استراتژی چیست؟
نویسنده: شیرین داراپور، کوچ حرفهای کسبوکار و راهبری
همه ما کلمه استراتژی را شنیدهایم و بارها دانسته یا ندانسته از آن در فضای کسبوکار و حتی زندگی شخصی خود استفاده کردهایم ولی تا به حال به این فکر کردهاید که این عبارت از کجا و چطور وارد زندگی و کسبوکار ما شده است (؟) و تا چه اندازه تعریف ما با واقعیت مفهوم استراتژی نزدیک است؟
از این شماره با من همراه باشید تا با مفهوم استراتژی به صورت ریشهای و دقیق آشنا شوید. در ادامه نیز به اهمیت و کاربرد استراتژی در کسب کار خواهیم پرداخت.
جالب است بدانید مفهوم استراتژی اولین بار پانصد سال قبل از میلاد مسیح توسط سان تزو Sun Tzu در کتاب خود که به چینی سونزی بینگفا (Sunzi bingfa) خوانده میشود و معنای شیوههای جنگی یا روشهای بهکارگیری نیروها را میدهد آورده شده است.
سان تزو از خاندانی نجیبزاده بود که در تحولات تاریخی چین، جایگاه خود را از دست داده بودند. در آن زمان، کشور چین به شش یا هفت قسمت تقسیم شده بود و جنگ داخلی به صورت گستردهای رواج داشت. پادشاه هِلو، پادشاه وقت وو، برای آزمایش سان تزو بهمنظور اعطای مقام فرماندهی از او خواست به ۳۶۰ نفر از زنان قصر آموزش نظامی بدهد. سان تزو این زنان را به دو دسته تقسیم و دو زن مورد علاقهی پادشاه را به عنوان فرمانده هر یک از گروهها تعیین کرد.
ابتدا او به زنان دستور داد به راست بچرخند اما آنان خندیدند. سان تزو گفت که فرمانده مسئول این است که سربازان دستور را درست متوجه نشدهاند. او دستور را تکرار کرد و زنان دوباره خندیدند. در این زمان سان تزو علیرغم میل باطنی پادشاه دستور اعدام دو زن مورد علاقهی او را که به عنوان فرمانده انتخاب شده بودند صادر کرد و توضیح داد زمانی که سربازان دستور فرمانده را فهمیدهاند اما از آن اطاعت نمیکنند مسئولیت آن با فرمانده آنان است.
وقتی این زنان کشته شدند، دو زن دیگر به فرماندهی گذاشته شدند؛ اما این بار زنان به خوبی از دستورات پیروی کردند و پادشاه چنان تحت تأثیر قرار گرفت که سان تزو را فرمانده کل ارتش قرار داد. بدینسان او یکی از فرماندهان ارشد امپراتور چین و یک استراتژیست جنگی قدرتمند شد. او در عین حال انسانی فکور و همدوره با اندیشمند چینی کنفوسیوس بود که نحوه نگرش و تحلیلش، سرلوحهی تصمیمگیری و الگوی مدیریت جنگ برای حاکمان زمانش بود. همچنین از کتاب او بهطور خاص برای آموزش به حاکمان و فرماندهان ارشد جنگی استفاده میشد.
بعدها یونانیها از این مفهوم سان تزو استفاده کردند و Strategos را به معنای فرمانده نظامی و Strategia را به معنای مدیریت نظامی به کار بردند؛ از آن زمان کلمه استراتژی به ادبیات نظامی و پس از آن به ادبیات کسبوکار راه پیدا کرد.
سپس نخستین بار در سال ۱۷۲۲ کتاب او با نام هنر رزم (The art of war) برای اولین بار به فرانسه و بعد به زبانهای مختلفی ازجمله فارسی ترجمه شد.
جالب است که با گذشت بیش از ۲۵۰۰ سال هنوز هم بخشهای زیادی از آن کتاب قابل استفاده بوده و ارتباط بسیار قوی بین استراتژیهای نظامی و استراتژیهای کسبوکار را رقم زده است. از معروفترین این جملات میتوان به موارد زیر اشاره کرد که امروزه در استراتژیهای کسبوکار نیز قابللمس است و کاربردهای فراوانی دارد.
– «هنر اصلی جنگ این است که بدون جنگ پیروز شد.»
– «کسی که خودش و دشمنش را بشناسد، یکصد نبرد را بدون حتی یک شکست، تجربه خواهد کرد.»
– «جنگجویان پیروز، ابتدا پیروزی حتمی را کسب میکنند و سپس جنگ را آغاز میکنند اما جنگجویان شکستخورده، ابتدا جنگ را آغاز میکنند و سپس برای پیروزی میکوشند.»
«جنگ، میدان ظهور ابهام و پیشبینیناپذیری است. انعطافپذیری فکری، شرط ضروری برای پیروزی یک فرمانده نظامی است.»
محور صحبتهای سان تزو این است که استراتژی با تاکتیک تفاوت دارد؛ وی میگوید: «مردم تاکتیکهای پیروزی من را میبینند اما هیچکدام به استراتژیهایی که زمینهساز پیروزیام بوده توجه نمیکنند.»
تاکتیکها اقدامانی هستند که در مسیر رسیدن به اهداف انجام میشوند اما در مقابل استراتژیها تصمیماتی هستند که تغییرات بنیادین در کل کسبوکار ایجاد میکنند و تأثیر بسیار بیشتری بر موفقیتها و شکستها خواهند داشت.
سان تزو در کتاب خود نیز به اهمیت فرمانده و لیدر در تهییج و بسیج افراد برای مبارزه میپردازد. در فضای استراتژی کسبوکار هم شاهد هستیم که مدیرعامل به عنوان لیدر و رهبر کسبوکار در پیشبرد برنامههای استراتژیکی نقش بسیار حیاتی و مهمی را ایفا میکند.
وی در جایی دیگر عنوان میکند: «در هنگام جنگ سعی کنید موقعیتهایی را انتخاب کنید که در ارتفاع بالاتری از دشمن باشید یا جایی بین نیزارها و خودتان را در موقعیت برتری نسبت به دشمن قرار دهید.» این مفهوم در دنیای کسبوکار امروزی با دستیابی به موقعیتهای استراتژیک و ایجاد مزیتهای رقابتی که صرفاً با پول قابل خریدن نیستند (در مقالههای قبلی به آن پرداخته شده است) هممعنا است.
یکی از زیباترین مواردی که سان تزو مطرح میکند تفاوت جنگ و جبهه است. وی میگوید: «پیروز میدان جنگ، کسی است که زمان جنگیدن را از زمان نجنگیدن تشخیص دهد.» بر این اساس باید موفقیت را در کل جنگ در نظر گرفت نه در یک جبههی خاص.
گاهی لازم است برای پیروزی در کل جنگ حتی در بعضی از جبههها عقبنشینی کرد و شاید گاهی شکستخورد، هیچ ایرادی ندارد، مهم کلیت جنگ و در دنیای کسبوکار مهم کلیت سازمان است. به عنوان مثال در کسبوکار برای موفقیت نهایی گاهی باید از یک بخش از بازار عقبنشینی کرد، گاهی باید از یک سری از تولیدات و خدمات فاصله گرفت تا در نهایت کل کسبوکار را حفظ کرد و به موفقیت رساند و پیروز میدان کسبوکار شد.
سان تزو ۵۰۰ سال ق.م درباره اهمیت مذاکره و دیپلماسی در جنگ صحبت کرده و امروزه میبینیم که در دنیای کسبوکار نیز رقابت از شکل سنتی خود خارج شده و حتی در مباحث استراتژی واژهای به نام رقابت همکارانه Coopetition شکل گرفته که از ترکیب دو کلمه همکاری Cooperation و رقابت Competition به وجود آمده است. ما این رقابت همکارانه را در دنیای تکنولوژی و صنایع مختلف شاهد هستیم، شرکتهایی که در فضاهای مختلفی از کسبوکار خود یا حتی در زنجیره تأمین با هم اشتراکات و همکاریهایی را رقم زدهاند.
برای مثال دو رقیب سامسونگ و اپل در صنعت گوشیهای هوشمند رقابت همکارانهای را شروع کردهاند به این صورت که سامسونگ به زنجیره تأمین صفحه نمایش اپل پیوسته است و این همکاری در بخشهای دیگری نیز در حال گسترش است. پس امروزه با انتخاب استراتژیهای صحیح میتوانیم با رقیبان خود نیز همکاری داشته باشیم، چیزی که تا قبل از این غیرقابل تصور بود.
مفهوم استراتژی که از افکار و ادبیات سان تزو متولد شده بود بهطور رسمی در سال ۱۹۵۸ توسط ایگور انسوف، پدر مدیریت استراتژیک وارد دنیای کسبوکار شد.
در آن سالها به دلیل تأثیر نامطلوب جنگ جهانی دوم بر کسبوکارها و اهمیت پیدا کردن انرژیها از یکسو و از سوی دیگر، جنگ سرد بین آمریکا و شوروی و بسیاری اتفاقهای محیطی دیگر، تلاطم شدیدی در محیط اقتصادی و صنعتی آمریکا به وجود آمد، به همین دلیل شرکتها برای اینکه هم از فرصتهای پیش رو مثل پیشرفت فوقالعاده تکنولوژی بهتر استفاده کنند و هم تهدیدها را خنثی کنند، نیاز به ابزار مدیریتی جدیدی داشتند و از این رو استراتژی به معنای امروزی وارد دنیای کسبوکار شد.
ادامه دارد…