اوقات خطر است.
- نارنجی: رنگی برای تفریح، سرگرمی و یادآوری خاطرات پرهیجان گذشته همراه با کمی خلاقیت.
- زرد: مخصوص نشان دادن شادی و لذت بردن از زمان حاضر به همراه مثبت اندیشی.
- آبی: رنگی برای تقویت صلح جویی، آرامش طلبی و ثبات و اعتماد در میان اطرافیان.
- سبز: نماد جوانی و طبیعت که در طیف روشن می تواند صلح جویی را هم نشان دهد.
- بنفش: رنگی برای نشان دادن زندگی لوکس، رویاپردازی با چاشنی اندکی آرامش.
قبول دارم در دنیا کلی رنگ متنوع وجود دارد که می شود تک تک آنها را زیر ذره بین برد، اما شما برای شروع کار اگر همین رنگ های اصلی را هم از حفظ باشید خیلی از مشکلات تان حل می شود. دست کم برای فهمیدن بی دردسر توصیه های ما در این مقاله همین نکات کفایت می کند. پس الکی خودتان را با ویدئوهای آموزشی و ورک شاپ های تمام نشدنی خسته نکنید. حالا که حوصله کردید و سختی این مرور کوتاه را به جان خریدید، با خیال راحت می توانیم ماجراجویی مان را شروع کنیم.
انتخاب احساسات: شما دنبال چه احساسی هستید؟
همانطور که دنیای مسابقات فرمول یک بدون ماشین های پرسرعت و رویایی معنایی ندارد، عرصه روانشناسی رنگ هم بدون معنا و مفهوم هر رنگ بیشتر شبیه یه طبل توخالی است تا استراتژی برای موفقیت برندها. پس قبل از اینکه با عجله سراغ انتخاب رنگ ها بروید و همه چیز را به بخت و اقبال واگذار کنید، بد نیست کمی درباره احساساتی که می خواهید به مشتریان منتقل کنید، فکر نمایید. البته لازم نیست خیلی به خودتان سخت بگیرید.
همین که خودتان را جای مشتریان گذاشته و احساسی که آنها از کمپین بازاریابی یا فضای کلی برندتان می گیرند را مرور کنید، به اندازه کافی حرفه ای خواهد بود. در مرحله بعد شما باید تصمیم بگیرید چنین احساسی مناسب است یا نیازمند اندکی دستکاری خواهد بود.
بی شک انتخاب رنگ براساس حس مورد نیاز برای کمپین بازاریابی یا فرآیند کلی برندینگ کار خیلی ساده ای نیست. به ویژه اگر شما یک تازه کار در این حوزه باشید، دردسرهای تان در یک چشم به هم زدن سر به فلک می کشد. پس اجازه دهید قبل از اینکه همه کشتی های شما غرق شود، سری به تجربه یکی از برندهای دست اول دنیا بزنیم. ماجرا جالب شد، نه؟
برند لگو برای بسیاری از مردم یادآوری نوستالژی های کودکی است که اتفاقا در اغلب موارد پایش به بزرگسالی هم کشیده می شود. لگو در کمپین بازاریابی داستان خودت را بساز (Make your own story) به خوبی از رنگ ها برای انتقال احساساتی که می خواسته استفاده کرده است. در این کمپین لگو برای معرفی فیگورهای جدید جنگ ستارگان صحنه ای را ترسیم کرده که در آن دارث ویدر (Darth Vader) که شخصیت ضدقهرمان مجموعه جنگ ستارگان است در کنار یک باربیکیو مشغول آماده کردن برگرهای خوشمزه است. در گوشه دیگر تصویر نیز پرنسس لیا (Princess Leia) بدون هیچ حرف و حدیثی وسایل پیک نیک را پهن کرده است.
اگر از طرفدارهای پر و پاقرص جنگ ستارگان باشید، خیلی خوب می دانید بین دو شخصیت دارث ویدر و پرنسس لیا هیچ خبری از صلح و صفا نیست. پس لگو با این کار دنبال چه هدفی بوده است؟ جواب ما برای این سوال القای حس دوستی و اطمینان دادن به طرفداران جنگ ستارگان نسبت به این نکته است که هر نوع فیگوری که بخواهند در سری جدید لگو پیدا می شود. برند لگو برای القای دقیق حس هیجان و تفریح در این کمپین از پس زمینه نارنجی استفاده کرده است. همانطور که قبلا گفتیم، رنگ نارنجی نماد سرگرمی، تفریح و شادی است. پس چه رنگی بهتر از نارنجی برای کمپین لگو که اتفاقا پس زمینه بازی و سرگرمی هم دارد؟
کاری که لگو در کمپینش انجام داد، پیدا کردن حسی بود که می خواست به مخاطبش القا کند. در مرحله بعد آنها با دقتی شبیه به وسواس کارآگاه های جنایی دنبال ایجاد پیوند میان این حس با سر و شکل کمپین شان رفتند. نتیجه کار هم کمپینی عالی در حد استانداردهای جهانی شد. پس اگر شما هم به سرتان زد که کمپین بازاریابی برای برندتان راه بیندازید، حتما از تجربه لگو استفاده کنید و اول از همه تکلیف تان با احساسات کمپین را مشخص سازید؛ به همین سادگی!
استفاده از تجربه بقیه برندها: میانبری ساده و بی دردسر
وقتی یک بازیگر تازه کار وارد دنیای سینما می شود، یک عالمه ستاره پرطرفدار و کاربلد پیش رویش قرار خواهند داشت. شاید این وضعیت برای بسیاری از افراد بی نهایت نگران کننده باشد، اما راستش را بخواهید یک فرصت طلایی هم در دل این رقابت فشرده وجود دارد. اینکه شما بتوانید از روی دست بزرگان یک حوزه الگوبرداری کنید و کیفیت کارتان را بی نهایت افزایش دهید، ایده ای نیست که به این سادگی ها بشود دست رد به آن زد، مگر نه؟
ماجرای بالا هر چقدر هم که عجیب به نظر برسد، در دنیای روانشناسی رنگ ها کاملا مصداق دارد. شما قرار نیست همیشه کارتان را از صفر شروع کنید. در عوض می توانید خیلی شیک پاهای تان را روی هم انداخته و فقط حواس تان به آنالیز عملکرد برندهای بزرگ باشد. به هر حال برندهای بزرگ هم بودجه بیشتری برای خرج کردن در حوزه روانشناسی رنگ دارند، هم اینکه هیچ وقت جایی نمی خوابند که زیرشان آب برود. به زبان خودمانی، اگر یکی از رقبای بزرگ شما از ترکیب رنگ خاصی برای برندینگ استفاده کرد، می توانید مطمئن باشید که آن رنگ به درد شما هم خواهد خورد.
از آنجایی که خیلی از کارآفرینان با مثال های دم دستی تاکتیک های دنیای کسب و کار را بهتر متوجه می شوند، ما در اینجا هم مثل بخش قبلی سراغ یک برند کاردرست رفته ایم. بلوم اسکیپ (Bloomscape) شاید برای من و شما برند نام آشنایی نباشد، اما جای خودش را در دل مشتریان انگلیسی زبان باز کرده است.
از آنجایی که در زندگی مدرن و ماشینی امروز کمتر خبری از طبیعت به گوش می رسد، مدیران بلوم اسکیپ انواع و اقسام گیاهان را برای مشتریان شان آماده کرده اند. به این ترتیب شما با مراجعه به سایت این برند می توانید از بین هزاران گونه گیاهی، سفارشات را تکمیل کنید. تا اینجای کار هیچ چیز عجیبی درباره یک خرده فروشی گل و گیاه که فقط هم فروش آنلاین دارد، به چشم نمی خورد. پس اجازه دهید کم کم وارد بخش جذاب کار بلوم اسکیپ شویم.
وقتی شما وارد سایت بلوم اسکیپ می شوید، تم سبز با فونت های کلاسیک اولین نکاتی است که به چشم تان خواهد آمد. از آنجایی که مخاطب هدف این برند جوانان و افراد میانسالی است که اتفاقا میانه خوبی با گل و گیاه دارند، تک سبز با فونت های کلاسیک کمک می کند تا این برند آنها را به آن قدیم ها ببرد که انسان رابطه نزدیک تری با طبیعت داشت. البته در این بین نمای گل و گیاه در خانه های مدرن این تصویر را کامل می کند. هرچه باشد مشتریان بلوم اسکیپ قرار است برای آپارتمان های نقلی گیاه بخرند. پس نباید با تصاویر عهد حجر خیلی دل مشتریان را به خریدی با حس و حال راه اندازی یک جنگل آمازون در خانه شان گمراه کرد.
برگ برنده بلوم اسکیپ در طراحی سایتش به بهترین شکل ممکن استفاده از طیف گسترده و بی نهایت متنوع از رنگ سبز است. این نکته در کنار نوارهای سفید و شیری رنگ به کاربران احساس اطمینان خاطر بی نهایت قدرتمندی می دهد. نتیجه کار هم اینکه نرخ فروش سایت بلوم اسکیپ آنقدر بالاست که مدیران این برند حتی به فکر راه اندازی یک شعبه خرید حضوری نیفتاده اند. خب مگر یک کارآفرین چه چیزی بیشتر از سایتی پولساز برای کسب و کارش می خواهد؟
بی شک در حوزه کاری شما هم اگر خیلی خوب دور و برتان را نگاه کنید، سر و کله کلی برند موفق پیدا می شود که می توانید مثل آب خوردن از آنها کپی برداری کنید. پس بهانه های قدیمی را کنار گذاشته و کمی از وقت تان در طول روز را به جای بازی کردن با گوشی تان به آنالیز رقبا اختصاص دهید. قول می دهیم دست آخر از این تغییر کوچک اصلا پشیمان نشوید.
توجه به تداوم روند برندینگ: کار نصفه و نیمه جواب نمی دهد!
هر کاری در دنیا که فقط مخصوص امروز و فردا باشد، دست آخر شما را حسابی به دردسر می اندازد. در این بین هم فرقی میان کارهای پیش پا افتاده یا حساس نیست. ما در روزنامه فرصت امروز معتقدیم تداوم کلید موفقیت در هر کاری است. پس اگر شما دوست دارید مثل آب خوردن از روانشناسی رنگ برای بهبود اوضاع تان استفاده کنید، باید یکبار برای همیشه سعی کنید از این شاخه به آن شاخه پریدن را کنار بگذارید. وگرنه هیچ وقت سری در میان سرها درنمی آورید و در بهترین حالت همیشه درجا خواهید زد.
بی شک کارآفرینان حرفه ای هر ادعایی را به همین سادگی ها قبول نمی کنند. این یعنی ما باید برای ادعای مان مبنی بر اهمیت تداوم در برندینگ یک دلیل کاملا محکم داشته باشیم. پس اجازه دهید سری به دنیای آمار و ارقام بزنیم. براساس مطالعه موسسه ریبوت (Reboot) که متخصص حوزه سئو است، ۷۸ درصد مشتریان در بازارهای مختلف به خوبی رنگ اصلی لوگو یک برند را به یاد می آورند.
نکته جالب اینکه چنین درصدی درباره یادآوری سریع لوگو در همان نگاه اول فقط و فقط ۴۳ درصد است. این یعنی ذهن انسان رنگ ها را خیلی بهتر از اشکال به خاطر می سپارد. پس اگر شما از رنگ های دقیق و مناسبی برای برندینگ استفاده کنید، شانس تان برای اثرگذاری بر روی مشتریان به طور تصاعدی افزایش پیدا می کند. دست کم در این حالت مشتریان به محض اینکه رنگی مشابه رنگ اصلی لوگو شما به چشم شان بخورد، شما را در کسری از ثانیه به یاد خواهند آورد.
در دنیای فوتبال تیم ها هر سال لباس شان را عوض می کنند. البته در این میان رنگ های اصلی تیم ها ثابت باقی می ماند. مثلا بایرن مونیخ همیشه لباس اصلی اش قرمز رنگ است و هیچ وقت رنگ آن را عوض نمی کند. این امر نه تنها نشانه ثبات و تداوم در برندینگ است، بلکه باعث می شود طرفداران فوتبال به محض اینکه رنگ قرمز به چشم شان خورد، یاد بایرن مونیخ بیفتند. خب مگر یک برند چه چیزی بیشتر از اینکه همیشه در یاد و خاطره مشتریان باشد، می خواهد؟
یکی از بهترین کسب و کارهایی که از عنصر تداوم در روانشناسی رنگ استفاده می کند، برند دانکین (Dunkin) است. این برند با دونات های خوشمزه اش تقریبا در سراسر دنیا شهرت فراوانی دارد. اگر از خریدارهای قدیمی این برند باشید، خیلی خوب اسم دانکین دوناتز و ترکیب رنگ نارنجی و صورتی در لوگو آن را به یاد دارید. نوآوری که مدیران این برند در سال های اخیر انجام داده اند، کنار گذاشتن پسوند دوناتز از اسم برندشان بود. به این ترتیب لوگو آنها به یک دانکین با تم نارنجی تقلیل پیدا کرد.
شاید فکر کنید این اقدام یک پسرفت محض محسوب می شود، اما از نظر روانشناسی رنگ اقدام آنها کاملا شجاعانه بود. اگر یادتان باشد، در ابتدای این بخش گفتیم مشتریان رنگ اصلی لوگو برندها را به خوبی حفظ می کنند. دانکین هم سعی کرد با حذف رنگ صورتی از لوگوی خودش به مشتریان برای حفظ بی دردسر اسم و رنگ اصلی برندش کمک کند.
شما هم مثل برند دانکین می توانید لوگو و استراتژی برندسازی کسب و کارتان را روز به روز ساده تر کنید. اگر بخواهیم از اصطلاحات تخصصی استفاده کنیم، باید گفت این کار در راستای حرکت به سوی مینیمالیسم در دنیای برندینگ است. اگر از ما می شنوید، به جای اینکه دنبال دلیل و مدرک برای ساده سازی طرح لوگوی تان باشید، حالا که این ترند حسابی مشهور و محبوب است تا جایی که می توانید از آن به سود خودتان استفاده کنید؛ همین و بس!
انتخاب پالت رنگ: توصیه ای که هیچ کس جدی اش نمی گیرد
استفاده از یک رنگ خشک و خالی برای برندینگ ایده بسیار خوبی محسوب می شود، اما راستش را بخواهید برندهایی که از این توصیه استفاده می کنند شاید حتی اندازه انگشتان دو دست هم نباشند. در نتیجه اگر شما هم به دنبال بیشتر از یک رنگ برای برندتان هستید، لازم نیست خیلی به خودتان سخت بگیرید و با اکراه از قید یکی از رنگ ها بگذرید. در عوض باید یک پالت رنگ برای برندتان طراحی کنید. ماجرا پیچیده شد، نه؟
احتمالا شما تا به حال چندباری اصطلاح پالت رنگ به گوش تان خورده است. این عبارت در واقع به مجموعه ای از رنگ ها اشاره دارد که در کنار هم قرار می گیرند تا کار انتخاب یکی از بین آنها ساده تر شود. توصیه ما در این بخش هم طراحی یک پالت رنگ برای برندن تان است. البته شما قرار نیست یک پالت بی عیب و نقص به سبک گرافیست ها طراحی کنید، بلکه فقط باید مطمئن شوید تک تک اعضای تیم بازاریابی با برندینگ به خوبی رنگ های اصلی برندتان را شناخته اند و یک وقت از رنگ های اشتباهی استفاده نکنند.
این روزها پالت رنگ به سه شکل مختلف درست می شود. در شکل اول شما چند رنگ گوناگون را با نظمی مشخص در کنار هم قرار می دهید. مثلا پالت هایی که از طیف سفید شروع شده و به مشکی ختم می شود، پالت های آنالوگ (همان شکل اول) هستند. نوع دوم که مکمل نام دارد، به رنگ های متضاد اشاره دارد که در یک پالت کنار هم ردیف می شوند. پالت هایی که در آنها رنگ قرمز و آبی دقیقا کنار هم قرار دارند، نمونه ای دم دستی از این نوع پالت هستند. نوع دوم این پالت ها هم تک رنگ است. در این پالت ها طیف های مختلف یک رنگ در کنار هم قرار می گیرد. مثلا پالت بنفش طیف مختلف رنگ هایی که همگی بنفش خوانده می شوند را دربر می گیرد.
حالا که فهمیدید پالت رنگ چیست، تنها کاری که باید انجام دهید، طراحی یک پالت از رنگ های اصلی برندتان است. مثلا اگر لوگوی برند شما رنگ های آبی، سفید و سبز را شامل می شود، باید یک پالت با این سه رنگ طراحی کنید. البته یادتان باشد شما نمی توانید از هر نوع سبزی در پالت تان استفاده کنید، بلکه باید دقیقا همان ترکیب رنگ سبزی باشد که در لوگوی تان به کار بردهاید. وگرنه کارتان فقط مشکلی بر روی مشکلات فعلی برندتان خواهد گذاشت.
توجه به زمینه فرهنگی رنگ ها: وقتی محلی فکر کردن مهم می شود
معنا و مفهوم هر رنگ از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت است. بله درست شنیدید، رنگ ها معنای جهانی و تغییرناپذیر ندارند. حتی در یک فرهنگ مشخص هم در طول زمان معنای یک رنگ می تواند عوض شود. با این حساب شما نباید بی گدار به آب زده و بدون تأمل رنگی را برای برندتان انتخاب کنید. شاید پیش خودتان فکر کنید ادعای ما خیلی بی ربط به نظر می رسد.
پس در این صورت با شنیدن نتایج پژوهش دانشگاه MIT حسابی شوکه خواهید شد. پژوهشگران این دانشگاه با مطالعه فرهنگ های مختلف متوجه تفاوت معنای رنگ ها در هر کدام از آنها شده اند. مثلا رنگ سبز در فرهنگ غربی به معنای شانس، حسادت و گاهی هم طمع است. همین رنگ در فرهنگ شرق دور امید و زندگی را بازنمایی می کند. اگر سری به خاورمیانه بزنیم، سبز به معنای قدرت و آرامش است.
همانطور که می بینید، هر رنگ در این دنیا معناهای متفاوتی دارد. این یعنی شما باید حواس تان جمع باشد از هر رنگ کجا و چطوری استفاده می کنید. وگرنه شاید در یک منطقه کارتان حسابی بگیرد، اما در گوشه دیگری از دنیا چیزی به جز اعتراض مشتریان نصیب تان نشود.
اجازه دهید قبل از اینکه این بخش را تمام کنیم، به دو رنگ آبی و زرد هم اشاره کنیم. رنگ آبی در فرهنگ غربی افسردگی، اعتماد و آرامش را بازنمایی می کند. همین رنگ در گوشه شرقی دنیا نماد زنانگی، التیام و آرامش روان است. در خاورمیانه هم آبی نماد بهشت و امور معنوی خوانده می شود. ماجرا در مورد رنگ زرد هم خیلی سرراست نیست. زرد در فرهنگ غربی بیانگر شادی و لذت است. در فرهنگ شرق دور همین رنگ نماد ترس و گاهی اوقات وفاداری است. وقتی هم که به خاورمیانه می رسیم، زرد نماد ثروت و رفاه می شود. ماجرا جالب شد، نه؟
ما در این بخش قصد نداریم یک فهرست بلند بالا از معنای متفاوت رنگ ها برای شما ردیف کنیم. در عوض تمام حرف مان این است که قبل از انتخاب یک رنگ نیم نگاهی به بازارهای مورد نظرتان و فرهنگ بومی آنجا داشته باشید. اینطوری دیگر مو لای درز کارتان نمی رود و خبری از اعتراضات گاه و بی گاه مشتریان هم نخواهد بود.
بیشتر بخوانید: رنگ در بسته بندی غذا
سخن پایانی
روانشناسی رنگ دنیای بی نهایت پهناوری است. در چنین عرصه ای اگر شما ندانید چطور باید گلیم تان را از آب بیرون بکشید، کلاه تان پس معرکه خواهد بود. دقیقا به همین خاطر ما در این مقاله سراغ بعضی از تاکتیک های دست اول برای استفاده بی دنگ و فنگ این استراتژی رفتیم. شما الان با مجموعه مقالات ما در روزنامه فرصت امروز درباره روانشناسی رنگ هم معانی رنگ های اصلی را می شناسید، هم می دانید چطور از این استراتژی در عرصه کسب و کار استفاده کنید. از اینجا به بعد همه چیز به همت شما بستگی دارد. پس همین حالا آستین تان را بالا بزنید و وارد گود برندینگ با چاشنی روانشناسی رنگ شوید.
امیدواریم نکات مورد بحث در این مقاله کمکی هرچند کوچک به شما برای آشنایی و استفاده از روانشناسی رنگ در حوزه کسب و کار کرده باشد. مثل همیشه اگر سوالی در این رابطه داشتید، می توانید روی ما حساب کنید. کافی است از طریق یکی از کانال های ارتباطی سوال تان را به ما منتقل کنید تا همکاران من در روزنامه فرصت امروز در سریع ترین زمان ممکن به کمک تان بیایند.