غلامرضا امیرزاده ایرانی؛ پیشکسوت، ایرانی، مطلع، فروتن
امروز سه شنبه ساعت 10 صبح با غلامرضا امیرزاده ایرانی قرار مصاحبه داشتیم؛ اما تقریباً مصاحبه ما از ساعت 11 شروع شد. قبل از مصاحبه صحبت های بسیاری به میان آمد تا اینکه بالاخره موفق شدیم ایشان را راضی به گفت و گو بکنیم.
سید علی مدنی؛ گراورساز نامی دوران
سید علی مدنی پیشکسوت صنعت چاپ و لیتوگرافی در طول عمرکاری خود خوش درخشید و در مدت بیش از ربع قرن ریاست بر جامعه ی لیتوگراف توانست با سیاست گذاری به موقع و در خور، این جامعه را که می رفت در طوفان تکنولوژی گم شود، حفظ و حراست نماید.
عباسعلی عظیم عراقی؛ صحاف مهر آیین
تاکنون هنگامی که نزد چهره های ماندگار این صنعت می رفتیم دیگر همه دست از کار کشیده و کار را به جوان ترها سپرده بودند اما او اینگونه نبود. با عباسعلی عظیم عراقی به گفت و گو نشستم.
سیدرضا کتابچی؛ انتشارات اسلامیه
وارد مغازه کتابفروشی و انتشارات اسلامیه با ظاهری بسیار قدیمی و درب چوبی 70 ساله با عنوان انتشارات اسلامیه می شویم. جایی که مدیریت آن را برادر بزرگتر سید جلال کتابچی یعنی سیدرضا کتابچی به عهده دارند.
محمد کیان احمدی؛ از چهر تا صنوبر
ظاهري آراسته اما جثه ای ضعيف، موهای سفيدش حكايت از گذر عمری پر تلاش داشت. با چهره مهربان به استقبال مان آمد. با او به گفت و گو نشستيم. برايمان از چهر تا صنوبر گفت، از زيرزمين های تاريك و گرمای وحشتناك و پر سر و صدا. از صحافی ديروز تا امروز، از دوران سربازی اش و خدمت در چاپخانه ارتش. لرزش دستانش حكايت از كارهای شبانه روزی و زحمت فراوان در زندگی كاريش می كرد. محمد کیان احمدی متولد سال 1307 در تهران، مردی كه كمتر كسی پيدا می شود كه در صنعت چاپ او را نشناسد و حال پس از گذشت عمر پر تلاش خود ادامه را به پسران خود سپرده است.
علی گلستانیان؛ گذر عمر را نظارهگر باشیم
گفت و گو با علی گلستانیان، او از حبلالمتین برایمان گفت، از چهار نسل تجربه در یک قرن. از اصفهان و «چاپخانه طلوع» تا «چاپ مهدیه» تهران.
نصیر جعفریان پیشکسوت گراورسازی ایران
خیابان جمهوری، کوچه محمودی، لیتوگرافی امید. ساعت 11 با نصیر جعفریان قرار مصاحبه داشتم. بعد از کمی معطل شدن در ترافیک تهران بالاخره توانستم خود را به محل برسانم.
محمد جواد دلشاد؛ صحافی با دل شاد
چهره ای مالامال از پاکی، موهای سفیدش حکایت از سال ها تجربه می کند. می گویند همه او را به شوخ طبعی می شناسند او کسی نیست جز محمد جواد دلشاد.
محمد عربستانی؛ مرد پرتلاش چاپ
برگزاری اولین نمایشگاه چاپ قم بهانه خوبی بود تا ما به سراغ یکی از پیشکسوتان چاپ (محمد عربستانی) در این استان برویم و از نزدیک با خاطرات و تجربیات زندگی او آشنا شویم.
ناصر کلاری؛ مرد خیر صنعت چاپ
حاج ناصر کلاری از خاطراتش، از اعتقاداتش، از فعالیت هایش برایمان بسیار گفت. از سختی ها و تجربیاتش، از دوران اسارت و فداکاری هایش، از او خواستم که صفحه صفحه زندگیش را برایمان ورق بزند
اسکندر خمسه پور؛ پوینده دریای چاپ
اسکندر خمسه پور برای اهالی چاپ و نشر نامی آشناست؛ چه آنهایی که بر سر کارند و دستی بر آتش دارند و چه کسانی که مدتهاست به بازنشستگی رسیدهاند.
اکبر محمودی/ حرفه؛ چاپچی
سهشنبه 24 شهریورماه سال 1388، خیابان لالهزار نو، کوچه فاخته، پلاک 2، چاپ محمودی، ساعت 15 قرار ما با اکبر محمودی بود. نمیدانم امروز شخصی که بهعنوان پیشکسوت این شماره نشریه قرار است معرفی شود چگونه است؟
سید جلال کتابچی؛ میراث دار چاپ
سید جلال کتابچی گفت: این حرفه و شغل از سه نسل قبل به او رسیده است. البته مصداق عینی این گفته را می توان از نام خانوادگی او نیز فهمید.
سید ابراهیم هاشمی/ بازساز بایسنقر
قرار ما با سید ابراهیم هاشمی ساعت 4 بعدازظهر بود. هنگامی که صدایش را از پشت گوشی تلفن شنیدم، مطمئن شدم که پیشکسوت این شماره ما باید از افراد دیگری که با آنها مصاحبه کرده ام مسن تر باشد و زمانی که از سابقه ی کاری وی مطلع شدم برای فرا رسیدن زمان ملاقات لحظه شماری می کردم.
خسرو تقی پور نقشی؛ تغذیه از سرچشمه
خسرو تقی پور گفت: متولد سال 1322، تبريزیام، از بچگي به طراحي و نقاشي علاقه خاصي داشتم، نقاشي را نزد استاد علياكبر ياسمي از اساتيد بزرگ در اين رشته آموختم. ازآنجا كه پسوند فاميلي بنده نقشي است، میتوان فهميد كه هنر نقاشي در خاندان ما موروثي است.
محمد ابراهیم صبوری؛ از شیراز با چاپ
با شروع فصل بهار به سراغ یکی دیگر از پیشکسوتان این صنعت برویم و از نزدیک با زوایای زندگی او آشنا شویم. البته خودش می گوید که در شیراز به دنیا نیامده اما عاشق شیراز است و برای صنعت چاپ این شهر نیز زحمت های فراوانی کشیده است. او کسی نیست جز محمد ابراهیم صبوری، عضو هیئت مدیره تعاونی سراسری در شیراز.
حاج قاسم شفیعی؛ گذری در کوچه پسکوچههای پر از تجربه و خاطره
کوچههای تنگ و پیچدرپیچ اما پر از خاطرات و تجربه. هر كوچهاي را كه عبور میکنیم سر از کوچهای تنگتر و باریکتری در میآوریم. این بار نيز به سراغ پيشكسوتی ديگر میرویم. از پلههای ساختمان قديمی بالا رفتيم، اتاقی با ظاهری قديمی و سرد. سفيدی موهايش حكايت از سالها تجربه میکرد. با جثهای ضعيف و صورتی مهربان. با او شروع به صحبت كرديم؛ حاج قاسم شفیعی پسر مرحوم میرزا عبدالکریم نراقی و نوه ملااحمد نراقی نويسنده كتاب معراج السعاده، پیشکسوت این جلسه است.
غلامرضا سحاب؛ سفیر نقشه و جغرافیا
در مراسم افتتاحیه موزه چاپ، آقای غلامرضا سحاب را دیدم. با دقت به وسایل و ابزار جمعآوری شده نگاه می کرد و با آقای دمیرچی گرم صحبت بودند، صحبت های شیرین چاپ و خاطره های دور، فرصت را غنیمت شمردم و با او قرار مصاحبه را گذاشتم.
پرویز محمدی؛ از حروفچینی تا چاپ مشعل آزادی
پرویز محمدی مدیریت چاپ مشعل آزادی با روی گشاده به استقبالمان آمد. چشمانش از مهربانی برق می زد و گرمی کلامش سردی هوای اتاق را از یادمان می برد. فروردین سال 1336 درست در اولین روز عید در میدان اعدام به دنیا آمد. پدرش کشاورز و اصالتاً اراکی بوده است.
محمد هادی رمضانی؛ حاج چاپچی
از بچگی با اعضای خانواده ام دعوا می کردم و آن ها را مجبور به این می کردم که مرا حاجی صدا کنند. این را محمد هادی رمضانی می گوید و می خندد. در بین گفته هایش مدام این جمله را تکرار می کند که من با کارگری به این موقعیت رسیده ام پس هیچ گاه آن روزها را فراموش نمی کنم.