شکست استارت آپ ها امر عجیبی نیست. بسیاری از استارت آپ ها حتی با ساختار منسجم و مطلوب نیز با شکست مواجه می شوند.
تحلیل دلیل شکست استارت آپ ها همیشه به سادگی بیان خبر شکست آنها نیست. بسیاری از کارشناس ها در این مسیر مشکلات زیادی را تجربه می کنند. در نگاه نخست یک استارت آپ با ساختار مناسب نباید با شکست مواجه شود، اما واقعیت همیشه براساس پیش بینی و انتظارات ما نیست. در ادامه برخی از دلایل اصلی شکست استارت آپ ها را بررسی خواهیم کرد.
فقدان زمان بندی مناسب
زمان بندی نتیجه سرنوشت سازی برای کسب و کارها دارد. گاهی اوقات یک استارت آپ محصولی را بیش از اندازه زود یا دیر به بازار معرفی می کند. همین امر موجب شکست در همان گام نخست می شود. برخی از کارآفرینان به خوش شانسی و پذیش مناسب محصولات از سوی بازار باور دارند. نکته مهم در این میان بی تفاوتی بازار نسبت به انتظارات و خوش بینی کارآفرینان است. بسیاری از استارت آپ ها به دلیل عدم آشنایی با واقعیت های بازار به سرعت با شکست مواجه می شوند بنابراین آشنایی با بازار و زمان بندی مناسب برای عرضه محصولات باید مدنظر هر استارت آپی باشد.
طراحی پروژه های مالی خوش بینانه
خوش بینی در زمینه کسب و کار موجب بسیاری از شکست ها می شود. طراحی پروژه های مالی برای استارت آپ ها از نقطه نظر برنامه ریزی بسیار مطلوب است. نکته مهم در این میان ایجاد هماهنگی میان وضعیت برند و پروژه های موردنظر است. شاید یک پروژه سودآوری قابل ملاحظه ای برای برند داشته باشد، اما اگر از دامنه توانایی آن خارج باشد در نهایت موجب شکست می شود.
یکی از معماهای حوزه کارآفرینی تلاش برای طراحی استارت آپ ها ی بیش از اندازه بلندپروازانه یا پیشرفت اندک است. شاید بلندپروازی برای بسیاری از کسب و کارها مطلوب باشد، اما در عمل توانایی یک برند برای تاثیرگذاری بر روی مخاطب هدف را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد. توجه به وضعیت مالی برند باید همیشه در دستور کار کسب و کارها قرار داشته باشد، در غیر این صورت مواجهه با شکست امری اجتناب ناپذیر خواهد بود.
ضعف مدیران استارت آپ ها
اغلب استارت آپ ها به دلیل ضعف های مدیریتی شکست می خورند. شاید یک استارت آپ در ابتدای مسیر بازاریابی و فروش عملکرد مناسبی داشته باشد، اما به محض دستیابی به موفقیت های ابتدایی شرایط دشواری را تجربه نماید. این امر ناشی از کار کمتر مدیران ارشد و همچنین کاهش فشار بر روی تیم کارمندان است. نتیجه نهایی مواجهه با شکست در بازه زمانی بعدی خواهد بود. موفقیت مقطعی در عرصه مدیریت استارت آپ نباید موجب ناتوانی کسب و کارها شود. اگر این امر مدنظر برندها قرار نداشته باشد، با مشکلات بسیار زیادی مواجه خواهند شد.
برداشت بسیار سهل انگارانه از شکست
برخی از مدیران و کارآفرینان نسبت به شکست در بازار برداشت بسیار ساده ای دارند. بر این اساس هر شکست مقدمه ای برای پیروزی محسوب می شود. نکته مهم در این میان ضرورت برداشت واقع گرایانه از عرصه کسب و کار است. اگر این امر مدنظر برندها قرار نگیرد، شکست های پیاپی آنها را از بازار حذف خواهد کرد. هر شکست بخشی از اعتبار برندها را از بین می برند بنابراین باید در عمل تا جای ممکن از وقوع شکست پرهیز کرد.
تمرکز صرف بر روی توسعه کسب و کار و فراموشی سودآوری
کسب سود هدف اصلی هر کسب و کاری محسوب می شود. اگر یک برند توانایی سودآوری نداشته باشد، به سرعت با مشکلات عمیق از نظر مالی مواجه خواهد شد. امروزه بسیاری از برندها برای توسعه کسب و کار در عمل از سودآوری شان صرف نظر می کنند. شاید این امر موجب توسعه کسب و کار شود، اما به دلیل ناتوانی مالی و کمبود بودجه برای برندها شکست به همراه خواهد داشت. توجه به وضعیت مالی کسب و کار همیشه اهمیت بالایی دارد بنابراین توسعه کسب و کار باید همگام با وضعیت مالی مناسب صورت گیرد.
عدم تعادل در استخدام ها
استخدام افراد مناسب با تعداد مطلوب رمز موفقیت هر استارت آپی است. اشتباه برخی از کارآفرینان تلاش برای استخدام نامتوازن کارمندان است. این امر ناشی از ایجاد وزن بیشتر برای بخش هایی نظیر بازاریابی است. مسئله اساسی در این میان توجه به وضعیت برند براساس ارزیابی واقع گرایانه از شرایط بازار است. سپس باید برای استخدام کارکنان اقدام شود، در غیر این صورت وضعیت برندها با مشکلات بسیار زیادی همراه خواهد شد.
بیشتر بخوانید:
تقویت انگیزه کارمندان در دنیای کنونی