حاج‌ اکبر قاسمیه؛ هنرمندی از صنعت چاپ

    مرور عمر رفته بر چاپ در گفت و گو با حاچ اکبر قاسمیه

    0
    79
    اکبر قاسمیه

    در میان هیاهوی خیابان ۱۵ خرداد وارد خیابان پامنار که می‌شوی، با رفتن به‌سمت بالای خیابان، چاپخانه بهار را می‌بینی که مدیر آن (حاج‌ اکبر قاسمیه) بر روی صندلی نشسته و با نگاه گرمی که علاقه، تجربه و زحمت در آن موج می‌زند، کارهای چاپخانه را نظاره‌گر است. علاقه‌ وصف‌ناپذیر به هنر و صنعت چاپ، محرک اصلی او در ۶۵ سال فعالیت مستمرش بوده است.

    در طول ۲۰۰ سالی که از ورود صنعت چاپ به ایران می‌گذرد، بزرگ‌مردانی چون «حاج‌ اکبر قاسمیه» بوده‌اند که این صنعت را با فداکاری و از خودگذشتگی خود حفظ کرده‌اند و همین‌ ها هستند که می‌توانند پلی باشند برای انتقال دانش تجربی به نسل جدیدی که قرار است با تکیه بر علم روز وارد این صنعت شوند.

    حاج‌ اکبر قاسمیه نه‌تنها در حوزه چاپ، بلکه در حوزه مدرسه‌ سازی نقش پررنگی داشته‌ است. وی همراه دوست قدیمی‌اش آقای عباسی، از خیرین مدرسه‌ساز کشور به‌شمار می‌روند. آقای قاسمیه به‌تنهایی ۲۱ مدرسه در شهرستان‌های عقب‌افتاده و محروم روستاهای مازندران، کرمانشاه و گیلان ساخته‌ است. مدرسه‌هایی که تمام مخارج ساخت آن‌را حاج‌ اکبر قاسمیه تقبل کرده، کم نیستند.

    اکبر قاسمیهشرح زندگی حاج‌ اکبر قاسمیه

     من اکبر قاسمیه متولد ۱۳۱۰ تهران هستم. میزان تحصیلاتم سیکل است و همه دوران تحصیلاتم را هم در تهران گذرانده‌ام. قبل از این‌که خود مدیر چاپخانه شوم، به‌مدت ۱۰ ماه در یک چاپخانه مشغول‌به‌کار بودم. بعد از ۱۰ ماه به بازار آمدم و کارهای تجاری انجام دادم، اما متوجه شدم کار خرید و فروش باب میلم نیست. بیشتر مایل به ورود به کارهای صنعتی بودم؛ پس همراه دوستم آقای حسینی پیش آقای مرتضی نوریانی رفتیم و یک دستگاه ماشین ملخی خریدیم و از همان سال، یعنی ۱۳۲۹ تا‌به‌حال مشغول‌به‌کار هستم.

    محل کارم چندین‌ سال در کوچه مروی بود. بعد به پامنار آمدم و حدود ۴۷ سال است که در این‌جا مشغولم. در ابتدا کارهایمان بیشتر با دستگاه ملخی انجام می‌گرفت؛ یعنی کم‌کم پیشرفت کردیم و کار را توسعه دادیم. برای پیشرفت و توسعه کار، مشکلات زیادی را پشت‌سر گذاشتیم ولی صبر پیشه کردیم و با برنامه‌ریزی کارها را رونق دادیم. اوایل، بیشتر سفارش پاکت چای و اتیکت‌ می‌گرفتیم. بعد به‌مرور، کارهای چاپی داروسازی، آدامس و… به حیطه کاریمان افزوده شد. به‌تدریج کار خود را گسترش دادیم؛ البته تمام کارهایمان را هم فقط با ماشین ملخی انجام می‌دادیم.

    اکبر قاسمیهدر سال ۱۳۳۲ بود که ازدواج کردم. حاصل ازدواجم دو پسر و دو دختر است. پسرم محمدتقی، لیسانس مدیریت بیمه و پسر دیگرم مسعود هم لیسانس مکانیک سیالات دارد. دخترانم هم لیسانسه هستند. بدین‌ترتیب زمان گذشت و مسئولیت‌های ما سنگین شد. مسئولیت خانوادگی به مسئولیت چاپخانه افزوده شد و روزبه‌روز هم مشکلات بیشتر رخ می‌نمود.

    حدود ۱۷ سال پیش شریکم درخواست کرد که کار چاپ را رها کنیم و شراکت‌مان هم قطع شود، اما من به‌خاطر پسرانم حاضر نبودم کار چاپ را رها کنم. پس سهم ماشین‌های او را خریدم و هنوز هم مشغول‌به‌کار هستم.

    آن‌زمان توانایی این را داشتیم که زیر بار قرض برویم، وام بگیریم و بدهی‌های خود را تسویه کنیم؛ چون بازار کار ثبات داشت. اما حالا با وضعیتی که بازار دارد اگر حتی بخواهم ماشین شخصی‌ام را هم عوض کنم، نمی‌توانم. کار چاپ با دستگاه ملخی کم‌کم کنار رفت و من دستگاه‌های جدید را وارد کارگاهم کردم. حالا در چاپخانه یک دستگاه افست چهار رنگ و افست تک‌رنگ دارم.

    وضعیت کاری در گذشته خیلی بهتر بود ولی الآن با نوسانات دلار و افزایش تحریم‌ها سفارشات ما هم کم شده است و به‌سبب آن، عمده ماشین‌های چاپ خوابیده‌اند و ما مجبوریم مثل هر صنعت‌گر دیگری قیمت‌ها را افزایش دهیم. شاید این امر مشتری را از دادن سفارش بازدارد اما باید به ما حق بدهند، چون قیمت مرکب سه‌برابر شده و مالیات‌ها و حقوق کارگرها افزایش یافته است.

    البته این گرانی‌ها و معضلات، دلیل نمی‌شود که کیفیت کار ما افت کند. حتی شده مجانی هم کار ‌کنیم، کیفیت را پایین نمی‌آوریم. من هیچ‌وقت سابقه ۶۵ ساله‌ام را به‌خاطر پول زیر سؤال نمی‌برم. در طول این چند دهه، بسیاری از کارگرهای من بازنشسته شده‌اند، اما با وجود بی‌مهری برخی نهادها هنوز مشغول‌به‌کارم.

    اکبر قاسمیهزمانی وزارت ارشاد اعلام کرده بود که به چاپخانه‌داران برای خرید دستگاه و ماشین‌آلات نو وام می‌دهد. زمانی‌که برای اخذ وام به وزارت ارشاد رفتم، به من گفتند که وام تمام شده! این مسأله من را یاد یکی از خاطرات قدیم انداخت.

    یادم هست که در اوایل کار، یکی از ماشین‌های چاپ‌مان در اثر بی‌دقتی یکی از کارگران خراب شد. نزد آقای نوریانی رفتم و جریان را برای ایشان تعریف کردم. ایشان عرض کرد که در اولین فرصت کسی را می‌فرستم تا ماشین را بازدید کند. صبح همان روز آقای شریفی آمدند و ماشین را ملاحظه کردند و گفتند که این ماشین دیگر کارآیی لازم را ندارد و مقداری پول از من گرفت و فردا صبح یک ماشین نو و تمیز برای من آورد؛ یعنی بدون هیچ‌گونه معطلی و بدون این‌که کار چاپخانه راکد بماند یا وقفه‌ای در کارمان ایجاد بشود.

    این خاطرات را که آدم با هم مقایسه می‌کند، مشاهده می‌کند که در گذشته چقدر کارها سریع‌تر و با دغدغه کمتر انجام می‌شد و از کاغذبازی‌های بی‌مورد و اتلاف وقت نیروی کار، خبری نبود اما متأسفانه حالا به‌خاطر وضعیتی که بازار دچار آن است اگر جوانی بخواهد وارد این حرفه شود با بسیاری از مشکلات ریز و درشت روبه‌روست. مقصودم از این عرض این نیست که مشکلات در زمان ما نبود و حالا زیاد شده‌اند. در تمام دوران‌ها مشکلات بوده است، اما باز ما با تمام سختی‌ها پای کار می‌ماندیم. ولی الآن این مشکلات به سنگ‌اندازی تبدیل شده‌اند و به‌واقع مثل سابق نمی‌شود راحت کار کرد. 

    اکبر قاسمیهمشکلات کار چاپ

    وقتی تعداد چاپخانه‌ها زیاد شد به همین نسبت کارها هم کم و کمتر شد. با بالارفتن قیمت‌ها به کار ما که تولید‌کننده هستیم بیشترین لطمه وارد آمد. در همه‌جای دنیا تولید‌کنندگان ارزش و اهمیت بالایی برای دولت و ملت دارند ولی در کشور ما ارزشی برای زحمت‌کشان واقعی قائل نمی‌‌شوند. اقتصاد کشور دست یک‌سری افراد محدود و معین افتاده که فقط از طریق رانت کار خود را پیش می‌برند. این‌ها مسائلی است که آدم را آزار می‌دهد.

    قانون ارزش افزوده که مجلس تصویب و ابلاغ کرد، باعث شد کار اکثر چاپخانه‌داران با مشکل مواجه شود. مشتری می‌آمد و سفارش کار می‌داد اما چون پول نقد نداشت، ما از او چک دریافت می‌کردیم. مجبور بودیم صبر کنیم تا چک وصول شود و احتمال وصول‌نشدن‌اش هم زیاد بود. در طول این چند سال، به‌خاطر همین معضل خیلی از مشتری‌ها به ما بدهکار مانده‌اند و نتوانسته‌ایم طلب‌مان را بگیریم.

    دولت به ما حکم می‌کند که شماره اقتصادی، آدرس و شماره تلفن را از مشتری بگیریم، اما چون اکثر آن‌ها دلال هستند ما به نتیجه‌ای نمی‌رسیم. همین فرآیند هم خود نیازمند حسابدارهای توانمند و کارکشته است.

    البته در کنار این مشکلات و معضلات، باید اشاره کنم که در ابتدا مردم نگاه مطلوبی به صنعت چاپ و چاپخانه‌داران نداشتند و آن‌ها را تاجر می‌پنداشتند، اما الحمدلله هم‌اکنون این صنف در حد خود توانسته جایگاه و منزلت خود را نزد اکثریت مردم بازیابد.

    اکبر قاسمیهسخن پایانی

    در پایان باید بگویم اگر بخواهید چاپخانه‌دار موفقی شوید، باید خیلی به کار علاقه و عشق بورزید؛ باید خیلی در کار سمج بوده و در برابر مسائل روزمره‌ای که برایتان پیش می‌آید از رو نروید و مشکلات را تحمل کنید. همچنین در صنعت چاپ، کار گروهی است که جواب می‌دهد.

    در مجموع و با وجود معضلات موجود، خدا را شکر می‌کنم و می‌گویم الحمدلله، چون تنها وضع اقتصادی ما بد نیست؛ وضع اقتصادی دنیا بد است.

    منتشر شده در شماره ۱۰۴نشریه چاپ و نشر- شهریورماه ۱۳۹۲

    اکبر قاسمیه
    مقاله قبلیمدیر مجتمع چاپ و بسته بندی فخر ایران؛ رونق صنایع با برپایی نمایشگاه ها
    مقاله بعدیقائم‌مقام شرکت استیل غرب آسیا: ثبات در قیمت مواد اولیه راه نجات تولیدکنندگان است

    یک پاسخ بدهید

    لطفا نظر خود را وارد کنید
    لطفا نام خود را اینجا وارد کنید
    این سایت توسط reCAPTCHA و گوگل محافظت می‌شود حریم خصوصی و شرایط استفاده از خدمات اعمال.

    The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.