دیباچه‌ای بر چاپ؛ هنر صنعت محجوب

مروری بر تاریخچه‌ی چاپ در جهان و ایران

0
55
دیباچه‌ای بر چاپ

دیباچه‌ای بر چاپ

دیباچه‌ای بر چاپنویسنده: میلاد حاتمی لندی

طبع، باسمه و چاپ اسامی عملی هستند که طی آن نسخه مشابه دوبعدی (و اخیراً سه‌بعدی) از طرح و یا نوشته مدنظر به میزان موردنیاز تهیه می‌شود. عمده پژوهشگران بر این قول متفق‌اند که کلمه چاپ مأخوذ از واژه چاو است که از چین به ایران وارد شده و در تغییر و تبدل زبانی «و» آن به «پ» قلب شده است. با این تفاسیر چاو و چاوخانه قدیم در برابر طبع و مطبعه عربی (و همچنین باسمه و بسمه‌خانه و کارخانه بسمجی) به کار می‌رفته و مترادف چاپ و چاپخانه امروزی بوده است.

 

قولی دیگر نیز کلمه چاو را مأخوذ از مغولان می‌داند و رواج آن را به زمان سلطنت گیخاتوخان (پنجمین فرمانروای ایلخانان) برمی‌گرداند. چاو درواقع نام اسکناسی (از کاغذ و یا چرم مهرشده با علاماتی خاص) بوده که در دوره استیلای مغول بر ایران، در بیش از هفتصد سال پیش رواج داشته است. در مقابل بسیاری هم این نسبت‌ها را رد کرده و معتقدند که چاپ و چاپخانه در اصل از مراودات هند و ایران و از کلمات چهاپه و چهاپه‌خانه آنان منشعب شده است.

چاپ در آغاز راه خود بیش از اینکه علم یا صنعت باشد، برای زندگی روزانه‌ی عامه به کار می‌رفته است. توافق پژوهشگران در حوزه تاریخ‌شناسی چاپ -نسبت به مأخذ نام آن- بیشتر است و تقریباً همگان معتقدند که چاپ نخستین بار در چین به انجام رسیده و معمول شده است. می‌شود اینطور گفت که چینیان باستان زودتر از سایر ملل به چاپ پرداخته و کتاب چاپی تولید کرده‌اند.

محققان این حوزه به کمال رسیدن چاپ کتاب در چین را به گاه حکومت سلسله‌ی سلاطین تانگ، مقارن قرن اول تا سوم هجری، دانسته‌اند. همچنین گزارش شده که در اواخر قرن چهارم (اوایل قرن یازدهم خورشیدی) چین تشکیلات منظمی برای چاپ پول داشت که توان تولید سالانه چهار میلیون قطعه اسکناس را برای آن مقدور می‌کرد.

مسلمانان نیز از دیرباز و سال‌ها قبل از اختراع رسمی و جهان‌گیر شدن صنعت چاپ، از طریق مراوداتشان با شرق، این صنعت را شناختند و با مصارف گوناگون آن آشنا شدند. اسناد کشف شده در مصر (بیش از پنجاه سند که با قالب‌های چوبی روی پوست، کاغذ و یا پارچه به چاپ رسیده‌اند) که دیرینه‌شناسان آنان را متعلق به سال‌های ۲۷۸ تا ۷۵۱ شمسی دانسته‌اند، خبر از آن می‌دهند که مسلمانان از سده سوم در مشرق اسلامی و اندلس به شیوه چینیان متقدم کتاب‌هایی را به طبع رسانده‌اند؛ آن هم سال‌ها قبل از اروپائیان.

این کشف‌ها باعث قوت گرفتن این نظریه شده که در اصل این مسلمانان جهان‌گشا بودند که مغرب زمین را با فن کاغذسازی و چاپ باسمه‌ای آشنا کرده‌اند؛ اما چرا این پیشاهنگی در ملک مسلمانان تثبیت نشد؟! چاپ در آن روزگار فقط با کمک الواح و قالب‌های چوبی ممکن بود و طبعاً کیفیت امروز را نداشت؛ هنرمندان متعدد و کارهای زیبای خوشنویسی و تذهیب آن دوران بود که کتب آراسته‌ی آن عهد را در مسابقه با کتاب‌های چاپی ساده توفیق داد و توجه بازار اسلامی را به خود معطوف کرد.

به‌طور مثال کتاب قانون ابن‌سینا توسط مطبعه‌ی مدیچی به سال ۱۵۹۳ میلادی به چاپ رسید و با اینکه یک‌دهم نسخه‌ی خطی آن قیمت داشت در میان طلاب مسلمان با استقبال روبرو نشد. پس اکراه و پس‌نشینی مسلمین از فن چاپ، بیش از هر چیز، دلیل هنری داشت.

گفته شده که عملیات چاپ در این دوره به‌واسطه‌ی کنده‌کاری روی چوب صورت می‌گرفته است. در این روش که به چاپ قالبی موسوم است تمامی مطالب موردنظر را روی قطعه‌ای صاف از چوب -که عمدتاً در صفحه‌ی متوالی می‌آمده- به شکل وارونه می‌کندند، سپس آن را به مرکب آغشته کرده و روی کاغذ برمی‌گرداندند و بعد از وسط تا می‌زدند و در اصل کتاب حاصل تجمیع و دوخت (صحافی ابتدایی) این صفحات تا خورده بود. گفتنی است که این الواح چوبی حفظ و در نوبت‌های چاپ بعدی و یا بنا به سفارش دوباره به کار بسته شده و کتاب تولید می‌شد.

ظاهراً چاپ قالبی در ابتدای امر برای تولید ورق بازی به کار می‌رفته است و بعد از مدتی برای تکثیر شمایل قدیسین و شعارهای زیر آن‌ها نیز استفاده شده است. با این تفاسیر و بر اساس شواهد می‌توان گفت مدت‌زمانی طول کشیده تا از این روش برای چاپ کتب نیز سود جسته شده است که آن را می‌توان به ‌سختی کار نسبت داد.

کارت‌های بازی یا شمایل قدیسان طرح ثابتی داشتند و قالب آن‌ها بارها بی‌تغییر مورداستفاده قرار می‌گرفت حال اینکه تعداد صفحات کتاب زیادتر، جزئیات آن بیشتر و میزان انتشار آن کمتر بوده است. چاپ قالبی را می‌توان امروز همچنان در صنعت قلمکارسازی مشاهده کرد.

قرائن حاکی از آن است که پس از شیوه چاپ با قطعات چوبی، روشی تسهیل‌گرانه رواج یافت. در شکل جدید، حروف و نقوش پرتکرار در زبان چینی روی قطعه‌های کوچک چوبی، فلزی و یا گلی نقر می‌شدند (چیزی شبیه به حروف‌چینی سربی) و با کمک آن‌ها صفحه‌بندی و سپس عمل چاپ به انجام می‌رسید که طبعاً با این روش کار چاپ تسهیل و سرعت عمل به شکل معتنابه‌ای افزایش یافت.

این حروف توسط فردی به نام پی شنگ در دوره چینگ لی، حدود سال‌های ۱۰۵۰ میلادی در چین اختراع شد -هرچند که این حروف به خاطر نیاز به ۳۰ هزار قالب از نشانه‌ی چاپی زبان بی الفبای چینی در آن زمان، هرگز رواج نیافت- و گویا بدون اطلاع قبلی و کپی‌برداری، بعدها (حدود چهار قرن پس از آن!) به شکلی همانند در ماینتس آلمان رخنمون شد.

یوهانس گوتنبرگ (Johannes Gensfleisch zur Laden zum Gutenberg) یک اندیشمند آلمانی بود که ابتدا در حوزه چاپ با سنگ، آزمون‌وخطاهایی را به انجام رساند و کتاب‌هایی -انجیل و تورات ۳۶ سطری و تقویم ۱۴۴۸ میلادی- را بنا به اسلوب صومعه‌ها در تهیه نسخه‌های نفیس کتب، به چاپ رساند. اولین حروفی که گوتنبرگ ساخت به سبک گوتیک بودند اما پس از مدت کوتاهی به ۳۰۰ فونت مختلف افزایش یافت.

وی پس از آن مطالعات خود را معطوف به قالب حروف (ماتریس) و حروف سربی متحرک کرد و اختراع این شیوه و به کار بردن آن در ماشین خودساز چاپ (در خلال سال‌های ۱۴۳۶ تا ۱۴۴۴ میلادی) بود که وی را به‌عنوان مخترع و پدر صنعت چاپ جهان، مطرح و ماندگار کرد.

دیباچه‌ای بر چاپگوتنبرگ در ابتدای امر برای هر حرف و حرکت و نشانه‌ای یک سنبه از فلزی سخت طراحی کرد. بعد آن را در فلزی نرم‌تر کوبید تا در نهایت قطعاتی مشابه از هر سنبه پدید آمد. حروف اولیه وی جنسی از سرب و آنتیموان و قلع داشتند. کمی بعد نیز حروف متحرک سربی برای زبان‌های شرقی نیز ساخته شد و تورات با الفبای عبری (۸۶۰/ ۱۴۵۵) و کتاب صلاه‌‎السواعی با الفبای عربی (۹۲۰/ ۱۵۱۴) با کمک آن‌ها به چاپ رسیدند.

شواهد حاکی از آن است که مسلمانان چهار دهه بعد از این اختراع به آن روی آورند. فرمانی از بایزید دوم، سلطان ملک عثمانی در سال ۱۴۸۶ میلادی در دست است که طی آن رعایا از بیم تحریف کتب دینی، از چاپ آن‌ها با حروف عربی منع شده‌اند. جالب اینکه سلطان سلیم فرزند او نیز سه دهه بعد فرمان پدر را تجدید کرد که البته یهودیان از آن مستثنا بودند. این دیدگاه‌ها بود که طی سال‌های آغازین از رواج فن چاپ و دستگاه‌های آن در ممالک اسلامی جلوگیری کرد.

چاپ سنگی یا لیتوگرافی روشی بود که سال‌ها بعد (۱۲۱۱/۱۷۹۶) برای کاهش هزینه‌های چاپ به شکلی اتفاقی توسط زنه فلدر، یک نمایشنامه‌نویس مونیخی اختراع شد. وی پس از آزمون‌های موفق با مطالعات بیشتر این فن را دو دهه بعد (۱۲۳۳/ ۱۸۱۷) تکمیل کرده و به کمال رساند. در این روش بخش‌های قابل‌چاپ و غیر چاپی به‌صورت هم‌سطح روی سنگ لیتو (سنگ چاپ) قرار می‌گرفتند در حالی که مرزی شیمیایی میان آنان قرار داشت. طی فرآیند شیمیایی در نقاط برخورد این دو سطح، بخش‌های چاپی (دقیقاً برعکس بخش‌های غیر چاپی) آب را دفع و مرکب را جذب می‌کردند.

حدود چهار دهه پس از آن (به سال ۱۲۶۸/۱۸۵۱) گئورگ زیگل نخستین دستگاه چاپ سنگی چندرنگ را ابداع کرد. گام بعدی تکامل این فن نیز (۱۳۲۲/۱۹۰۴) توسط آیرا ریوبل آمریکایی برداشته شد؛ وی لوحه‌های فلزی را جایگزین سنگ‌هایی کرد که ازلحاظ وزن بسیار سبک‌تر بودند. در این روش لوح فلزی به مرکب آغشته شده و سپس میزان اضافی آن به‌وسیله‌ی رطوبت موجود دفع و تصاویر به‌جامانده به نوردی پوشانده شده از لاستیک منتقل می‌شوند و در مرحله‌ی پایانی به کاغذ انتقال می‌یابند؛ روشی که تا امروز هم تحت نام چاپ افست برقرار است.

چاپ سنگی تنها با سه دهه تأخیر به سرزمین‌های اسلامی راه یافت و به‌سرعت بر «چاپ حروفی» که در آن زمان رواج داشت، برتری یافت. علت تفوق آن نیز به روش کار و توانایی این فن در اجرای تذهیب‌ها و خوشنویسی‌های سنتی برمی‌گشت. کتب نفیس دست‌ساز با کمک چاپ سنگی، تکثیری (قابل‌قبول) همانند و البته کم‌هزینه‌تر داشتند و توانستند آراستگی سنتی کتب آن زمان را تا مدت‌ها بعد تداوم دهند.

مردمان اروپا تا اواسط قرن ۱۵ میلادی فقط به نسخ دست‌نویس کتب دسترسی داشتند. کتاب در آن زمان بسیار گران بود و شیوع چاپ بود که ضمن کاهش قیمت به فراگیری آن کمک کرد. اهمیت اختراع چاپ تا به آنجا است که محققان گسترش صنعت چاپ و اپیدمی کتاب را یکی از علل اصلی رنسانس غرب دانسته‌اند.

اختراع گوتنبرگ با مشخص شدن فایده آن به‌سرعت رواج یافت و مرزهای کشورهای اروپایی را یکی پس از دیگری درنوردید، به شکلی که در سال ۱۴۸۷ تقریباً در همه‌ی ممالک اروپایی چاپخانه‌هایی دایر بود. با شکل گرفتن صنعت چاپ در همان سال‌ها رقابت‌هایی هم صورت گرفت، به‌طور مثال در عنفوان گسترش چاپ، ایتالیا به‌عنوان طراح برتر حروف قابل‌انتقال شناخته می‌شد و این رکوردی بود که در نیمه‌ی اول قرن شانزدهم به فرانسه تعلق گرفت. کار تا جایی پیش رفت که در همان سال‌ها فن ساخت حروف چاپ، از خود صنعت چاپ منفک شد.

فرانسه در میان کشورهای اروپایی پیشرفت قابل‌توجهی در هر دو بخش فن ساخت حروف و صنعت چاپ داشت تا اینکه اصلاحات دینی بلای جای آن شد. محدودیت‌هایی که کلیسا بر کار چاپ لحاظ می‌کرد باعث شد که چاپچیان آن دوران به کشور هلند که مرز دریایی مشترکی با فرانسه دارد، منتقل شود. به این شکل هلند تا مدتی مرکز چاپ اروپا قلمداد شده و بسیاری از محصولات چاپی آن به سایر کشورهای این قاره صادر می‌شد.

جالب اینکه تا حدود سال ۱۸۰۰ به‌جز اصلاحاتی کوچک، تغییر عمده‌ای در دستگاه چاپ اولیه گوتنبرگ رخ نداد؛ چاپ به‌وسیله‌ی ماشین دستی صورت پذیرفته و ورق‌دهی آن هم، دستی انجام می‌گرفت. سترئوتایپ روشی بود که در حدود سال ۱۸۰۰ رواج یافت و افزایش سرعت و کاهش قیمت خدمات چاپی را در پی داشت. پس از آن بود که پیشرفت در صنعت چاپ نمود یافت.

دیباچه‌ای بر چاپیک دهه بعد از سترئوتایپ (۱۸۱۰)، ف. کونیگ نیروی بخار را در دستگاه چاپ به کار گرفت؛ پس از آن نیز در سال‌های ۱۸۴۶ و ۱۸۴۷، ر.م هو یک ماشین چاپ روتاری (چرخنده) طراحی کرد و صنعت چاپ ابعادی تازه به خود دید. لاینوتایپ در ۱۸۸۶ و مونوتایپ -که خود عمل حروف‌چینی را به انجام می‌رساند- در ۱۸۹۶ جزو پیشرفت‌های دیگری بودند که در دنیای چاپ به‌وقوع پیوسته و آن را حائز پیشوند صنعت کردند.

تقریباً تا سال ۱۹۰۵ شیوه چاپ حروفی بر تمامی کارهای چاپ استیلا داشت. در همان سال‌ها چاپ هم‌سطح که تا پیش از آن بیشتر برای تکثیر نقشه و تصاویر به کار می‌رفت موردتوجه قرار گرفت و از توسعه‌ی آن چاپ افست (چاپ لیتوگرافی) پدید آمد.

جهانگردانی که در زمان حکومت نادرشاه افشار (۱۱۴۸ الی ۱۱۶۰) به ایران سفر کرده بودند در کتاب‌هایی که برجای‌مانده خبر از وجود جزوه‌هایی مذهبی از مسیحیت به زبان لاتین و عربی داده‌اند که احتمالاً به دستور نادرشاه و با کمک ماشین‌آلات ابتدایی و کوچک مکانیکی به چاپ رسیده‌اند. عناوین مختلفی از کتب نیز طی همان سال‌ها در دول اروپایی و یا هند به چاپ رسیده و در ایران رواج یافته‌اند که همگی با روش چاپ حروف سربی (نه سنگی) به طبع رسیده‌اند.

طبق شواهد موجود به سال ۱۶۳۹ میلادی سه کتاب به زبان فارسی توسط هیئت‌های تبلیغی مسیحی در لیدن هلند به چاپ رسید که می‌توان چاپخانه‌های این کتب را اولین چاپخانه‌های فارسی در تاریخ جهان بدانیم. نخستین کتابی که در خود ایران نیز به چاپ رسید زبور داوود یا ساغموس بود که در ۱۰۴۷ (۱۶۳۷) به زبان و خط ارمنی توسط کشیشان ارامنه (در ۵۷۲ صفحه) به طبع رسید. از این نظر ارامنه پانزدهمین قوم از حیث قدمت بودند که به صنعت چاپ دست یازیدند و می‌توان آن را مرهون فضای آزاد در زمان شاه‌عباس اول صفوی دانست.

حلول چاپ در ایران اما به زمان فتحعلی شاه قاجار (سلطنت از ۲۸ خرداد ۱۱۷۶ – ۱ آبان ۱۲۱۳) رخ داد. همت و مساعدت عباس میرزای نایب‌السلطنه بود که راه ورود چاپ از اروپا به ایران را هموار کرد؛ چند تن از ایرانیان به فرنگ رفتند، فن چاپ آموختند و پس از آن بود که دستگاه‌های چاپ سنگی و چاپ سربی -که چاپ حروفی هم خوانده می‌شد- در ایران رخنمون شدند.

بد نیست که قبل از هر چیز اشاره کنیم که چاپ کتب به زبان عربی و یا فارسی خیلی پیش‌تر، به قولی قریب به دو تا سه سده قبل از حضور چاپ در ایران، به‌صورت واردات از اروپا رخ ‌داده بود و بسیاری از همان‌ها بودند که پس از صاحب فن چاپ شدن ایرانیان، بازنشر شدند.  

تاریخ ورود چاپ به ایران مشخص است اما قول‌ها درباره اینکه اولین چاپخانه از چه نوعی بود و یا چه کسی و در چه شهری آن را دایر کرد، متفاوت‌اند. تحقیقات اما مسلم کرده‌اند که اولین دستگاه چاپ سربی توسط میرزا صالح شیرازی (از گسیل‌شدگان عباس میرزا به فرنگ) در تبریز نصب و به کار گرفته شده است. همچنین تاریخ‌نگاران خبر از تأسیس چاپخانه‌ای در اصفهان داده‌اند که در قرن ۱۱ توسط پادریان کرملیت در عبادتگاه خودشان وجود داشته است.

دیباچه‌ای بر چاپ در همان زمان نیز وجود چاپخانه‌ی ارامنه در جلفای اصفهان گزارش شده است. با توجه به تاریخ حضور فرقه‌های مختلف مذهبی در اصفهان که چاپ را در اصل برای تکثیر کتب و ادعیه‌ی مذهبی خود به کار می‌بستند، می‌توان شروع چاپ در ایران را بین سال‌های ۱۰۲۰ تا ۱۰۳۰ تخمین زد.

باید توجه داشت که حضور چاپ در ایران با تاریخ رواج آن متفاوت است. این صنعت همچون بسیاری دیگر از شقوق فرهنگی خیلی دیرتر از رواج آن در کشورهای مدرن به موطن ما رسید. تاریخ‌نگاران از تلاش‌های مکرر ناکام برای ورود این صنعت به ایران یاد کرده‌اند و متفق‌القول ورود چاپ به شکل صنعتی را به عهد شاهان قاجار نسبت داده‌اند.

مورخی تاریخ دقیق تأسیس چاپخانه صنعتی در ایران را به سال ۱۲۳۳ به دست آقا زین‌العابدین تبریزی (معروف به باسمه‌خانه‌ی طیپوگرافی) و به زمان حکمرانی عباس میرزا نایب‌السلطنه بر دیار آذربایجان ثبت کرده است. به گفته‌ی وی در این تاریخ مطبعه ی کوچکی با مختصر اسباب کار تأسیس شد و اولین فعالیت آن نیز چاپ کتابی موسوم به «فتح‌نامه» (به قلم میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام در باب جنگ ایران و روس و صلحنامه‌ی گلستان) با زبان عربی بوده است.

قرآن مجید اعلی (موسوم به قرآن معتمدی) به خط مرحوم میرزای تبریزی نیز کتاب دومی بود که به دست نخستین چاپچی ایرانی، آقا زین‌العابدین تبریزی اما این بار در مطبع تیپوگرافی (همان طیپوگرافی) پایتخت یا به عبارتی چاپ حروفی طهران به طبع رسید.

گفته شده که وی زیر نظر منوچهر خان گرجی معروف به معتمدالدوله کار می‌کرده و از همین رو کتاب‌های منتشر شده پس از ۱۲۴۰ -که به‌ قولی بالغ‌بر ۸۰۰ هزار جلد می‌شده- به «چاپ معتمدی» معروف بودند. شمار چاپخانه‌های تهران رفته‌رفته زیاد شد و بعد از آن تحت نظر همان معتمدالدوله ادغام شده و در اصل اولین چاپخانه‌ی دولتی ایران را به وجود آوردند که گویی بیش از یک ربع قرن هم دوام آورده و تا سال ۱۲۶۵ برقرار بوده است.

جهادیه (میرزا عیسی قائم‌مقام فراهانی)، مآثر سلطانیه (شرح‌حال فتحعلی شاه از زمان جلوس تا سال ۱۲۴۱)، تعلیم‌نامه (رساله‌ای درباره آبله‌کوبی)، گلستان سعدی و چند کتاب دیگر ازجمله کتبی بودند که طی سال‌های ۱۲۴۰ در ایران به طبع رسیده و به‌عنوان اولین‌های چاپ ایران در تاریخ ماندگار شده‌اند. گفتنی است که مطبع تیپوگرافی تبریز پس از وفات عباس میرزا به سنه‌ی ۱۲۴۹ هجری قمری و حدود یک دهه بعد، در سال ۱۲۶۱ تیپوگرافی طهران وقف شدند.

تلاش‌های دیگری نیز در این سال‌ها به وقوع پیوستند؛ شخصی روسی در سال ۱۲۴۶ مختصری از اسباب چاپ سنگی را به تبریز وارد کرد که به بار نشستن آن یک دهه طول کشید و فعالیت عمده‌اش از سال ۱۲۵۶ آغاز شد. سال ۱۲۵۹ نیز آقا عبدالعلی وسایل چاپ سنگی چاپخانه‌ی خود را از تبریز به تهران منتقل کرد و در همان سال نیز کتاب «معجم فی آثار ملوک العجم» از تألیفات میرزا عبدالله بن فضل‌الله را به‌عنوان اولین کار خود به طبع رسانید. گفته شده که کتاب تاریخ پطر کبیر هم به اهتمام وی در همان سال‌ها به چاپ رسیده است. آقاعبدالعلی پس از مدتی چاپخانه‌ی خود را به آقامیرباقر واگذاشت.

طبق گزارش احوالات قدیم گویا چاپخانه‌ی سنگی نیز به سال ۱۲۵۴ در دارالعلم شیراز تأسیس شده بوده که عمر آن فقط به انتشار نسخه‌ای از قرآن مجید قد داده است و کتاب دیگری از آثار آن به دست نرسیده است. در همین سال‌ها لیلی و مجنون از آثار مکتبی شیرازی به‌عنوان اولین کتاب مصور به همین شیوه در تبریز به چاپ رسید.

یکی دیگر از اقوال نیز ذکر کرده که بین سال‌های ۱۲۳۸ تا ۱۲۳۹ جوانی به نام میرزا جعفر بوده که اولین مطبعه‌ی سربی را در تبریز تأسیس کرده است. وی در کارهای نخست خود کتاب گلستان سعدی را یکی ‌دو سال بعد از تأسیس و سپس کتاب تاریخ قاجاریه (تألیف عبدالرزاق بن نجفقلی) را به طبع رسانید.

محرق القلوب نراقی (چاپ طهران به سال ۱۲۲۹)، جلاء العیون و عین الحیوه و حیاه القلوب و مفتاح النبوه (۱۲۴۰)، رساله‌ی حسینیه (چاپ اصفهان به سال ۱۲۴۴)، رساله‌ی عملیه‌ی فقه (چاپ اصفهان به سال ۱۲۴۶) و گنجینه‌ی معتمدالدوله میرزا عبدالوهاب متخلص به نشاط (چاپ طهران به سال ۱۲۶۶) نیز از دیگر اهم کتاب‌هایی هستند که در آن سال‌ها به چاپ رسیده‌اند.

دیباچه‌ای بر چاپتبریز را اگر آغازگر چاپ ایران بدانیم، تهران، اصفهان و شیراز شهرهای دیگری بودند که پس از آن پذیرای چاپ شدند. محققان بعد از آن صنعت چاپ را تا ارومیه دنبال کرده‌اند و معتقدند که چاپخانه‌ی بعدی ایران به سال ۱۲۵۶ در این شهر دایر شده است. بوشهر، مشهد، انزلی، رشت، اردبیل، همدان، خوی، یزد، قزوین، کرمانشاه، کرمان، گروس و کاشان از بلاد بعدی ایران‌زمین بودند که فن چاپ در آن‌ها رواج یافت.

بررسی‌های کتب منتشر شده در آن زمان‌ها نشان می‌دهد که دولت وقت از این فناوری نوین به سود خود بهره می‌جسته است. موضوع کتاب‌ها در آن دوران عمدتاً تاریخی، ادبی و یا در راستای ترویج اصول بهداشتی و فرهنگی و ترویج زندگی اجتماعی جدید بوده که همگی در جهت مقاصد دولت منتشر می‌شده‌اند. این روند با رواج ترجمه و همچنین تأسیس دارالفنون و دارالطباعه در هم شکست و بر تنوع کتب افزوده شد.

دارالفنون نیاز به کتب درسی را تقویت کرد و از طرفی اساتید اهل‌قلم آن نیز نوشته‌هایی داشتند که انتشارشان تأسیس یک چاپخانه‌ی اختصاصی را توجیه کرد. با این تصمیم در حدود سال ۱۲۶۸ چاپخانه‌ای کوچک با نام «دارالطباعه‌ی خاصه‌ی علمیه‌ی مبارکه‌ی دارالفنون تهران» زیر نظر علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه شکل گرفت. آنچه مشخص است اینکه چاپخانه‌ی دارالفنون در طی حدود سه دهه فعالیت خود (تا سال ۱۳۰۰) قریب به چهل عنوان کتاب درسی منتشر کرد.

جالب اینکه چاپ سربی اولین شیوه وارداتی به ایران بود اما پس از مدتی منسوخ شد و روش قدیمی‌تر، یعنی چاپ سنگی، رواج یافت و تا سال ۱۲۹۰ نیز (بعد از شش دهه کنار راندن چاپ سربی) برقرار بود. ظاهراً اولین کتابی نیز که به این شیوه در ایران منتشر شده قرآنی بوده که در ۱۲۴۸ به همت میرزا اسدالله و به خط میرزا حسین خوشنویس در تبریز به طبع رسیده است.

گفته‌اند که در این سال ناصرالدین‌شاه در سفرهای فرنگ خود در استامبول توقفی کرد و آنجا اسباب و دستگاه چاپی با حروف عربی و فرنگی به ۵۰۰ لیره خریداری کرد و به پایتخت فرستاد، منتها بهره‌وری از آن تا زمان اخذ مجوز و انتشار روزنامه پاتری (به معنی وطن، به مدیرمسئولی بارون لوئی دونورمن) به سال ۱۲۹۲ به تعویق افتاد.

می‌توان به‌طور کلی گفت که اقبال عمومی نسبت به کتاب‌های چاپ سنگی بیشتر بوده است چرا که مردم در آن زمان به خطاطی علاقه وافری داشتند و کتب خط نستعلیق، رواج زیادی داشت که کتاب را به یک اثر هنری ارزشمند تبدیل می‌کرد.

از طرفی حروف‌چینی با سرب علاوه بر نیاز به غلط‌گیری که بر زمان کار می‌افزود، امکان ساخت تصویر در این شیوه را نیز بسیار مشکل می‌کرد؛ اختلاط این مسائل باعث شده بود که چاپ سنگی که کارکردی شبیه به دستگاه‌های تکثیر داشت بیشتر موردتوجه و استفاده قرار بگیرد. این شیوه مقبول حتی زمینه‌ساز تغییراتی در خط و شیوه تحریر آن نیز شد اما این کاستی‌ها نتوانست بر مزیت‌های آن تأثیر بگذارد و سردمداری این روش را قطع کند. به خاطر اینکه پس از چاپ سواد و بیاض‌ها به معیار اصلی برگردند تراش قلم‌ها پرگوشت‌تر شد تا بعد از چاپ لاغر شده و حالتی طبیعی به خود بگیرد.

دیباچه‌ای بر چاپبرخی تاریخ‌نویسان نیز دلایل اقتصادی و فرهنگی چندی را برای تفوق چاپ سنگی برشمرده‌اند؛ به تعبیر آنان ارزانی، سادگی، نیاز به تخصص و تجهیزات کمتر ازلحاظ اقتصادی و طبیعت خط فارسی و علاقه‌ی مردم به خط نستعلیق ازجمله دلایل فرهنگی توجه بیشتر بر این شیوه چاپ برشمرده شده‌اند.

علاوه بر این‌ها باید توجه داشت که در آن زمان چاپ کتب مذهبی و دینی از شمارگان بالایی برخوردار بود و انتشار کتب عربی ازجمله قرآن که اعراب‌گذاری‌های دقیق و فراوان دارند در روش چاپ سنگی بسیار ساده‌تر از حروف‌چینی سربی بوده است. آثار برجای‌مانده از آن دوران نشان می‌دهند که اگر چه چاپ سنگی در هنرهای رنگ‌آمیزی موفقیت چندانی نداشته اما در چاپ تذهیب، تشعیر، طرح‌ها و نقش‌های تک‌رنگ، کتیبه‌سازی، سرلوح‌سازی، حاشیه‌سازی و مجلس‌سازی که از هنرهای کتاب‌سازی آن زمان به شمار می‌آمده‌اند، کاملاً موفق ظاهر شده و آثار زیبایی را در تاریخ ما به یادگار گذاشته‌اند.

چاپ با شیوه‌های پیش گفته در کشور ادامه یافت تا اینکه در عهد ناصری با تغییرات سیاسی دچار تحولی بنیادی شد. از فرنگ برگشته‌ها و تفکرات مشروطه و بالا رفتن سطح سواد عامه، به استقبال همگانی از روزنامه‌ها انجامید و دولت خودکامه به‌سرعت خطر و تهدید آن را شناسایی و در پی کنترلش برآمد. این دیدگاه سرنوشت چاپ را عملاً به مطبوعات گره زد. حکومت‌ها از آن پس برای نظارت بر کار مطبوعات چاپخانه‌ها را زیر ذره‌بین قرار دادند و به این ترتیب هر تصمیمی برای مطبوعات اثری مستقیم بر چاپ و چاپخانه گذاشت.

ناصرالدین‌شاه در اردوهای خود همواره چاپخانه‌ای سیاری را به همراه داشت که بر پشت چهارپایان حمل کرده و همیشه در کنار خود مهیا داشت. روزنامه مرآت‌السفر، مشکوه‌الحضر و اردوی همایون جرایدی بودند که توسط این چاپخانه به انتشار می‌رسیدند. علاوه بر این‌ها سفرنامه‌های این شاه تجمل‌گرا به خط میرزارضای کلهر و با تصاویر میرزا بزرگ و میرزا ابوتراب غفاری امروز جزو بهترین نمونه‌های چاپ مصور در تاریخ ایران محسوب می‌شوند.

چاپخانه‌ی دولتی نیز یکی از اماکن فعال این صنعت در عصر ناصری بود که گفته شده در محل اداره انطباعات (دارالطباعه‌ی دولتی) برقرار بوده و طی سالیان متمادی با نام‌های مختلف به چاپ کتب و مطبوعات می‌پرداخته است. منوچهرخان معتمدالدوله، علیقلی‌میرزا اعتضادالسلطنه، ابوالحسن‌خان صنیع‌الملک و محمدحسن‌خان اعتمادالسلطنه ازجمله مدیران این مطبعه بودند که اسمشان در تاریخ چاپ کشور ماندگار شده است.

میرزا عبدالمطلب نقاش‌باشی ازجمله دانشجویان فرنگ‌رفته‌ای بود که در اروپا انطباع صور (فن چاپ مصور) آموخته و شاگردانی را نیز تعلیم داده بود. میرزا ابوتراب ازجمله این شاگردان بود که به‌عنوان نقاش مخصوص وزارت انطباعات فعالیت می‌کرد. در همان سال‌های رواج چاپ مصور بود که اداره انطباعات برای پوشش بر نیازهای خود میرزا ابراهیم‌خان (معروف به مصور رحمانی) را برای آموختن فنون عکاسی و گراورسازی به اروپا فرستاد.

وی در بازگشتش -که با برگشت مظفرالدین شاه از سفر دومش به فرنگ مصادف شد- یک دستگاه چاپ سربی را به ایران آورد و چاپخانه‌ی خورشید را تأسیس کرد و کتاب‌های مصور در حوزه‌های اخلاق، ورزش و خانه‌داری را به طبع رساند. وی شیوه جدیدی را در گراورسازی پیش گرفت که به آن وسیله کیفیت کارش به شکل محسوسی ارتقا یافت.

عهد مظفرالدین شاه با این تعابیر تبدیل به دوره‌ای شد که چاپ در آن ارتقای کیفی چشمگیری یافت؛ برخی از کتب باقی‌مانده از آن عهد هنوز هم نفیس و هنرمندانه هستند و بخش مهم و ارزشمندی از میراث تاریخ چاپ ایران به‌حساب می‌آیند. هرچند آمار دقیقی از میزان چاپخانه‌های آن دوره در دسترس نیست اما محققانی جمعیت چاپخانه‌های دولتی و خصوصی رسمی را در دوره ناصرالدین‌شاه تا پایان حکومت مظفرالدین شاه، ۴۲ چاپخانه برآورد کرده‌اند.

همان‌طور که پیش‌تر هم اشاره شد نهضت مشروطه در ایران یکی از آن اتفاقاتی بود که علاوه بر سیاست، تأثیر شگرفی بر فرهنگ این مرز و بوم داشت. مجلس مشروطه دو سال پس از جلوس خود قانون مطبوعاتی را به تصویب رساند که ماده اول فصل اول آن درباره چاپ و چاپخانه بود و می‌توان آن را اولین قانون مدون رسمی برای چاپ در ایران به‌حساب آورد.

با این رویداد سیاسی ـ اجتماعی ـ فرهنگی بود که شمار روزنامه‌ها و روزنامه‌خوانان ایران رو به تزاید رفت و به‌تبع آن هنر طبع هم توسعه و گسترش یافت. چاپ موسوم به ژلاتینی که بعدها جای خود را به چاپ استنسیلی داد، در همین زمان رواج یافت. از این شیوه بیشتر برای چاپ اعلامیه‌ها و شب‌نامه‌های سیاسی استفاده می‌شد که در چاپخانه‌های کوچک شخصی‌ساز به طبع می‌رسیدند.

چاپخانه‌ی مجلس شورای ملی کمی پس از تشکیل مجلس اول شکل گرفت تا اخبار آن را منتشر کند. این چاپخانه به‌سرعت پیشرفت کرده و لقب بزرگ‌ترین چاپخانه‌ی کشور را به خود تخصیص داد. در همان زمان‌ها چاپخانه‌ی شاهنشاهی به سرپرستی عبدالله‌خان قاجار نیز تأسیس شد که به خاطر مدیریت زبانزد وی موردتوجه بسیاری قرار داشت. به روایت تاریخ این چاپخانه تا سال ۱۳۲۸ فعال بود و پس از آن با یک چاپخانه‌ی تازه تأسیس دولتی ادغام شد.

دیباچه‌ای بر چاپچاپخانه‌ی قاسم خان فرزند علیخان والی (معروف به سردار همایون) تأسیس شده به سال ۱۳۱۷؛ مطبعه‌ی کوچکی بود که در اداره محمدعلی میرزا ولیعهد دایر شد و کتاب نهج‌البلاغه ابن ابی الحدید در آن به طبع رسید؛ چاپخانه‌ی سربی که روزنامه ایران در آن چاپ می‌شد و از ۱۳۲۱ تا ۱۳۲۹ دایر بود در کنار چاپخانه‌ی روزنامه‌ی رسمی دولتی که در سال ۱۳۲۸ تأسیس شد، جزو چاپخانه‌هایی بودند که در عنفوان رواج چاپ در ایران از آن‌ها یاد شده است.

صنعت چاپ در عهد محمدعلی میرزا شکلی از حرفه‌ای‌گری به خود گرفت؛ در آن زمان بود که چاپخانه‌های سربی بخش خصوصی سهم خود را از چاپخانه‌های سنگی حکومتی گرفتند. این روند تا آنجا پیش رفت که در سال ۱۳۳۰ تنها معدودی از چاپخانه‌های سنگی دولتی هنوز وجود داشتند که آن‌ها هم به‌جز کارهای محوله‌ی ارگان‌های بالادستی خود، سهم زیادی از بازار آزاد داخلی نداشتند. به هر طریق طبق گفته‌ی مطلعان، چاپ به شیوه سنگی تا حکومت پهلوی اول هم رواج داشت و پس از آن بود که به‌طور کلی منسوخ شد.

رضاخان میرپنج در فاصله‌ی دو جنگ جهانی که مقارن با تحولات جهانی در حوزه صنعت چاپ است، حکومت داشت اما به‌خاطر نظارت شدید دولتی که در عهد وی بر چاپ و چاپخانه روا می‌شد، پیشرفت این صنعت در ایران کند و تنها در مسیر سیاست‌های دولتی بود. وضعیت به حدی بغرنج شد که برای چاپ هر برگه‌ای با هر محتوایی، نیاز به کسب مجوز رسمی از بازرس ویژه شهربانی بود.

در آن زمان افسرهای متصدی این پست بعد از واکاوی دقیق مطلب آن را تائید می‌کردند و چاپخانه‌ها فقط حق داشتند مطالبی را که بالای برگه‌ی آن‌ها با مهر «روا» ممهور شده بود به چاپ برسانند. سیاست‌های نوسازی که پیشرفت صنعتی و اقتصادی چاپ را ناگزیر می‌کرد در کنار نظارت و کنترل شدید دولت باعث تناقضی شدید شده بود که به ضرر چاپ تمام شد. شمار زیادی از کارگران چاپخانه‌ها در این زمان بازداشت و زندانی شدند و هیئت‌مدیره اتحادیه کارگران چاپ نیز زیر فشار حکومتی‌ها به تعطیلی کشانده شد.

چاپخانه‌های ایران که پیش از سال ۱۳۰۰ حوالی ۴۰ عدد تخمین زده شده‌اند، طبق آماری دقیق‌تر در ۱۳۱۵ به ۱۴۵ واحد (۱۳۰ چاپخانه‌ی سربی و ۱۵ مطبوعه‌ی سنگی) رسیدند که از این تعداد ۶۲ واحد (۵۹ سربی و سه سنگی) در تهران و بقیه در شهرستان‌ها فعالیت داشتند.

پس از تهران آذربایجان شرقی و سپس اصفهان و گیلان به ترتیب با ۱۳ تا ۱۱ چاپخانه و فارس با نه چاپخانه مقام‌های دوم تا پنجم را ازنظر تعدد داشتند. چاپخانه‌های اتحادیه، اقدام، باقرزاده، بروخیم، تمدن، خاور، خورشید، روشنایی، سنگی اخوان کتابچی، سنگی حاج عبدالرحیم، سنگی علمی، سیروس، فاروس، فردوسی، فردین، فرهوند، قشون و مجلس در تهران و حقیقت، تبریز، سعادت و سنگی علمیه در تبریز؛ اتحاد، سعادت، سنگی فرهنگ و سنگی گلبهار در اصفهان؛ اتحاد، تجدد و جاوید در رشت و همچنین سعادت و شرافت احمدی در کرمانشاه ازجمله چاپخانه‌هایی بودند که در صنعت نشر کشور فعالیت داشتند.

طی سال‌های ۱۳۰۷ تا ۱۳۱۷ دولت برای چاپ کتب درسی از شیوه‌های نو و مدیریت یکپارچه‌ای استفاده کرد که ازلحاظ جنس کاغذ، چاپ و صحافی همچنان نفیس و زیبا به نظر می‌رسند. تأسیس فزاینده دانشگاه‌ها در کنار گسترش دولت و ارتش نیاز به چاپ را تشدید کرد که پیرو آن دولت چاپخانه‌هایی مانند ارتش، بانک ملی ایران، دخانیات ایران و راه‌آهن را تأسیس کرد.

بین سال‌های ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ یک بهار مطبوعاتی رخ داد که علی‌رغم مداخلات ادواری و ممیزی‌های گاه‌به‌گاه درجه‌ای از آزادی را بر نشر و طبعاً چاپ بخشید و عناوین جراید که طی زمان پهلوی اول به‌شدت سقوط کرده بود دوباره رنگی از تزاید یافت. با رونق مطبوعات چاپخانه‌ها نیز گسترش یافتند و تاریخ چاپ ایران اولین چاپخانه‌های کاملاً خصوصی را به خود دید.

طی سال‌های پس از جنگ جهانی دوم چاپخانه‌ی تابان که از آن به‌عنوان اولین چاپخانه‌ی خصوصی ایران نیز یاد می‌شود، تأسیس شد و با فصل رونقی که از سر گذراند توانست خود را با دستگاه‌های جدید و خودکار آن زمان تجهیز کند. چاپخانه‌های دولتی هم از این رونق بی‌نصیب نماندند و چاپخانه اطلاعات که پیش از آن هم به‌عنوان یک مجموعه‌ی بزرگ شناخته می‌شد گسترده‌تر و مجهزتر به کار خود ادامه داد. چاپخانه‌ی بانک ملی نیز ازجمله دیگر مجموعه‌هایی بود که در این ایام رشد چشمگیری را به خود دید و موفق شد ناوگانی از دستگاه‌های ملخی جدید را به خط تولیدش اضافه کند.

اعتصاب کارکنان چاپخانه‌ی بانک ملی (به سال ۱۳۲۶) و خفقانی که با روی کار آمدن رزم‌آرا و نخست‌وزیری کوتاه‌مدت وی (از تیر تا اسفند ۱۳۲۹) پیش آمد تا قضیه‌ی کودتای نظامی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ همه از وقایع مهمی بودن که تیرشان بر قلب تپنده صنعت در حال رشد چاپ اصابت کرد.

کودتای پرتنش دوران مصدق به یک سوگیری انجامید که زمستان مطبوعات را به یخبندان کشاند! در آن سال‌ها رشد صنعت چاپ به‌شدت کند شد و چاپخانه‌ها علی‌الخصوص فعالان بخش خصوصی با بحران و کم‌کاری روبرو شدند و سایه‌ی شوم تعطیلی بر سر آن‌ها افتاد.

چاپگران آن زمان در صنعت عجین شده با فرهنگ چاپ، اغلب دست به همکاری و پشتیبانی از روشنفکران زمان خود می‌زدند و با ترفندهای بسیار به هر طریق اعلامیه‌ها و بیانیه‌های سیاسی روشنگر را به چاپ می‌رساندند تا از سهم این صنعت تحول‌زا کاسته نشود. آن‌ها در بحث تجسس و ممیزی مفتشی چون محرمعلی خان سیاس را در مقابل داشتند که شگردهای خاص او در اعمال نظارت دولت، خود فصل جالبی از تاریخ چاپ کشور محسوب می‌شود.

ادامه‌ی دهه‌ی ۳۰ اما مقارن بود با ورود موج دیگری از تکنولوژی چاپ که تأثیر شگرفی بر کار این صنعت داشت. در این دهه برای نخستین بار دستگاه‌های روتاتیو (دوار) و همچنین دستگاه‌هایی با قابلیت چاپ هم‌زمان دو رنگ و چهار رنگ به ایران ورود پیدا کردند و چاپخانه‌های افست یک گام دیگر، چاپ را به سمت صنعت جلو راندند. کیهان (مربوط به روزنامه‌ی کیهان) و سپهر ازجمله چاپخانه‌های مهمی بودند که در آن روزگار برای در اختیار داشتن فناوری‌های جدید زبانزد شدند.

سال‌های دهه‌ی ۴۰ شمسی نیز با پیشرفت چاپ همراه بود. چاپ کتب درسی، رواج کتاب‌های ارزان‌قیمت جیبی و فزون شدن عناوین جراید و نشریات بر رونق این صنعت می‌افزود و مسائل جدیدی را برای آن مطرح کرد. ایران توانسته بود همپای بسیاری از کشورهای توسعه‌یافته به فناوری روز دست پیدا کند و حالا مسئله‌ی آموزش و کاربری صحیح از این دستگاه‌های مدرن و همین‌طور بحث تأمین و تعمیر و نگهداری آن‌ها مطرح بود. این کمبود نیز با کوشش مردان بزرگ و همت والای افرادی چون مرتضی نوریانی که به‌حق پدر صنعت نوین چاپ ایران خوانده می‌شود، مرتفع شد.

دیباچه‌ای بر چاپوی که به‌عنوان نماینده شرکت هایدلبرگ در ایران فعالیت می‌کرد، علاوه بر کمک همه‌جانبه برای نوسازی ناوگان چاپ کشور با معضل‌یابی درست مسئله‌ی آموزش را ارجحیت داد و تمرکز خود را معطوف حل آن کرد. موسسه نوریانی (تأسیس از ۱۳۰۹ شمسی) که می‌توان آن را فعال‌ترین نهاد درزمینه‌ی صنعت چاپ به‌حساب آورد، در مهرماه ۱۳۴۰ آموزشگاه چاپ و حروف‌چینی خود را بنا نهاد.

کارگاه مجهز موسسه نوریانی بخش‌های آموزش اپراتوری و تعمیرات سایر بخش‌های چاپ، پیش از چاپ و پس از چاپ را صورت می‌داد و علاوه بر این بسیاری را با هزینه‌ی موسسه خود برای کسب آموزش‌های چاپی به اروپا و بلاخص مهد چاپ جهان، آلمان فرستاد که این ممارست‌ها در امر آموزش باعث ارتقای صنعت چاپ ایران شد. این اتفاقات در عصری افتاد که صنعت چاپ به شکلی کاملاً سنتی موروثی شده و عمده آموزش‌ها در آن به شیوه تجربی و به شکل استاد-شاگردی به انجام می‌رسید.

توجه به امر آموزش توسط افرادی چون نوریانی فقید باعث شد که در سال ۱۳۴۴ شمسی رشته‌ی چاپ تا مقطع دیپلم در هنرستان فنی آن زمان شکل بگیرد. یک سال بعد از آغاز به کار این هنرستان هرساله افراد مستعد شناسایی و برای فراگرفتن فنون جدید به اتریش فرستاده شدند و علوم این صنعت را در هنرستان‌های وین آموختند.

طبق آمار برجای‌مانده برخی از این افراد در همان‌جا و یا دیگر کشورهای غربی به کار مشغول شدند اما ۱۱ تن از آنان تا سال ۱۳۵۱ به کشور رجعت کرده و طبق اهداف از پیش تعیین شده هنرستان فنی ایران، در این مرکز به‌عنوان استاد به تدریس چاپ پرداختند. گفتنی است این هنرستان که در سال ۱۳۴۲ با همکاری اتریشی‌ها در کشور راه‌اندازی شده بود ابتدا با نام مجتمع رضا پهلوی فعالیت می‌کرد و سپس در یک دهه بعد به آموزشکده تبدیل شد و پس از انقلاب هم فعالیت‌های خود را با نام هنرستان امام صادق (ع) ادامه داد.

دهه‌ی ۵۰ شمسی را در تاریخ ایران با صفت توسعه‌بخشی و رونق کسب‌وکارها و صنایع خطاب می‌کنند. درآمد کشور در این سال‌ها چشمگیر بود و طرح‌های متعدد توسعه باعث شد تا صنعت مادر چاپ نیز در کنار سایر کسب‌وکارها گسترش یابد اما از طرفی دیگر بخش نشر و مطبوعات چاپی با نظارت شدیدی همراه بود. تضاد توسعه‌بخشی و کنترل تولیدات، باعث شد که آن سال‌ها عناوین بی‌شماری از کتب ممنوعه به چاپ برسند و در کنار چاپخانه‌هایی که کار بی‌مجوز و قاچاق چاپ می‌کردند، چاپخانه‌های مخفی زیادی نیز رخنمون شوند. کتاب‌ها و جزوه‌های موسوم به «جلد سفید» ازجمله این کارهای چاپی بودند که در سال‌های پیش از انقلاب رواج گسترده‌ای در جامعه داشتند.

صنعت چاپ ایران در روزهای انقلاب نیز یکی از مؤثرترین ارکان اطلاع‌رسانی و بسیج مردمی بود و از کانون‌های فعال مبارزه با حکومت پهلوی به‌حساب می‌آمد. شمارگان روزنامه‌هایی چون اطلاعات و کیهان در آن زمان به‌شدت بالا بود و رکوردهایی را ثبت کرد که هرگز امکان تکرار آن پیش نیامد و بعید می‌رسد بیاید! باید توجه داشت که در آن سال‌ها چاپ به‌عنوان یک رسانه محسوب می‌شد و یکی از کانال‌های اصلی اطلاع‌رسانی جمعی بود.

به سال ۱۳۵۸ بازار احزاب داغ بود و به شهادت تاریخ بیش از ۸۰ حزب و سازمان سیاسی در کشور اعلام وجود کرده بودند که قریب به اتفاق آنان نیز فعالیت چاپی داشتند. این تشدد آرا و بازار مخدوش و مشوش چاپ باعث شد که دولت وقت تصمیم‌گیری برای کنترل این صنعت را جزو برنامه‌های با درجه‌ی اهمیت بالا محسوب کند و در همان سال یک آیین‌نامه و دو لایحه‌ی قانونی را برای آن به تصویب برساند.

لایحه‌ی قانونی مطبوعات (در مرداد ۱۳۵۸)، لایحه‌ی قانونی چاپ اسناد و اوراق بهادار دولتی (در تیرماه ۱۳۵۹) و آیین‌نامه‌ی تأسیس چاپخانه و گراورسازی (در اسفند ۱۳۵۸) از مصوبات شورای انقلاب بودند که برای سروسامان دادن به بلبشو و بی‌نظمی این حوزه مقرر شدند. جالب است بدانید که از خروج شاه (دی‌ماه ۱۳۵۷) تا آغاز جنگ تحمیلی (شهریور ۱۳۵۹) بیش از ۳۵۰ عنوان روزنامه در ایران به چاپ می‌رسید که خود به‌نوعی تائیدکننده اهمیت صنعت چاپ در آن روزگار بوده است.

صنعت چاپ از آن دوران با نشر و مطبوعات عجین شد و باوری را در اذهان کاشت که حالا بعد از گذشت این همه سال همچنان غالب است و بسیاری چاپ را با نشر می‌شناسند. این در حالی است که عمده مصارف این صنعت در بخش بسته‌بندی و تبلیغات است و سهم اندکی از آن به چاپ کتاب و مطبوعات اختصاص دارد.

سال ۱۳۷۱ دو اتفاق تأثیرگذار در چاپ روی داد؛ روزنامه‌ی همشهری به‌عنوان اولین روزنامه‌ی رنگی ایران به انتشار رسید و آیین‌نامه‌ی جدیدی نیز در خصوص تأسیس چاپخانه‌ها و صنوف وابسته به آن تصویب شد که چاپ را همچنان علی‌رغم صنعتی بودن، زیرمجموعه‌ی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی معرفی می‌کرد؛ مسئله‌ای که به‌زعم بسیاری اجحافی است در حق ابرصنعت پرکاربرد چاپ و همچنان تلاش‌های صنفی متعددی بر این مهم تمرکز دارند. چاپ به‌عنوان یک صنعت نیاز به سرمایه‌ی نهاده و در گردش بالایی دارد و از سویی وابستگی زیاد آن به واردات مواد اولیه و تجهیزات تولیدی، آن را بیش‌ازپیش به تسهیلات دولتی که مختص بخش صنعتی کشور محسوب می‌شود، نیازمند کرده است.

در حال حاضر واگذاری چاپ به وزارت صنعت، معدن و تجارت؛ واگذاری بخش صنعتی به وزارت صمت و ماندن بخش نظارت تحت تکفل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و یا ایجاد یک معاونت مجزا در وزارت ارشاد برای رسیدگی بهتر به این ابرصنعت مهجور و تک افتاده، جزو راهکارهایی محسوب می‌شوند که توسط فعالان این صنعت مادر پیشنهاد شده‌اند و به‌واسطه‌ی نهادها و تشکل‌های صنفی چاپ در حال تعقیب هستند.

دیباچه‌ای بر چاپ؛ هنر صنعت محجوب

مقاله قبلینگاهی به انواع چاپ؛ این هنرصنعت کارآمد
مقاله بعدیمهاجرت نیروی کار صنعت چاپ و بسته بندی؛ معضلی دیگر!

یک پاسخ بدهید

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید
این سایت توسط reCAPTCHA و گوگل محافظت می‌شود حریم خصوصی و شرایط استفاده از خدمات اعمال.

The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.