امیرهوشنگ نوروزی؛ نظم و چاپ

    مرور عمر رفته بر چاپ در گفت و گو با امیرهوشنگ نورورزی

    0
    86
    امیرهوشنگ نوروزی

    امیرهوشنگ نوروزی؛ موهایش دیگر سفید شده اما هنوز در حال خدمت به این صنف است. تمام عمرش را وقف آباد کردن چاپخانه های بزرگ کرده است و هیچ گاه به فکر تاسیس چاپخانه ای برای خود نبوده است. زمانی که از کارهایش برایم می گوید تمام عشق و علاقه اش به این صنعت از چشمانش پیداست.

    مدیریت صحیح و ارائه مشاوره، تخصص اصلی امیرهوشنگ نوروزی است و تمام دوران کاری اش را وقف این مسئله کرده است. می گوید از پدرش نظم را آموخته است به همین علت رأس ساعت در محل مصاحبه حاضر شد. هنگام ورود پرونده ای قطور در دستانش بود. پرونده ای که حکایت از ۶۰ سال تلاش و زحمت بی دریغ او برای این صنعت داشت. تلاش مردان بزرگی چون او امروز این صنعت را به اینجا رسانده اما افسوس که نام آن ها به فراموشی سپرده شده اما مسلماً تاریخ هیچ گاه آن ها را فراموش نخواهد کرد.

    جای بسی تاسف است که هنگام مصاحبه با این افراد باید ابتدا از گله هایشان که حکایت از فراموش شدن آن ها دارد شنید. شاید شما نام امیرهوشنگ نوروزی را شنیده باشید. چرا که هرجا نامی از یک چاپخانه موفق در میان است حتماً پشت پرده آن مشاوره و راهنمایی های این مدیر مدبر وجود دارد. می گوید در دوران کاریش بحث آموزش مهم‌ترین دغدغه زندگی‌اش بوده است چرا که برای پیشرفت این صنعت تربیت افراد متخصص برای نسل های آینده مسئله ای است که به راحتی نمی توان از آن گذشت. این مسئله یکی از صدها اهدافی است که او همیشه به دنبال تحقق آن ها خون‌دل‌ها خورده است.

    سخن را کوتاه می کنیم و به سراغ شرح زندگانی‌ امیرهوشنگ نوروزی از زبان این پیشکسوت فرهیخته می رویم.

    امیرهوشنگ نوروزیشاگرد ممتاز

    در دوم اردیبهشت سال ۱۳۱۰ در تهران محله پامنار به دنیا آمدم. پدرم از قوم ترک و از مبارزین در قیام های مشروطیت بود. هنگامی که زمان مرگش از روزگارانش برایم می گفت تازه فهمیدم که او چه زندگانی پرماجرایی داشته است.

    او فرد باسوادی بود به همین علت مدتی در کنار مشارالملک وزیر دارایی سابق فعالیت می کرد و در نهایت نیز بعد از شهریور سال ۱۳۲۰ به عنوان کارمند ساده به استخدام وزارت امورخارجه در آمده بود. او فردی منضبط بود و همیشه این مسئله را نیز به ما گوشزد می کرد.

    خانواده ما متشکل از ۲ خواهر و ۴ برادر بود. من چون فرزند آخر خانواده بودم به همین علت پدرم همیشه علاقه مند بود که تحصیلات بالایی داشته باشم؛ اما متاسفانه پس از مرگ ایشان به علت شرایط مالی خانواده تحصیلاتم را تا حدود سیکل ادامه دادم و پس از آن وارد بازار کار شدم.

    تحصیلات ابتدایی ام را در دبستان رودکی و دبیرستان را در انتصاریه گذراندم. خوب به یاد دارم زمانی که ۶ ساله بودم تحت تعلیمات پدرم قبل از اینکه به دبستان بروم حروف الفبا را یاد گرفته بودم به همین علت ازجمله خاطرات شیرینم خواندن روزنامه اطلاعات برای پدرم بود.

    ایشان زمانی که بازنشسته شده بودند به خاطر علاقه ای که به این روزنامه داشتند عصرها منتظر روزنامه در جلوی درب منزل می ایستادند تا اینکه روزنامه توزیع شود سپس مرا صدا می کردند و من نیز دست و پاشکسته برایشان روزنامه می خواندم تا اینکه بعدها که وارد روزنامه اطلاعات شد مهرروز خودم برایشان روزنامه را می آوردم.

    به خاطر همین مسائل زمانی که وارد مدرسه شدم همیشه جزو شاگردان خوب و ممتاز به شمار می آمدم. زمانی که در کلاس پنجم تحصیل می‌کردم اگر برای یکی از معلمان کلاس های اول و یا دوم مشکلی پیش می آمد از من برای درس دادن به بچه ها در خواست می کردند که سر این کلاس ها بروم. روزگار به همین منوال گذشت تا اینکه در حدود سن ۱۸ سالگی وارد چاپخانه روزنامه اطلاعات شدم.

    امیرهوشنگ نوروزیشروع با صحافی

    در همسایگی ما فردی بود که در چاپخانه بخش تدارکات کار می کرد. مادرم از ایشان درخواست کردند که مرا به چاپخانه ببرند. فردای آن روز همراه با ایشان نزد مدیریت چاپخانه رفتم و از همان روز در بخش صحافی مشغول به کار شدم. در آن زمان در بیشتر بخش ها به صورت کنتراتی کارها انجام می شد. اولین ماشین روتاتیو که مخصوص چاپ روزنامه بود در شرکت سهامی چاپ که همان چاپخانه روزنامه اطلاعات بود نصب شده بود.

    از همان روزهای اول علاقه شدیدی به این صنعت پیدا کردم. به طوری که روزها بعد از فعالیتم در بخش صحافی به خاطر علاقه‌ام در نوبت شب بدون گرفتن اجرت به بخش چاپ، لیتوگرافی و حروف‌چینی می‌رفتم تا ضمن کمک به کارگران با این بخش ها نیز آشنا شوم. به همین ترتیب بود که با ورق دادن و فرم بستن نیز آشنا شدم. ۶ سال به همین منوال گذشت تا اینکه به خاطر فعالیتی که جهت رفاه کارگران داشتم از چاپخانه اخراج شدم.

    پس از آن در سال ۱۳۳۴ به مدت دو سال در چاپخانه مجلس در بخش چاپ اوراق بهادار مشغول به کار شدم اما در ادامه به خاطر نداشتن کارت پایان خدمت مجبور به ترک آنجا شدم. بعد از آن با معرفی مرحوم گلستانه در چاپخانه سپهر که در سال ۱۳۱۲ توسط آقایان حیدری و طاهرزاده تاسیس شده بود مشغول به کار شدم. هم‌زمان با ورود من به سپهر بحث جدا شدن این دو شریک پیش آمده بود. به همین علت از همان ابتدا پیشنهاد مدیریت این چاپخانه را به بنده دادند. البته قبل از انتصاب بنده به این سمت از من سوالاتی در زمینه فرم بستن و دیگر مسائل قسمت های دیگر چاپخانه شد.

    امیرهوشنگ نوروزیچاپخانه سپهر

    زمانی که سرعت عمل و نحوه کار را دیدند این مسئولیت را که در نهایت ۳۲ سال به طول انجامید به عهده بنده گذاشتند. چاپخانه سپهر در خیابان ناصرخسرو درست مقابل وزارت دارایی بود. خوب به یاد دارم از همان زمان با وجود امکانات کم به کمک آقای محمد بهرامی که در لیتوگرافی پارس فعالیت می کرد و آشنایی بنده با ایشان و مرحوم زانیچ خواه به روزنامه اطلاعات بازمی‌گشت موفق به چاپ کارهای رنگی می شدیم؛ اما این تمام کار نبود من همیشه به دنبال چاپ کارهای نفیس بودم همین مسئله موجبات آشنایی من با ناشران را فراهم آورد.

    ازجمله این ناشران آقای عبدالرحیم جعفری موسس انتشارات امیرکبیر بود. سال ها فعالیت ما با این انتشارات می گذشت تا اینکه ایشان پیشنهاد شراکت با آقای طاهرزاده در چاپخانه سپهر را به من ارائه کردند. در آن زمان آقای جعفری مدیرعامل شرکت کتاب های درسی نیز بودند. به همین علت زمانی که بحث شراکت با سپهر را پیشنهاد کردند برای توسعه این کار به فکر تاسیس یک چاپخانه مدرن و مجهز افتادیم. به همین علت زمینی را در خیابان بهارستان خریداری کرده و به شکل اصولی شروع به ساخت یک چاپخانه مجهز کردیم. در همین رأس تا نیز با کمک مرحوم نوریانی و مرحوم گابریلیان اقدام به خریداری ماشین‌آلات مجهز و به روز آن زمان کردیم.

    خوب به یاد دارم که در آن زمان تنها در چاپخانه سپهر و شرکت افست ماشین ۵/ ۴ ورقی افست چهار رنگ وجود داشت. در بخش حروف‌چینی نیز از سیستم مونوفتو و حروف‌چینی به صورت فیلم و اینترتایپ و در بخش لیتوگرافی ابتدا با استفاده از زینک سابی و سپس که تبدیل به زینک آماده شد استفاده می کردیم. با آغاز فعالیت سپهر سالیانه موفق به چاپ ۱۲ میلیون جلد کتاب درسی شدیم. به همین علت برای اولین بار اقدام به نصب سیستم صحافی جلد نرم و سخت کردیم.

    خوب به یاد دارم که در سال ۱۳۴۶ در حدود ۲۰۰ کارگر در چاپخانه سپهر مشغول فعالیت بودند. وجود این تعداد کارگر خود گواه مدیریت مشکل این مجموعه بود. در آن زمان به جزء مسائل مالی که البته با مشورت بنده صورت می گرفت تمامی مسئولیت اداره این چاپخانه به عهده بنده بود. البته جا دارد که در اینجا از زحمات آقای عبدالعلی شریفی تشکر کنم چرا که در آن سال ها ایشان زحمات بسیاری را جهت برپایی این چاپخانه کشیدند.

    در طول فعالیتم برای بنده هیچ چیزی مهم تر از مدیریت صحیح چاپخانه نبود. به همین علت دو نفر از متخصصین در رشته برق و مکانیک را به صورت ثابت به استخدام این چاپخانه در آوردم تا مدام به بخش فنی دستگاه ها سرکشی کنند تا در صورت بروز کوچک ترین مشکلی درصدد رفع آن برآیند تا از این طریق از بروز خسارات سنگین جلوگیری به عمل آورند.

    این جریان ادامه پیدا کرد تا اینکه شرکت کتاب های درسی منحل شد و پس از آن شرکت چاپ و نشر کتاب های درسی امروزی با شراکت ۵۰ درصدی وزارت آموزش‌وپرورش، چاپخانه داران و ناشرین تاسیس شد. در آن سال ها با توجه به امکانات فنی بالا مسئولیت چاپ کتاب های درسی اکثرا به عهده چاپخانه سپهر و شرکت افست بود. پس از منحل شدن شرکت کتاب درسی ما به دنبال چاپ کارهای متفرقه رفتیم. به عنوان مثال اکثر کارهای بانک صادرات و بسیاری از مراکز مهم در چاپخانه سپهر انجام می شد.

    فعالیت بنده تا سال ۱۳۵۹ در سپهر ادامه پیدا کرد تا اینکه اموال آقای جعفری مصادره شد و پس از مصادره شدن در همان سال من با حقوق ماهی ۸ هزار تومان بازنشست شدم. بعد از این اتفاق از بنده درخواست شد که دوباره جهت ادامه فعالیت به سپهر برگردم اما به دلیل مشکلات جسمانی از این مسئله سرباز زدم در نهایت براثر درخواست های فراوان قرار بر این شده که بنده یک نفر را جهت بر عهده گرفتن این مسئولیت معرفی کردم و نزدیک به ۶ ماه روزی ۴ ساعت در کنار ایشان راهنمایی های لازم را ارائه دادم.

    در آن موقع بنده آقای مسعود حقیقت که سرپرستی بخش چاپ را به عهده داشتند برای این سمت پیشنهاد کردم. ایشان مدتی در این سمت باقی ماندند اما درنهایت به علت سختگیری های زیاد، این مسئولیت را رها کردند. بعد از رفتن حقیقت دوباره از من خواسته شد که برای مدیریت این مجموعه آماده شوم اما زمانی که اوضاع آنجا را دیدم هیچ رغبتی برای این کار نداشتم چرا که روزگاری این چاپخانه محل آموزش بسیاری از پیشکسوتان امروز بود.

    افراد زیادی ازجمله آقایان حاذقی نژاد و مسروریان به سفارش مرحوم نوریانی و گابریلیان برای دیدن آموزش های لازم به سپهر می آمدند. البته تنها این افراد نبودند چرا که بنده به خاطر دوستی دیرینه ای که با مرحوم ممیز داشتم به ایشان پیشنهاد دادم که برای آشنایی بیشتر دانش آموختگان گرافیک با بحث رنگ و پی بردن به تفاوت رنگ های چاپی و ترسیم شده این افراد را به سپهر بیاورند. مدت ها افراد زیادی برای آموختن همین مسائل به سپهر می آمدند. به همین علت در حال حاضر از بنده در بعضی از جلسات انجمن گرافیک دعوت به عمل می آورند و از خدمات بنده در آن سال ها مراتب قدردانی را به عمل می آورند.

    امیرهوشنگ نوروزیبه همین علت بعد از به وجود آمدن این وضعیت نامطلوب برای چاپخانه سپهر که روزگاری تمام جوانی و تلاش خود را برای آماده کردن آن گذاشته بودم دیگر هیچ‌وقت دلم نمی‌خواهد که از آن خیابان عبور کنم تا اینکه این وضعیت ناگوار را مشاهده کنم.

    خوب از سپهر که بگذریم در ادامه فعالیتم زمانی که در دوران بازنشستگی به سر می بردم از آقای جعفری خواسته شده بود که فردی را برای تاسیس چاپخانه دفتر نشر فرهنگ اسلامی در محل سوهانک معرفی نمایند که ایشان جهت انجام این مسئله بنده را معرفی کردند.

    درست ۱۸ ماه ساخت سالن ها و خرید ماشین‌آلات طول کشید. آن قدر برایم ساخت و معماری آن مهم بود به طوریکه شخصاً برای کاشت درخت های حیاط چاپخانه به کرج می رفتم تا بهترین نهال ها را خریداری کنم. برای خرید ماشین‌آلات هم به خاطر دفتر نشر اسلامی مرحوم نوریانی و مرحوم گابریلیان نیز تخفیف های مناسبی را در زمان خرید برای ما در نظر گرفتند.

    بعد از گذشت ۱۸ ماه با وجود این زحمات بدون دریافت حقی از آنجا بیرون آمدم. بعد از من مسئولیت مدیریت چاپخانه را به آقای شریف زاده سپردند اما زمان مدیریت او چندان طول نکشید و پس از تعویض چند مدیر دیگر در نهایت دوباره به بنده پیشنهاد مدیرعاملی این مجموعه را دادند. پا پذیرفتن این پیشنهاد به مدت ۳ سال این مسئولیت را به عهده گرفتم.

    در آن زمان ابتدا بخش چاپ را از نشر مستقل کردم. هر ماه نیز پس از کسر حقوق کارگران و هزینه های استهلاک از درآمد، سود حاصله را به مسئولین امر واگذار می کردم. در آن زمان حقوق بنده ماهی ۲۰ هزار تومان بود به علاوه ۱۰ درصد از سود حاصله که ۵ درصد آن را در بین کارگران تقسیم و ۵ درصد دیگر خود برداشت می کردم. بعد از گذشت این سه سال به خاطر اختلافاتی که بین اعضای هیئت مدیره پیش آمد آنجا را ترک کردم.

    ناگفته نماند که هم‌زمان با فعالیتم در دفتر نشریه به خاطر تجربیاتم در این بخش به عنوان نماینده صنعت چاپ در سازمان برنامه مسئولیت ساماندهی چاپخانه های دولتی به بنده واگذار شد. در آن زمان چاپخانه وزارت ارشاد، ارتش، بانک ملی، روزنامه رسمی و چاپخانه دولتی تنها چاپخانه های دولتی در حال فعالیت بودند. در این میان چاپخانه دولتی به علت مشکل مدیریتی چاپ اوراق بهادار را با کیفیت پایین انجام می داد.

    هم زمان با این مسئولیت من کار مطالعه در زمینه چاپ گود را شروع کردم و برای ارائه مشاور بهتر اقدام به سفر و بازدید از چند چاپخانه در این زمینه در کشورهای خارجی کردم. بعد از بازگشت از این سفرها پیشنهاد خود را مبنی بر بازدید هیئتی متشکل از اعضای سازمان برنامه، بانک مرکزی و وزارت دارایی از چاپخانه های مهم در این زمینه در دنیا را ارائه کردم. در همین راستا قرار بر این شد که ۲۵ هزار متر زمین را در جاده کرج مبنی بر تاسیس این چاپخانه در اختیار ما قرار دهند.

    در کنار این مسئله نیز هیئت متشکله از افراد نامبرده و بنده عازم بازدید از چاپخانه های مختلف ازجمله انگلیس، فرانسه، ایتالیا، اتریش و غیره شدیم. در آن زمان در چاپخانه انگلیس اسکناس های ۲۲ کشور جهان به چاپ می رسید. این سفر ۳۲ روز به طول انجامید. پس از بازگشت شروع به تهیه آمار و نقشه های لازم با دعوت از متخصصین در حوزه های مختلف کار را به شکل جدی با کمک شرکت مهندسین مشاورایتسن دنبال کردیم؛ اما این تمام کار نبود چرا که در همین زمان با عوض شدن مدیر چاپخانه دولتی و نگرش ایشان در خصوص بیهوده بودن این کارها برای همیشه تمام این زحمات به دست فراموشی سپرده شد.

    مدیر منصوب شده معتقد بودند که با خرید تنها سه ماشین می توان این کارها را انجام داد و دیگر نیازی به صرف این همه هزینه های اضافی نیست؛ و امروز ما شاهد عدم کارایی همان ماشین‌آلات خریداری شده و دیگر مشکلات این چاپخانه می باشیم.

     

    اقدامات دیگر

    در ادامه صحبت هایش در خصوص دیگر اقدامات شکل گرفته می گوید: هم‌زمان با فعالیتم در مورد تاسیس چاپخانه های مانند جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و فرهنگ معاصر و مشاوره به چند موسسه ازجمله انتشارات سمت و همچنین دانشگاه تهران اقداماتی را در این مدت انجام داده ام.

    در تمام دورانی که او از زحمات و تلاش هایش برایم می گفت تازه می توانستم معنی هر یک از چین و چروک های صورت و سپیدی موهایش را بفهم. در تمام مدت مدام به این مسئله فکر می کردم که اگر او تمام این زحمات را جهت تاسیس یک چاپخانه شخصی می کرد امروز چاپخانه او یکی از بزرگ ترین چاپخانه های مطرح در این کشور بود؛ اما قلب مهربان او هیچ وقت به این مسئله اعتنایی نکرده و به خاطر علاقه اش به این کار کمتر به فکر مسائل این چنینی بوده است.

    اما شاید او امروز با دیدن این اوضاع به نوعی تغییر عقیده داده باشد قدر مسلم دیگر زمان گذشته و دیگر توانی برای این کار وجود ندارد حس کنجکاویم مرا وادار کرد از او این سوال را بپرسم.

    امیرهوشنگ نوروزی در جواب می گوید: امروز که به اینجا رسیده‌ام به خاطر تلاش هایم پشیمان نیستم اما از اینکه یک چاپخانه برای خودم می داشتم قطعا خرسند می شدم اما دیگر زمان گذشته و گفتن این مسائل هیچ دردی را دوا نمی کند. خوب به یاد دارم که در آن زمان چون اغلب کارها را با مرحوم نوریانی به صورت تلفنی انجام می دادم ایشان یک روز از بنده خواستند که حضوری نزدشان بروم تا از نزدیک یکدیگر را ملاقات کنیم.

    زمانی که نزد ایشان رفتم مرحوم نوریانی از خدماتم تقدیر کرد و گفت نوروزی تو که این‌قدر برای چاپخانه های مختلف زحمت می کشی چرا هیچ وقت یک چاپخانه برای خودت تاسیس نمی کنی. من بدون گرفتن کوچک ترین سفته ای حاضرم تمام ماشین‌آلات چاپخانه ات را تامین کنم. آن روز در جواب به ایشان گفتم مگر یک جامعه مدیر خوب نمی‌خواهد! من دوست دارم که همیشه در همین سمت به این صنعت خدمت کنم. آن روز که این حرف را زدم هیچگاه فکر نمی‌کردم که روزی زمانه به این شکل درآید.

    خوب از این‌ها بگذریم دوباره سری به سال ۱۳۶۳ بزنیم. در ادامه فعالیتم در سازمان برنامه این بار نوبت به چاپخانه روزنامه رسمی رسید. در آن زمان قرار بر این بود که برای چاپ مذاکرات مجلس که ضمیمه روزنامه رسمی می شد مبلغ ۵ میلیون دلار جهت خرید ماشین‌آلات هزینه شود.

    بر همین اساس جلسه ای تشکیل شد که مرحوم بهشتی نیز در آنجا حضور داشتند. در آن جلسه بنده به ایشان پیشنهاد کردم که از صرف این هزینه صرف‌نظر کنند چرا که برای چاپ مذاکرات مجلس با استفاده از همین ماشین‌آلات نیز می توان این کار را کرد؛ اما اگر هدف جذب کارهای دیگر است این کار را انجام دهند. آن روز مرحوم بهشتی از پیشنهاد بنده بسیار تشکر کردند و بنده نیز با ارائه چند پیشنهاد سعی در بهبود دروند فعالیت این چاپخانه کردم.

    امیرهوشنگ نوروزیبعدازآن نوبت به چاپخانه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی رسید. بنده پروژه اولیه را مبنی بر طراحی و ساخت چاپخانه ارائه کردم و خوشبختانه این پروسه با موفقیت توسط دوستانی شکل گرفت. مدتی این چاپخانه فعالیت کرد تا اینکه با تغییر مدیریت آن اوضاع تا حدودی نا به سامان شد در نهایت در زمان وزارت آقای مسجدجامعی مدیریت این چاپخانه به عهده آقای قدیم زاده سپرده شد.

    بنده نیز به عنوان معاون فنی و تولید چاپخانه به این سمت دعوت شدم. بنده روزی ۸ ساعت در این بخش فعالیت می کردم. در آن زمان مشکلات زیادی ازجمله عدم توانایی مدیریت تولید، مشکلات فنی و کارگری، نبود بخش لیتوگرافی پیشرفته دامن‌گیر این مجموعه شده بود. با اختیارات تامی که آقای قدیم زاده به بنده اعطا کردند شروع به بازسازی و تأمین کار و همچنین بالا بردن پروسه تولید کردیم. بعد از گذشت چند ماه اوضاع به شکلی شده بود که کارگران دعا می کردند که از حجم کارها کم شود.

    به طوری که کارگران در دو شیفت ۱۲ ساعته مشغول به فعالیت بودند. هم زمان ضمن تعمیر ماشین‌آلات بخش تامین قطعات یدکی را به بهترین نحو مدیریت می کردیم و در کنار آن با تشویق کارگران راندمان کار را تا حد ممکن بالا بردیم. در همین راستا با خرید سه دستگاه ماشین میتسوپیشی اقدام به توسعه کاری خود کردیم.

    خوب به یاد دارم زمانی که اقدام به خرید این ماشین‌آلات کردیم من به هیئت مدیره قول دادم که ظرف مدت ۲ سال پول این ماشین ها را در خواهیم آورد و همین کار را نیز کردیم. در آن سال ها اکثر کارهای چاپی سازمان هواپیمایی کشور به جزء چاپ بلیط توسط این چاپخانه انجام می شد یک روز متوجه این قضیه شدم که مجله پروازی هما در سنگاپور با کیفیت خوبی به چاپ می رسد. به محض آگاهی از این مسئله به سراغ مسئولین امر رفتم و با آن ها در خصوص چاپ این مجله وارد مذاکره شدم.

    بنده تضمین کردم که با همان کیفیت این کار را به چاپ برسانم اما مسئولین با این شرایط پذیرفتند که ابتدا ۵ هزار جلد از این مجله با کاغذ چاپخانه چاپ شود و اگر در جلسه هیئت مدیره ای که مسئولیت چاپ این پروژه را در سنگاپور دارند موافقت کنند به مدت یک سال کار به ما سپرده می شود.

    خوشبختانه این بار نیز از این آزمایش پیروز بیرون آمدم. در کنار این کارها به علت ارتباطات خوبی که با انتشارات مختلف ازجمله نی، چشمه، شهرکتاب، فرهنگ معاصر و غیره داشتم چاپ کتاب های این انتشارات را نیز در همین چاپخانه انجام می شد.

    در همین زمان بود که برای بهتر شدن وضعیت مالی چاپخانه پیشنهاد خرید ماشین وب جهت چاپ روزنامه را به هیئت مدیره ارائه دادم. پس از موافقت قرار بر این شد که بنده جهت کسب اطلاعات بیشتر به فرانسه سفر کنم. البته این پروژه به دلایلی انجام نشد؛ اما بنده بعد از سفر گزارشی را ارائه کردم که در ادامه شرح آن را می خوانید.

    گزارش مأموریت به هایدلبرگ فرانسه با توجه به پیشرفت تکنولوژی صنعت چاپ و نیاز سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و هماهنگ کردن چاپخانه با ماشین‌آلات پیشرفته، داشتن ماشین چاپ وب افست برای سازمان بسیار ضروری به نظر می رسد که بتواند چه از نظر اقتصادی و چه در سرعت عمل تولید نشریات و کتاب ها به نقطه نظر مطلوب رسید.

    بنا به دستور مدیریت محترم عامل و بر این اساس از چندی پیش برای به دست آوردن آمار و اطلاعات در این زمینه بخش تولید و این‌جانب مشغول مطالعه برای به دست آوردن یک ماشین وب که توان تولید پیش بینی شده را برای چاپ روزنامه، مجله و کتاب در چهار رنگ پشت و رو و قابلیت تا کردن قطعه ای مورد نیاز کشور را داشته باشد شدیم در نتیجه از چهار کارخانه سازنده معروف این نوع ماشین ها تقاضای پروفرما و مشخصات و توضیحات کتبی و شفاهی شدیم که با کمک جناب آقای قدیم زاده نشست هایی هم با نمایندگی این کارخانجات داشتیم که تصمیم گرفته شد با توجه به داشتن ماشین‌آلات چاپ افست سازمان که تقریباً یک دست از کارخانه هایدلبرگ که معروفیت جهانی را دارد و سازنده ماشین‌آلات وب افست هم می باشد و از تجربیات یک کارخانه خوب با سابقه قدیمی هم استفاده می نماید.

    امیرهوشنگ نوروزی به نام هایدلبرگ هاریس که پروفرما و توضیحات هم گرفته شده بود و با نماینده آن هم در تهران نشستی داشتیم مذاکره و استفاده شود لذا با توجه به پروفرمای داده شده از کارخانه سازنده و چاپخانه هایی که این ماشین را دارند و بهره برداری می نمایند بازدید و مذاکره حضوری و مستقیم با مدیران بازرگانی و فروش داشته باشیم.

    بر این اساس با دعوتی که از طرف کارخانه به وسیله نمایندگی در ایران از جناب آقای قدیم زاده و این‌جانب شده بود از تاریخ ۱۱ / ۸/ ۷۸ به مدت ۴ روز به کشور فرانسه شهر پاریس رفتیم برنامه این مسافرت بازدید از کارخانه و مذاکرات به مدت یک روز و بازدید از چاپخانه ای که دارای این نوع ماشین ها بود به مدت یک روز تعیین شده بود روز سه شنبه ۱۱ / ۸/ ۷۸ با پرواز هما در ساعت ۵/ ۷ صبح به سوی پاریس حرکت کردیم با توقف ۵/ ۱ ساعت در ژنو و سپس پرواز به پاریس در ساعت حدود ۱۳ به وقت محلی به پاریس وارد شده پس از تشریفات گمرکی به هتل تعیین شده هدایت و پس از استراحت آن روز، روز بعد به اتفاق نماینده ارسالی از کارخانه به طرف کارخانه که حدوداً ۴۰ کیلومتر از شهر پاریس فاصله داشت حرکت کردیم.

    پس از ورود به کارخانه از طرف آقای فایولا مدیر فروش و بازرگانی خاورمیانه استقبال و به بازدید کارخانه راهنمایی شدیم، این کارخانه در فضایی وسیع به دو قسمت اداری و آموزش و کارخانه سازنده ماشین‌آلات تقسیم شده بود، اول از قسمت های آموزشی که دارای امکانات وسیع آموزش چه علمی و چه علمی بود بازدید و بیشتر در قسمت عملی آن وقت گذاشته شد.

    در قسمت آموزش عملی که از کشورهای مختلف برای دیدن دوره آموزشی افرادی را فرستاده بودند یک قسمت از ماشین وب چهار رنگ رو و پشت با خشک‌کن و تاکنی به وسیله استادان کارخانه به افراد معرفی شده طرز کار با ماشین و قابلیت های آن را آموزش می دادند، سالن بسیار وسیع و پیشرفته و روشن با نور طبیعی و امکانات مورد نیاز برای این قسمت پیش بینی شده بود در کنار این سالن یک بخش کپی با ماشین‌آلات پیشرفته کپی با ابزارهای کامپیوتری و کاست و ریجستر پیش بینی شده بود که پس از کپی زینک کاست آن برای قسمت چاپ و تنظیم در کنسول کامپیوتری ماشینی داده می شد که برای تنظیم رنگ ها و میزان کردن فرم ها زمان کمتری مصرف شده و کار با کیفیت مطلوب انجام می شد که برای تنظیم رنگ ها و میزان کردن فرم ها زمان کمتری مصرف شده و کار با کیفیت مطلوب انجام شود.

    چون در بخش آموزش برای اپراتوری چاپ و همچنین فنی و مکانیک و برق الکترونیک به افراد معرفی شده از کشورها آموزش کامل داده می شود لذا به جز اپراتوری چاپ متخصصین فنی مکانیک و برق الکترونیک خریداران هم دوره آموزشی می دیدند که در بخش عملی قسمت های مختلف ماشینی را به صورت مونتاژ نشده ازجمله رول گیرها یونیت های چاپ، خشک کن و تاکن و استاکر بسته بندی برای نشان دادن و توضیحات آموزشی گذاشته شده بود که مشغول توضیح به افراد بودند پس از این قسمت به بخش دیگر کارخانه هدایت و قسمت های مختلف ساخت بدنه سیلندرها، چرخ دهنده ها و نوردهای آب و مرکب و ساخت لوازم الکترونیکی و برق و خلاصه کلیه بخش های کارخانه که با آخرین متعدد ماشین‌آلات پیشرفته با دقت ساخته می شود بازدید به عمل آمد قابل توجه اینکه اکثر کار ریخته گری این ماشین ها در کارخانه هایدلبرگ آلمان که جانب بازدید داشته ام ریخته گری و با آلیاژهای محاسبه شده هایدلبرگ به کارخانه وب پاریس تحویل می شود که به نظر می رسد خود مزیتی برای این ماشین ها باشد.

    در بخش مونتاژ ماشین ها در خط تولید با مدل های مختلف قسمت های ماشین با دقت نصب و با دستگاه های الکترونیکی کنترل می شد و پس از کامل شدن ماشین به بخش تست هدایت و ماشین ساخته شده تست چاپ شده و اشکالاتی اگر داشته باشد برطرف و بسته بندی و آماده تحویل می شود این بازدید با مذاکرات مفصل چندین ساعته و توضیحات و آمارهای داده شده از طرف ما به آقایی فایولا توام بود که توسط آقای قدیم زاده با توجه به دقت ایشان در زمینه های اقتصادی بحث های مفصلی با ایشان شد که با توجه به سایز مورد درخواست ما و نوع کارهای خواسته شده از این ماشین قرار دادند تحویل پروفرمای جدید و شرایط آن به ده روز بعد موکول و در ساعت ۴ بعدازظهر کارخانه را ترک نمودیم.

    قسمت دوم بازدید از یک چاپخانه که قبلاً دولتی بوده و چندین سال است که به بخش خصوصی سپرده شده است بود که آن هم در حومه پاریس بود که از ساعت ۵/ ۱۰ صبح شروع شد و پس از طی حدود ۳۰ کیلومتر به چاپخانه مورد نظر رسیدیم و به اتفاق آقای فایولا پس از معرفی به مدیریت تولید این چاپخانه بازدید شروع شد.

    این چاپخانه وسیع دارای ۶ ماشین وب افست از کارخانه هایدلبرگ هاریس در سایزهای مختلف بود که از حدود ۲۰ سال پیش ماشینی مشغول به کار بود تا ماشین M600 که مورد نظر ما بود و به چاپ انواع کارهای مختلف از قبیل تقویم- مجله- کاتالوگ- دفتر تلفن وغیره مشغول بودند که با نظم و ترتیب خاصی در محیطی بسیار تمیز و روشن کارها چاپ و بسته بندی و برای قسمت صحافی ارسال می شد این چاپخانه دارای یک صحافی کوچک با یک ماشین مجله سازی کوچک مولرمارتینی بود که به نظر می رسید کارهای کم تیراژ مثل مجلات تخصصی و کاتالوگ ها را صحافی می کردند و اکثر تولیدات چاپی به صحافی های خارج چاپخانه ها هدایت می شود که در کشورهای اروپایی این ترتیب کار- چاپ جدا- صحافی جدا انجام می شود.

    توسط آقای فایولا و مدیر تولید توضیحات خواسته شده جواب داده شد و از نزدیک قسمت های هدایت کاغذ-چاپ- خشک کن و سیلکون و تاکن ها بازدید و توضیح داده شد این ماشین ها از کاغذ ۴۰ گرمی تا حدود ۱۵۰ گرم را چه کاغذ روزنامه و چه کاغذ گلاسه چاپ می کردند و کیفیت چاپ هم بسیار خوب بود و هر کاری را بسته به نوع آن با دستگاه های مخصوص بسته بندی و آماده صحافی می نمودند که بعضی از قسمت های آن مناسب کار چاپخانه سازمان بود این بازدید درساعت ۳ بعدازظهر تمام شد و با صرف نهار و بدرقه آقای فایولا به هتل آمدیم و برای برگشت فردای آن روز که جمعه ۱۴ آبان ماه بود در ساعت ۵/ ۲ بعدازظهر به طرف تهران پرواز کرده و ساعت ۵/ ۱۰ شبه به وقت تهران وارد تهران شدیم این بود گزارش مسافرت و ماموریت ۴ روزه به فرانسه- پاریس.

    زمان گذشت و تا سال ۱۳۸۷ بنده در همین سمت باقی ماندم اما در نهایت در این سال از آنجا با پایان قراردادم با توجه به اینکه مدیرعامل مایل نبودند استعفا دادم.

    در طول این چند سال که در چاپخانه وزارت ارشاد بودم مرکز نشر فرهنگ اسلامی مدام به بنده پیشنهاد مدیرعاملی چاپخانه را می دادند اما بنده هیچ گاه نپذیرفتم. تا زمانی که از چاپخانه وزارت ارشاد بیرون آمدم فشارها را دو چندان کردند تا اینکه درخواست را پذیرفتم و دوباره به آنجا بازگشتم. زمانی که به آنجا بازگشتم آنجا به یک ویرانه تبدیل شده بود.

    چندین پیشنهاد مبنی بر نوپاکردن چاپخانه ارائه دادم و مسئولین نیز قول مساعدت مبنی بر انجام این موارد را دادند اما هر بار با بهانه های مختلف از این مسئله سرباز زدند. با وجود چندین ماه فعالیت و داشتن قرارداد کاری این بار نیز مانند گذشته بدون گرفتن کوچکترین حقی آنجا را ترک کردم و با اطلاعی که امروز از آن چاپخانه دارم چندان روز خوشی ندارد. در تمام دورانی که از گذشته اش برایم می گفت هیچ گاه از مسئله آموزش نمی گذشت. گویی هیچ دغدغه ای مهم تر از این در نظر او وجود ندارد.

    در ادامه از امیرهوشنگ نوروزی درباره اهمیت این موضوع و فعالیت های او در این زمینه پرسیدم. امروزه در اکثر کشورهای پیشرفته تا زمانیکه شما تعداد ساعات مشخصی را جهت آموزش لازم خاص هر صنعتی را سپری نکرده باشید اجازه ورود به هیچ محوطه کارگاهی را نخواهید داشت. همین امر نشانگر اهمیت این موضوع است. درسال ۱۳۵۲ آقای حیدری که در چاپخانه های آلمان فعالیت می کرد و به ایران آمده بودند طرح ایجاد رشته چاپ در هنرستان های فنی و حرفه ای را پیشنهاد داد.

    ایشان یک سری از متخصصین در رشته های مختلف ازجمله آقایان بیژن درویش، داوود شایسته خصلت، مرحوم محسنی، جمشید لاچینی از روزنامه کیهان، رضا مظاهری، عباس صاحبی، جواد انجمنی، عادل پور اسماعیل، چنگیز آصفی مقدم، ایوب نظری، نورالله مجلسی، محمود شیخیان، هادی پازوکی، موسیس کلانتریاس، محمد مهدی منتظری، محمد میری فرو بنده را جهت تالیف کتاب های درسی مربوط به صنعت چاپ در این بخش را دور یک دیگر فراخواندند.

    متاسفانه این پروسه به زمان پیروزی انقلاب برخورد به همین علت ناتمام ماند. بعد از انقلاب زمانی که در سازمان برنامه بودم این بحث را دنبال کردم. به همین خاطر یک روز به سازمان فنی وحرفه ای رفتم و از مسئولین خواستم که مرا در این امر کمک کنند. به مسئولین گفتم که به خاطر عشق و علاقه ای که به این کار دارم از فردا بدون داشتن کوچک ترین چشم داشتی این قضیه را دنبال خواهم کرد.

    زمانی که این مسئله را پیشنهاد کردم مهندس اعتمادی یکی از مسئولین در جواب پیشنهادم گفت: دستگاه ملخی احتیاجی به آموزش ندارد. آن روز به خاطر غرور جوانیم این مسئله خیلی مرا عصبانی کرد به همین علت به ایشان گفتم که فردا را به بنده وقت دهید تا تمام چاپخانه ها را به شما نشان دهم تا سرمایه گذاری های عظیمی که در این صنعت شده است از نزدیک ببینید.

    فردای آن روز پس از دیدن از چاپخانه ها ایشان گفتن نوروزی من دستان شما را می بوسم. در زمان آقای شکفته رئیس سازمان فنی وحرفه ای از دوستان آقای صاحبی بودند. به مدت ۷ سال من به همراه دوستانم در این زمینه و تالیف استانداردهای آموزشی زحمت کشیدیم و مطالعات لازم را انجام دادیم. هم زمان زمانی که نماینده یونیدو به ایران آمدند مسئله کمبود بودجه را با ایشان در میان گذاشتیم و ایشان نیز قول مساعدت دادند.

    بعد از مدتی تعداد دستگاه ها که به ایران آورده شدند وزارت کار و سازمان فنی و حرفه ای خود را صاحب این ماشین‌آلات معرفی و اقدام به اجاره دادن این دستگاه ها کردند و متاسفانه حاصل ۷ سال تلاش من و دوستانم مخصوصا آقای عباس صاحبی که صمیمانه خدمت کردند بی نتیجه ماند. بنده تمامی اسناد این فعالیتم به همراه دارم و هربار که به آن ها نگاه می کنم جز افسوس و آه چیز دیگری نمی توان گفت.

    البته تمام مسائل گفته شده گوشه ای از زحماتی است که افرادی چون من برای این صنعت انجام داده اند به عنوان مثال ما فعالیت زیادی را در وزارت بازرگانی و تجارت و صنعت انجام دادیم تا بتوانیم چاپ را به عنوان یک صنعت معرفی کنیم.

    اما بر اثر تلاش های فراوان این صنعت را در رده هفتم قرار دادند که متاسفانه جای بسی تاسف دارد. به یاد دارم که روزی در بیرمنگام شاهد یک تظاهرات بودم. متوجه شدم که در صف اول تابلوهای چاپی در دستان کارگران چاپ است. حس کنجکاویم مرا به این واداتش که از یکی از آنان علت این امر را جویا شوم.

    در جواب گفت: صنعت چاپ در انگلیس رتبه اول را داراست. به همین علت در ابتدای صف کارگران چاپی قرار گرفته اند.

    در ادامه از او پرسیدم با دیدن این همه بی توجهی و ناسپاسی چرا در ایران باقی ماندید؟

    پدرم من را طوری تربیت کرده است که همیشه عاشق کشورم بمانم من مملکتم را بسیار دوست دارم و اگر روزی برای تامین زندگیم مجبور باشم هرکاری را بکنم کمترین شغل به شرطی که در مملکت باشم می پذیرم.

     

    خاطرات شیرین و تلخ امیرهوشنگ نوروزی

    امیرهوشنگ نوروزیاز امیرهوشنگ نوروزی درباره خاطرات شیرین و تلخ ۶۰ سال فعالیتش پرسیدم. من چون عاشق کارم بودم تمام دورانی که در این صنف مشغول به کار بودم برایم سراسرخاطرات شیرین است؛ اما از این میان سال هایی را که با آقای جعفری با عشق و علاقه کار می کردیم و ایشان قرص و محکم پشت بنده بودند از بهترین روزهای زندگیم بودند؛ اما در مورد بدترین خاطرات مرگ همسرم ازجمله بدترین آنهاست. همچنین یاد نکردن و مورد سپاس قرار نداد پیشکسوتان توسط مسئولین ازجمله خاطرات بد به شمار می آیند.

    در پایان از امیرهوشنگ نوروزی پرسیدم به خاطر این همه رنج و تلاش اگر امروز دوباره به دوران جوانی بازگردی بازهم همین رشته را انتخاب می کنید؟

    شما زمانی که در بخش چاپ فعالیت می کنید به همین واسطه با انسان ها و نویسندگان بزرگ سروکار خواهید داشت. زمانی که دیدم افرادی چون همایی، آرام و غیره آن قدر متواضعانه برای غلط گیری آثار خود به چاپخانه می آمدند از آن ها و دست نوشته هایشان درس فرهنگ و زندگی می گرفتم. به همین علت روز به روز به این حرفه علاقه‌مندتر می شدم امروز هم اگر به همان دوران بازگردم مطمئناً دوباره به سراغ چاپ خواهم رفت.

    و اما سخن آخر…

    در پایان به عنوان یکی از پیرمردان این صنعت از جوانان عزیز می خواهم با توجه به انتخابشان در خصوص این شغل که پشتوانه فرهنگی یک جامعه به شمار می آید با دلگرمی و علاقه‌مندی بیشتر در کنار آموختن مهارت ها و آموزش های لازم به آینده درخشان این صنعت کمک کنند.

    منتشر شده در شماره ۸۴ نشریه چاپ و نشر- آبان ماه ۱۳۹۰

    مقاله قبلیصدرنشینان تجارت الکترونیکی
    مقاله بعدینگاهی به بازار قیمت مواد اولیه چاپ در هفته گذشته

    یک پاسخ بدهید

    لطفا نظر خود را وارد کنید
    لطفا نام خود را اینجا وارد کنید
    این سایت توسط reCAPTCHA و گوگل محافظت می‌شود حریم خصوصی و شرایط استفاده از خدمات اعمال.

    The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.