محمد کیان ‌احمدی؛ از چهر تا صنوبر

    چهره‌های ماندگار تاریخ چاپ کشور

    0
    381
    محمد کیان ‌احمدی

    ظاهری آراسته اما جثه ای ضعیف، موهای سفیدش حکایت از گذر عمری پر تلاش داشت. با چهره مهربان به استقبال مان آمد. با او به گفت و گو نشستیم. برایمان از چهر تا صنوبر گفت، از زیرزمین های تاریک و گرمای وحشتناک و پر سر و صدا. از صحافی دیروز تا امروز، از دوران سربازی اش و خدمت در چاپخانه ارتش. لرزش دستانش حکایت از کارهای شبانه روزی و زحمت فراوان در زندگی کاریش می کرد. محمد کیان ‌احمدی متولد سال ۱۳۰۷ در تهران، مردی که کمتر کسی پیدا می شود که در صنعت چاپ او را نشناسد و حال پس از گذشت عمر پر تلاش خود ادامه را به پسران خود سپرده است.

    این بار به سراغ محمد کیان ‌احمدی آمدیم زیرا صنعت چاپ باید بداند که جایگاه امروزش را مدیون وجود چنین افرادی است؛ و او این چنین با ما سخن می گوید.

     

    روزگاری در چاپ

    اگر می خواهید از آشنایی ابتدایی من با این صنعت بدانید در سال ۱۳۱۷ برای اولین بار توسط مرحوم جعفر بزرگی از هنرمندان پیشکسوت به چاپخانه بانک ملی رفتم و در آنجا به عنوان کارآموز چند روزی را در آنجا گذراندم اما به طور جدی اولین بار توسط محمد حائری که از اقوام بنده بود در چاپخانه مجلس در قسمت صحافی مشغول به کار شدم.

    هیچگاه روزی را فراموش نخواهم کرد که از نزدیک با ماشین آلات آشنا شدم و توانستم آنها را ببینم و لمس کنم نمی توانستم بودن چنین تکنولوژی را باور کنم و واقعاً برایم غیر قابل باور بود و در همان سال ها به این صنعت علاقمند شده و از همان جا بنده به این حرفه وارد شدم. در ادامه در سال های ۱۳۱۹ تا ۱۳۲۱ در صحافی کراچی جنب وزارت فرهنگ در خیابان ملت در مشغول به کار شدم که روزانه ۸ ریال اجرت می گرفتم که طی توافقاتی هر ۴ ماه یکبار مبلغ ۱۰۰ تومان به ما پرداخت می کردند.

    محمد کیان ‌احمدیمحمد کیان ‌احمدی در ادامه صحبت هایش از چاپخانه های اقبال، شهاب و صحافی های میرمحمدی و اکبر علمی می گوید.

    پس از چاپخانه مجلس به عنوان متخصص در امور صحافی به کار خود ادامه دادم تا سال ۱۳۲۶ که به خدمت سربازی در آمدم. خوشبختانه در آن زمان نیز درقسمت چاپخانه ارتش انجام وظیفه می کردم بعد از اتمام سربازی به چاپخانه اقبال رفتم و مدت ۱۸ سال در آنجا مشغول به کار شدم اما همیشه داشتن یک صحافی و یا چاپخانه مستقل ذهنم را به خود مشغول می کرد اما متأسفانه به خاطر شرایط بد اقتصادی در آن زمان و همچنین نبود.

    سفارش کار مناسب تقریباً کار را مشکل می کرد اما با توجه به این شرایط باز هم با تلاش بسیار برای اولین بار با آقایان تاجداری و بصره ای موفق به ایجاد یک کارگاه صحافی شدیم اما با توجه به مسائل گفته شده متأسفانه با شکست مواجه شدیم اما باز هم ناامید نشدم و همیشه این ایده را درذهن خود می پروراندم و دوباره پس از گذشت چند سال با برادران کاشانی نیز دوباره به تأسیس یک کارگاه صحافی دیگر پرداختیم اما متأسفانه این بار نیز به شکست انجامید.

     

    با توجه به سابقه و تخصص شما در بخش صحافی آیا به یاد دارید اولین کتابی را که صحافی آن را انجام دادید چه کتابی بود؟

    بله بنده خوب به یاد دارم که در آن زمان صحافی مربوط به کتاب های درسی مقطع ابتدایی بود و بنده بابت صحافی هر کتاب ۱ ریال و ۳۰ شاهی دستمزد می گرفتم که با توجه به سختی های فراوان این کار و همچنین نبود امکانات لازم و قدیمی بودن ماشین آلات این دستمزد پول ناچیزی بود که در قبال کارهای انجام شده دریافت می کردم.

     

    جناب محمد کیان ‌احمدی از دستمزدهای آن زمان و از سختی های آن دوران بیشتر برایمان بگویید.

    زمانی که در چاپخانه اقبال مشغول به کار بودم در ماه ۱۷۰ تومان حقوق دریافتی من بود که با اضافه کار جمعاً ۲۰۰ تومان می شد؛ اما انجام دادن کار یک طرفه قضیه بود و گرفتن دستمزد طرف دیگر.

    در ابتدا هر شب ۵ تومان دریافت می کردم طوری که بعد از اتمام کار برای دریافت دستمزد می رفتیم و باید آنقدر آنجا می ایستادیم تا فروش انجام شود و صاحب کار بتواند ۵ تومان آن روز به ما بدهد که این قسمت از انجام کار چند برابر سخت تر بود.

    خلاصه با تلاش بسیار و کشمکش ها توانستیم این حقوق را ابتدا هر ۱۵ روز یکبار و بعد کم کم هر ماه یکبار دریافت کنیم. البته در این میان کسی مقصر نبود زیرا شرایط اقتصادی جامعه این چنین ایجاب می کرد و واقعاً سود چندانی عاید چاپخانه داران نمی شد که بخواهند حقوق کارگران خود را مرتب پرداخت کنند.

    در آن زمان با توجه به اینکه بیشتر کارگاه ها در زیرزمین ها بود، در تابستان گرمای وحشتناک جلوی فعالیت کارگران را می گرفت و جالب اینجاست که در آن زمان برای تهویه هوا و خنک کردن محیط کارگاه یک مقوا را از سقف آویزان کرده بودیم که یک طناب به سر آن وصل بود و آن طناب را یک بچه می کشید و مقوا به حالت باد بزن تکان می خورد و توسط این کار سعی می کردیم محیط کارگاه را خنک نگه داریم.

    سخت تر از همه اینکه در آن زمان با توجه به طولانی بودن مسافت ها و بالا بودن حجم کاری ساعت کاری ما هفتگی بود و کارگری که از شنبه مشغول به کار می شد تا آخر هفته به طور شبانه روزی به فعالیت خود ادامه می داد که این مسئله کارگران را به شدت خسته می کرد. البته مشکلات دیگر ازجمله نبود بیمه و مزایای حقوقی و بسیاری دیگر از موارد وجود داشت که در مقابل با مشکلات گفته شده این مسائل چندان اهمیتی نداشتند.

     

    با توجه به مطالب گفته شده و شکست هایی که مواجه شدید چه زمانی اقدام به خرید چاپخانه چهر کردید؟

    در سال ۱۳۵۵ با شراکت آقایان مراد ملکی و محمد جلوه اقدام به خرید چاپخانه چهر واقع در خیابان منوچهری کردیم و با توجه به تخصص اینجانب در بخش صحافی در همان ابتدای کار بخش صحافی فعالی را راه اندازی کردیم و در کنار آن چاپخانه را نیز داشتیم یعنی چاپ و صحافی را در کنار یکدیگر انجام می دادیم. در آن زمان در هنگام خرید چهر دارای یک دستگاه ملخی و یک دو ورقی لترپرس و یک افست خوابیده یک و نیم ورقی و یک برش کوچک بود.

    خوشبختانه در زمان خرید چاپخانه به خاطر اینکه بیشتر کتاب های درسی در کشورهای دیگر به چاپ می رسید و همین مسئله باعث می شد که به موقع این کتاب ها در اختیار دانش آموزان قرار نمی گرفت لذا در این راستا با حمایت وزارت فرهنگ بانک ها شروع به ارائه تسهیلات لازم به چاپخانه ها کردند که این مسئله باعث ورود ماشین آلات افست و همچنین ماشین آلات پیشرفته تر به کشور شد و ما نیز با استفاده از این تسیهلات اقدام به خرید یک افست ایستاده و یک دو ورقی تک رنگ و همچنین یک ورق تاکنی MBO و همچنین یک برش پلار کردیم و تقریباً توانستیم چاپخانه خود را مجهزتر کنیم.

    خوشبختانه با توجه به اینکه بسیاری از مشتریان در قسمت صحافی خود همیشه دچار مشکل می شدند و از آنجا که ما در کارگاه خود هم کارهای چاپی و هم صحافی را به طور هم زمان انجام می دادیم در نتیجه مورد استقبال مشتریان قرار گرفتیم و بعد از متحمل شدن دو شکست قبلی خوشبختانه با استقبال خوبی مواجه شدیم.

    از طرفی نیز با تغییر رویکرد دولت حجم کتاب های چاپی بیشتر شد و در نتیجه بالا با رفتن تیراژ کتاب ها حجم کارهای ما نیز به طبع زیاد شد و همین امر موجب موفقیت نسبی ما شد و اکنون بعد از گذشت ۳۲ سال ما هنوز برخی از مشتریان خود را از آن زمان با خود همراه نگه داشته ایم.

    محمد کیان ‌احمدیصنوبر چه زمانی کارخود را آغاز کرد و چهر جای خود را به صنوبر داد؟

    بعد از انقلاب در سال ۱۳۶۳ یکی از شرکاء، ملکی از ما جدا شد و از همان زمان ما چاپخانه را دو قسمت کردیم، در یک قسمت کارهای چاپی بود و در قسمت دیگر صحافی و کارهای مربوط به آن را انجام می دادیم و دیگر مایل به ادامه شراکت خود نبودیم و از همان زمان به فکر گرفتن مجوز چاپخانه دیگر افتادیم.

    متأسفانه در سال های ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۸ با توجه به سیاست های دولت وقت وزارت ارشاد سختگیری شدیدی نسبت به ارائه مجوزهای جدید اعمال نموده بود و گرفتن مجوز جدید دارای شرایط سخت و مشکلی بود و تقریباً در این سال ها بود که صنعت چاپ با یک ایست کامل مواجه شد و همین امر نیز سبب عقب ماندگی شدید این صنعت شد.

    اما با توجه به تمامی این شرایط در سال ۱۳۶۲ موفق به خرید مجوز چاپ صنوبر که به نام آقاس رمضانس بود شدیم که یک دستگاه چاپ دو ورقی مدل ۱۹۷۸ نیز در صنوبر بود که آن را نیز خریدارس کردیم و دستگاه را نیز به محل چهر منتقل کردیم و چاپخانه چهر که بعد از رفتن شرکاء به صحافی احمدی نامیده شد به چاپخانه صنوبر معروف شد.

    بعد از گذشت زمان محل چاپ صنوبر را به پیچ شمیران منتقل کردیم و از سال های ۱۳۶۵ تا ۱۳۸۱ آنجا بودیم تا اینکه یک تک رنگ ساکورایی و یک دو رنگ رولند را نیز خریداری کردیم. در آن زمان با توجه به سفارش محصولات و کتب کانون پرورش فکری و همچنین چهار رنگ بودن این کارها تصمیم به خرید یک ماشین چهار رنگ گرفتیم.

    گفتنی است در آن زمان مدت ها کار می کردیم و یک کاغذ را ۸ بار داخل ماشین می فرستادیم که با خرید یک دستگاه چهار رنگ در عرض چند دقیقه این کار انجام می گرفت و با توجه به بالا بودن حجم کار، خرید این دستگاه بسیار معقول به نظر می رسید اما متأسفانه جو حاکم آن زمان در مورد ماشین آلات چهار رنگ بسیار جو بدی بود و همه با بدبینی نسبت به این مسئله می نگریستند

    همه با این تفکر که با هزینه یک ماشین چهار رنگ می توان چهار ماشین تک رنگ خریدرای کرد خود را راضی می کردند همین شایعات کم کم بنده را نیز تحت تأثیر قرار داده بود اما با اصرار فرزندان خود اقدام به خرید اولین ماشین چهار رنگ کردیم اما با توجه به هزینه بالای ماشین آلات هایدلبرگ تصمیم به خرید این دستگاه از کمپانی ساکورایی از کشور ژاپن گرفتیم و پسر کوچکترم حسین را نیز برای آموزش دوره های این دستگاه به ژاپن فرستادم.

     

    و حسین سخنان پدر (محمد کیان احمدی) را این چنین ادامه می دهد

    زمانی که وارد ژاپن شدم با تکنولوژی پیشرفته ای مواجه شدم و از همان روز اول با توانایی های ماشین آلات آشنا شدم و جالب اینجاست که آنها ذهینتی دیگر درباره ایرانیان داشتند و از اینکه من یک روز توانستم که طرز استفاده وکارایی ماشین آلات را فرا گیرم تعجب می کردند. بعد از فراگیری آموزش های لازم، دستگاه چهار رنگ را وارد و نصب کردیم.

    نصب این دستگاه همان و تغییر زمینه کاریمان نیز همان. از آن زمان به بعد تمامی مجلات مطرح به چاپخانه صنوبر می آمدند و سفارش کار می دادند و نکته اینجاست که انگیزه اصلی خرید ماشین چهار رنگ به خاطر سفارشات کانون پرورش فکری بود که به محض خرید این دستگاه، کانون پرورش فکری خود اقدام به تأسیس چاپخانه ای برای کارهای داخلی خود کرد که همین مسئله ابتدا ما را دچار وحشت کرد اما خوشبختانه با استقبال خوبی از گروه ها و مشتریان دیگر مواجه شدیم که همین امر سبب رونق بیش از پیش ما شد و قطعاً با ورود این دستگاه دچار قدرت بیشتر و برتری نسبت به رقیبان خود شدیم.

    در آن زمان آقای ممیز نیز که یکی از طراحان سختگیر آن دوران بود و همچنین آقای سپهر، تمامی سفارشات خود را به دست ما می سپردند و خوشبختانه ما توانسته بودیم رضایت آنان را جلب نمائیم.

     

    با توجه به تمامی سختی های که متحمل شدید و تلاش مستمر یکی از مهمترین دلایل پیشرفت خود را چه می دانید؟

    اگر موفقیت را از ۱۰۰ در نظر بگیریم ۷۰ درصد آن عشق به کار و ۳۰ درصد اطمینان و پشتکار اعتماد مردم است. اعتماد مشتریان حرف اول را در موفقیت هر مجموعه ای می زند و مسئله ای که مشخص است این است که اگر مجموعه ای از پیشرفته ترین امکانات نیز برخوردار باشد اگر رضایت مشتریان را در کنار خود سرلوحه قرار ندهد قطعاً با شکست مواجه خواهد شد و در مرحله بعدی نیز برخورد خوب و خوش رفتاری با مشتریان و جلب رضایت هر چه بیشتر آنها قرار خواهد گرفت.

    رضایت مشتریان یکی از مسائل مهمی است که همیشه سبب پیشرفت کارها و همچنین تضمین ادامه بقا بسیاری از مجتمع های چاپی خواهد بود.

    محمد کیان ‌احمدیرضا کیان احمدی سخنان برادر را ادامه می دهد

    صداقت نیز یکی دیگر از عواملی است که رضایت مشتریان تأثیر خواهد گذاشت و طبیعتاً تمامی این عوامل یک اطمینان و اعتماد را برای ما به همراه خواهد داشت زمانی که ماشین چهار رنگ را در چاپخانه نصب و راه اندازی کردیم از تمامی چاپخانه ها برای چگونگی کار و عملکرد این دستگاه به صنوبر می آمدند و از نزدیک با این دستگاه آشنا می شدند.

    با این اقدام ما توانستیم با جو مخالف و دید منفی نسبت به ماشین های الکلی مبارزه و تغییر دهیم و از آن سال به بعد تکنولوژی های روز وارد کشور شدند و همچنین تمایل افراد به استفاده از این ماشین آلات بیشتر شد.

     

    چه زمانی کیانقش را در کنار صنوبر راه اندازی کردید؟

    در سال ۱۳۷۷ موفق به اخذ مجوز کیانقش شدیم و در اسفند ماه ۱۳۷۷ شروع به تجهیز این چاپخانه در جاده خاوران کردیم و ماشین آلات جدیدتری را در آنجا مستقر کردیم و کم کم کیانقش به عنوان یک رقیب اصلی برای صنوبر شناخته شد؛ اما با گذشت زمان اقدام به خرید ماشین آلات جدیدتری از جمله دو دستگاه جدید ساکورایی و چند دستگاه به روز دیگر کردیم و صنوبر را مجهزتر از کیانقش کردیم.

     

    با توجه به امر آموزش در حال حاضر چه آموزش هایی را برای کارگران خود دارید؟

    متأسفانه در کشور ما اهمیت چندانی به آموزش های عملی داده نمی شود و همین امر ما را بر آن داشت تا در مجموعه خود به آموزش به صورت مستمر بپردازیم و همیشه درکنار نیروهای اصلی، نیرویی را به عنوان رزرو و در حال آموزش قرار می دهیم تا در صورت بروز مشکلی برای هر یک از اپراتورها در کار خود لنگ نمانیم و از طرفی نیز هرمجموعه ای دارای یک سلیقه کاری به خصوصی خواهد بود و لذا نیروهای خود را براساس سلیقه حاکم در مجموعه آموزش خواهیم داد.

     

    با توجه به این امر که از روز اول تخصص شما در امر صحافی بوده است دنیای صحافی دیروز تا به امروز چه تغییری کرده است و به نظر شما چه اتفاق مهمی در این زمان رخ داده است؟

    مشکلات صحافی آن زمان با امروز اصلا قابل مقایسه نیست و حتی نمی توان به زبان آورد و به اعتقاد بنده ورود تکنولوژی و همچنین ورود ماشین آلات ورق تاکنی که از دهه ۴۰ تا ۵۰ وارد کشور شد که موجب پیشرفت و سرعت کارهای صحافی شد از مهمتری ن و بزرگترین اتفاقات در عرصه صحافی بوده است و از طرفی دیگر نیز ورود ماشین آلات افست در بخش چاپ در سال ۱۹۵۶ میلادی و دهه ۶۰ بزرگترین تحولی بود که صنعت چاپ را زیر و رو کرد.

     

    از بزرگترین افتخارات خود در زندگیتان بگویید.

    از بزرگترین افتخارات من در زندگی کار خود اول باید تربیت دو فرزند صالح که توانستند حرفه پدر خود را ادامه بدهند نام ببرم که توانستند نام صنوبر را همیشه پا بر جا و سربلند نگه دارند و در جای دیگر کسب عنوان چاپخانه دار نمونه و همچنین خادم برگزیده نشر در سال های اخیر بوده است.

     

    جناب محمد کیان ‌احمدی در پایان گفت و گو اگر بخواهید یک توصیه برای جوان ترها داشته باشید چه می گویید؟

    اگر عشق و علاقه به این کار دارید موفق خواهی بود در غیر این صورت اگر مادی به این حرفه می نگرید چاپ را رها و به دنبال عشق و علاقه خود بروید زیرا کسی در کار خود موفق خواهد بود که عاشق کارخود باشد.

    چاپ و نشر شماره ۵۲- فروردین ۸۸

    بیشتر بخوانید: حاج قاسم شفیعی؛ گذری در کوچه ‌پس‌کوچه‌های پر از تجربه و خاطره

    مقاله قبلیبرخورد قانونی با چاپخانه‌ های متخلف قزوین
    مقاله بعدینمایشگاه مجازی کتاب تهران؛ سنجشی برای حضور صنعت نشر کشور در جوامع بین المللی

    یک پاسخ بدهید

    لطفا نظر خود را وارد کنید
    لطفا نام خود را اینجا وارد کنید
    این سایت توسط reCAPTCHA و گوگل محافظت می‌شود حریم خصوصی و شرایط استفاده از خدمات اعمال.

    The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.