«اولین و مجهزترین مجموعه چاپی کشور»، هنگامی که این عنوان را شنیدم، با خود گفتم مسلماً مدیریت چنین مجموعهای باید فردی توانا و ازلحاظ مدیریتی بسیار موفق باشد. هرجا که میرفتم او را در برنامههای علمی بهعنوان سخنران میدیدم، همیشه او را با صفت استاد و پیشکسوت میخواندند؛ داوود شایسته خصلت.
۱۲ مهر سال ۱۳۲۱ در تهران، خیابان عین الدوله به دنیا آمدم. پدرم بنا بود و از این راه زندگی خانواده ما را که متشکل از چهار خواهر و بنده بهعنوان تک پسر خانواده بود، اداره میکرد. بعد از گذراندن دوران ابتدایی مقطع متوسطه را در مدرسه علمیه واقع درکوچه مسجد (سپهسالار سابق) به پایان رساندم اما متأسفانه به دلایل خاصی که بیشتر مربوط به خانواده میشد نتوانستم ادامه تحصیل بدهم.
یک سال پس از گرفتن مدرک دیپلم در سال ۱۳۴۱ توسط پروفسور نظامی که یکی از کارفرمایان پدرم بودند به آقای صمیمی مدیریت آن وقت شرکت افست معرفی شدم و در نهایت در اول بهمن سال ۱۳۴۱ در این شرکت واقع در خیابان قوام السطنه مشغول به کار شدم.
در ابتدای امر، مشغول به کارهای مقدماتی در بخش صحافی و سپس وارد ماشین خانه افست شدم. پس از گذشت دو سال شرکت افست تعدادی ازکارگران را به منظور آموزش با ماشینآلات جدید به آلمان فرستاد که من نیز جزو یکی از این نفرات بودم که برای آموزش در بخش مکانیک رشته چاپ رفتم و در کارخانه رولند، سازنده ماشین آلات چاپ، مشغول به کار شدم. گفتنی است که درکنار فعالیتم شب ها به مدرسه مشاغل می رفتم و در رشته چاپ درس می خواندم.
بعد از گذشت سه سال و نیم به ایران برگشتم و چون تعهد خدمت داشتم همچنان به فعالیتم در افست پرداختم و به طور شبانه نیز به تحصیلاتم در رشته زبان و ادبیات آلمانی ادامه دادم.
خوب به یاد دارم که آن زمان متقارن با دوران شکوفایی شرکت افست بود، زیرا روز به روز ماشین آلات جدید توسط این شرکت خریداری میشد؛ لذا هر ساله تعدادی ازکارگران برای آموزش با ماشین آلات جدید به تمام نقاط دنیا فرستاده میشدند. آن زمان بود که به دلیل آشنا بودنم با زبان آلمانی، مسئولیت آموزش کارگران به بنده محول شد.
در نهایت بعد از گذشت سال های متمادی در همه قسمت های چاپ (پیش از چاپ، چاپ و پس از آن) کسب تجربه کردم و در کنار کار در افست، مسئولیت نصب و راه اندازی ماشین آلات و آموزش کارکنان به عهده بنده بود.
مدتی گذشت. همزمان با پیشرفت صنعت، ماشین آلات نوینی وارد کشور شد. معمولاً شرکت افست جزو اولین خریداران ماشین آلات جدید بود. به همین خاطر ما مجبور شدیم در شرکت افست یک مرکز آموزش برای کارگران دایر کنیم تا از این طریق با ورود هر ماشین جدیدی آموزش لازم به کارگران داده شود.
این قضیه ادامه پیدا کرد تا زمانی که قراردادی بین ما و هنرستان های چاپ بسته شد و از آن پس مسئولیت آموزش های تئوری به عهده هنرستان ها و آموزش های عملی به ما محول شد که البته شرکت افست ترتیبی داد تا هنرجویان در سه ماه تعطیلی نیز بتوانند دراین شرکت مشغول به کار شوند و برابر با کارگران دیگر مزد دریافت کنند. هدف ما از انجام این کار، ارتقاء سطح آموزش کشور در بخش صنعت چاپ بود.
از همان سال ها بنده در قسمت آموزشی شرکت افست حضور داشتم. البته قابل ذکر است که دامنه حوزه آموزش ما تنها مختص به کارگران و دانش آموزان نمی شد، بلکه در اکثر نقاط کشور هرجا که چاپخانه ای تازه تأسیس میشد تعدادی ازکارگران آن ها به منظور آموزش به افست فرستاده می شدند و ما نیز با کمال میل هم به صورت تئوری و هم عملی به آموزش آنان می پرداختیم. درحال حاضر نیز اگر سری به چاپخانه های کشور بزنید خواهید دید که بسیاری از این افراد روزی در افست تحت آموزش بوده اند.
استاد داوود شایسته خصلت برایم از سختی های کارش می گوید، از اینکه مجبور بوده ۲۴ ساعته کار کند؛ وی لبخند می زند و می گوید: خیلی از اوقات مجبور بودم با لباس کار وارد کلاس شوم چون وقتی برای عوض کردن آن ها نداشتم و باید بلافاصله وارد چاپخانه می شدم و به کار ادامه می دادم.
در میان صحبت های خود فقط از کار برایمان گفتید. لطفا از زندگیتان، از دوران سربازی و ازدواجتان نیز برایمان بگویید.
دوران سربازی ما، گروه های مختلف سپاه دانش و غیره وجود داشت که در بین سرباز وظیفه ها قرعه کشی می کردند. روزی که من به نظام وظیفه مراجعه کردم صف های زیادی وجود داشت که بنده نیز وارد یکی از آنها شدم.
هنوز چند ساعتی نگذشته بود که یک دفعه اعلام کردند این صف معاف هستند و این طور شد که بنده از انجام خدمت سربازی معاف شدم اما در همان زمان ها با توجه به شروع جنگ اروندرود، به مدت یک سال در عشرت آباد تحت آموزش دوره های نظامی قرار گرفتم. در مورد ازدواجم با توجه به اینکه تا آن زمان با کارم ازداوج کرده بودم در سن ۳۰ سالگی و در سال ۱۳۵۰ ازداوج کردم که ثمره آن نیز دو فرزند یکی دختر و دیگری پسر است.
آیا فرزندانتان نیز وارد این رشته شدند؟
دخترم جراح و پسرم درس خوانده رشته خلبانی است؛ اما در حال حاضر وارد کار چاپ شده و در این رشته مشغول به کار است.
اگر بخواهیم مروری بر افتخارات و کارهای شرکت افست داشته باشیم یکی از آنان چاپ شاهنامه بایسنقری است؛ شما از آن دوران چه خاطره ای دارید؟
بله شاهنامه را به خاطر پودرهای طلایی که خوردم خوب به یاد دارم. چون در آن زمان مرکب طلا به شکل امروزی وجود نداشت و پودر اکلیل طلا استفاده می شد. روی بعضی از قسمت های چاپ شده مقداری طلا به صورت پودر پاشیده میشد و چون برای اولین بار این کار صورت می گرفت پودر طلای زیادی وارد حلق و گلوی ما میشد.
اما از این ها که بگذریم به نظر بنده انجام آن کار یکی از شاهکارهای صنعت چاپ کشور بود که توسط اساتیدی از جمله ابراهیم هاشمی در بخش لیتوگرافی و عباس مافی و آقای محسنی و بسیاری از دوستان دیگر در بخش های مختلف انجام گرفت. البته در این میان نباید تشویق ها و راهنمایی های مدیرعامل وقت شرکت، آقای صمیمی را نادیده گرفت.
با توجه به سابقه کاری شما آیا اولین استاد چاپی خود را به یاد دارید؟
به اعتقاد بنده در یک شرکت که تعداد آدم های زیادی مشغول به کار هستند نمی شود یک نفر را به عنوان استاد انتخاب کرد ولی آقای محسنی بهعنوان یکی از سرشناس ترین چاپچیان ایران حق استادی به گردن بنده دارند که نه تنها از نظر کاری بلکه از نظر اخلاقی نیز درس های زیادی به بنده آموختند؛ باز در این میان هم نباید مهندس صمیمی که مشوق اصلی بنده در چاپ بودند را فراموش کرد زیرا ایشان همیشه باعث دلگرمی ما می شدند و به ما جرئت انجام کار می دادند.
درست به خاطر دارم که ایشان در آن زمان مسئولیت نصب و راه اندازی اولین ماشین صحافی مولرمارتینی را که ۴۰ متر بود را به عهده من گذاشتند. به علت اینکه اولین بار بود که بنده می خواستم این کار را انجام دهم کمی نگران بودم اما ایشان نزد بنده آمد و گفت: «ماشین مال من است، اصلاً می خواهم خرابش کنم» و به این شکل بنده را وادار کردند که با اعتماد به نفس این کار را انجام دهم و خوشبختانه با تشویق های ایشان موفق به نصب آن شدم.
بنده در طول سال های فعالیتم، پیشنهادهای کاری زیادی با درآمدهای بالا داشتم اما به خاطر اصول اخلاقی که ایشان به ما آموخته بودند ازجمله تعهد کاری و مسئولیت پذیری، در دوران کاری خود هیچوقت کار در افست را به جای دیگر ترجیح ندادم.
طی این سال ها حتما خاطرات زیادی داشته اید؛ اگر از شما بخواهیم بهترین و بدترین آن ها را برای ما یادآور شوید چه چیزی به ذهنتان می رسد؟
در مورد بهترین خاطرات زندگی باید بگویم که در طول ۴۷ سال سابقه کاری خود، هرگاه که ماشین جدیدی را نصب و راه اندازی کردم نمی توانم از شعف و شادی خود چیزی را بازگو کنم.
اما یکی از این خاطرات مربوط به سال های بعد از انقلاب می شود که در آن زمان گیربکس یکی از ماشین های آمریکایی خراب شده بود و باید برای تعمیر به کشور سازنده فرستاده میشد اما بعد از بررسی های انجام شده به دلیل تحریم ها، انجام این امر ممکن نبود پس به ناچار دل را به دریا زدیم و با کمک همکاران آن را تعمیر کردیم و درست به خاطر دارم که زمان راه اندازی آن یکی از بهترین خاطرات زندگی بنده بود.
و اما بدترین آن مربوط به آتش سوزی می شود که در روزهای قبل از انقلاب در شرکت افست روی داد. البته با توجه به آموزش هایی که ما در قسمت آتش نشانی دیده بودیم با کمک ماموران آتش نشانی موفق به کنترل آتش شدیم اما آن روز بهعنوان یکی از روزهای بد در ذهن من نقش بسته است.
چندی پیش خبر فوت مرحوم صنعتی زاده اولین مدیرعامل شرکت افست منتشر شد، شما از ایشان چه خاطراتی به یاد دارید؟
مرحوم صنعتی زاده به اعتقاد بنده یکی از افراد خلاق در این صنعت بودند. ایشان برای شروع کار و نوآوری استعداد آماده ای داشتند و کار خود را با انتشارات فرانکلین آغاز کردند و در سال ۱۳۳۶ پایه گذاری شرکت افست و کتاب های درسی نوین به صورت چهار رنگ را در نظر داشتند. ایشان بعد از مدتی کاغذ سازی پارس را نیز پایه گذاری کردند. البته ناگفته نماند که مرحوم صنعتی زاده از مترجمین موفق نیز بودند اما مدت کوتاهی وظیفه مدیریت بر شرکت افست را داشتند و پس از ایشان آقای صمیمی این وظیفه را به عهده گرفتند.
با توجه به اینکه شما مدت زیادی را در شرکت های سازنده ماشین آلات چاپ دنیا گذرانده اید، آیا هیچ وقت به این فکر نکرده اید که درآنجا بمانید و یا اینکه از افست به جایی دیگر بروید؟
خوب اگر راستش را بخواهید چرا؛ آدم بعضی اوقات وسوسه می شود اما واقعیت این است که شرایط کار در ایران بسیار راحت تر و بهتر است. از طرفی، کار برای مملکت خود بسیار با ارزش تر است، در حالی که در کشورهای بیگانه حتی هویت انسان نیز زیر سؤال می رود.
به اعتقاد بنده این مسئله مهم نیست که انسان در کجا باشد، بیشتر این مهم است که انسان در زندگی مؤثر باشد و اگر یک روز بخواهد مروری به سال های گذشته خود داشته باشد بفهمد که برای جامعه اش مفید و مؤثر بوده است.
اما درمورد افست نیز بنده هیچ وقت در طول این چند سال دلم نخواسته که در جای دیگری مشغول به کار شوم؛ زیرا همیشه آرزو داشتم که در یک مکان بزرگ و با کارکنان فراوان مشغول به کار باشم و همیشه هم از افست راضی بوده ام. البته در کنار کار در افست بهعنوان مشاور در جاهای مختلفی کار کرده ام اما به طور دائم در افست بوده ام و اکنون نیز بعد از گذشت ۴۷ سال هنوز در این شرکت بهعنوان عضو هیئتمدیره و مشاور فنی مشغول به کار هستم.
هنگامی که با پیشکسوتان به مصاحبه می نشینیم بسیاری از آنان را علاقه به این رشته به کار چاپ کشانده و باعث موفقیتشان شده است؛ برای شما چگونه بوده است؟
به اعتقاد بنده علاقه به کار به مرور کسب می شود. ما وقتی که کاری را شروع می کنیم الزاماً نباید خیلی عاشق آن باشیم. بهعنوان مثال خود بنده مجبور بودم برای داشتن شغل وارد این حرفه شوم اما به مرور زمان و بعد از گذشت چند سال عشق و علاقه شدیدی به آن پیدا کردم و هر چقدر هم جلوتر رفتم علاقه ام بیشتر شد، زیرا کسی که در کار چاپ است ناخودآگاه با تمام علوم ازجمله فیزیک، شیمی، مکانیک و غیره سر و کار دارد و اگر انسان طالب نوآوری باشد به مرور زمان عشق و علاقه در او به وجود خواهد آمد.
لطفاً از شکل و نحوه آموزش هایی که در آن زمان در شرکت های سازنده می دیدید نیز برایمان بگویید؟
آموزش ها در آنجا مثل آموزش های ۳۰ سال پیش ایران بود با این تفاوت که جدی گرفتن آموزش چه برای مدرس و چه برای یاد گیرنده بسیار مهم بود؛ به طوری که اگر بی علاقگی در طول زمان آموزش دیده میشد به هر طریق ممکن فرد را از ادامه آموزش ها منصرف می کردند.
از طرفی آموزش های آنان به صورت پایه ای و بنیادی بود به همین علت همیشه در این کار موفق می شدند و به اعتقاد بنده این روش بسیار مناسب و قابل اعتماد است؛ زیرا زمانی که شما در پی ریزی یک ساختمان محکم عمل کنید دیگر نگران تعداد طبقات ساخته شده بر این پی نخواهید بود و به همین نسبت اگر شما یک آموزش صحیح و بنیادی را داشته باشید دیگر نگران مراتب بعدی نخواهید بود.
استاد داوود شایسته خصلت شما در شرکتی مشغول به فعالیت بوده اید که با مشکلات کمتری نسبت به بقیه چاپخانه های عادی مواجه بود؛ با این حال حتما کار در چنین چاپخانه بزرگی نیز مسائل خود را داشته است، از مشکلات آن زمان نیز برایمان بگویید.
به غیر از مشکلات فنی یکی از اساسی ترین مشکلات صنعت چاپ در آن زمان نبود سواد کافی فعالان این حوزه بود زیرا مسلماً هر چقدر که سطح تحصیلات بیشتر باشد گیرایی افراد بهتر انجام می پذیرد.
خوشبختانه در حال حاضر با تأسیس رشته های چاپ و ورود دانشجویان و افراد تحصیل کرده به این رشته زیربنای خوبی برای آن درحال شکل گیری است و در اینجا نباید این نکته را فراموش کرد که در حقیقت کار و تحصیل مکمل یکدیگر هستند و در کنار هم می توانند موفقیت یک مجموعه را پیوند بزنند.
اگر وارد حوزه چاپ نمی شدید دوست داشتید چه کاره شوید؟
یا معلم می شدم و یا هتلدار. البته شاید شما تعجب کنید اما به اعتقاد بنده کار در هتل یعنی آشنایی با فرهنگ ها و زبان ها، آداب و رسوم مختلف، به همین علت بنده بسیار دوست داشتم که هتلدار شوم.
بد نیست در اینجا یک توصیه هم برای کارگران چاپی داشتم؛ واقعاً اگر به این رشته علاقه ندارید شغل خود را عوض کنید زیرا اگر عشق و علاقه به این کار نباشد نمی توانید به آخر راه برسید. ازطرفی، آموزش ها را جدی بگیرید و وقت خود را تلف نکنید و به بحث یادگیری دل بدهید. من اینجا به شما قول می دهم که اگر این رفتار را داشته باشید در آینده موفق خواهید شد.
سخن آخر…
از دوستان و همکاران خود می خواهم تا سعی کنند که به یکدیگر کمک کنیم و اگر کاری از دستمان برمی آید از آن کوتاهی نکنیم. خوشبختانه صنعت چاپ ما به جایی رسیده است که حالا به دنبال کیفیت است؛ اما باید این مسئله را نیز در نظر داشت که چنین امری آسان به دست نخواهد آمد مگر اینکه بتوانیم دانستنی هایمان را با یکدیگر تقسیم کنیم و از دانش و نصیحت دیگران استفاده کنیم.
در حال حاضر صنعت چاپ کشور ما با وجود کمی ها و کاستی هایش حرفی برای گفتن دارد و ما لیاقت این را داریم که هم ازلحاظ کیفیتی و هم کمیتی یکی از بهترین ها در صنعت چاپ خاورمیانه باشیم. به امیدآن روز.
حال پس از شنیدن خاطرات این پیشکسوت چاپ به سراغ اهالی چاپ می رویم تا این بار از زبان آنان داوود شایسته خصلت را بشناسیم.
نصاب حرفه ای
جناب داوود شایسته خصلت دارای شخصیت والایی هستند و بنده کوچکتر از آن هستم که بخواهم در خصوص ایشان صحبت کنم؛ اما باید عرض کنم که ایشان همیشه استاد بنده بوده اند و خدمات شایسته ای را برای این صنف به انجام رسانده اند.
ازجمله مهارت های ایشان می توان به تواناییشان در نصب انواع ماشین آلات در کمترین زمان ممکن اشاره کرد؛ زیرا مهارت ایشان در این بخش در حدی است که اکثر کارشناسان خارجی نیز در این قضیه از دیدن تواناییهایشان حیرت زده می شوند.
به خاطر دارم در اوایل انقلاب نیز با توجه به تحریم ها ایشان موفق شدند دستگاه خریداری شده در روزنامه اطلاعات را بدون کوچکترین مشکلی نصب کنند که به خاطر این مهم مورد تشویق همگان قرار گرفتند. به خوبی به یاد دارم زمانی که در چاپ رایان مشغول به کار بودم، ایشان ماشین آلات برش را در کمترین زمان و به بهترین نحو نصب می کردند. در حالی که این مسئله مصادف با ماه رمضان بود و طبیعتاً سرعت کارها در این زمان از روند کندی برخوردار بود.
معمولاً همه افراد مشغول در این صنف همیشه از دانش استاد داوود شایسته خصلت استفاده کرده اند و البته نباید این نکته را فراموش کرد که ارتباطات ایشان با همه افراد بسیار قوی است و همیشه با دیگران با تواضع رفتار می کنند. بنده ایشان را همیشه به استادی می شناسم و برایشان آرزوی سلامتی می کنم تا از این طریق فعالان این حوزه بتوانند هر چه بیشتر از نظراتشان استفاده کنند.
فعال و باتجربه
بنده از زمانی که به ایران برگشتم با ایشان آشنا شدم. درآن زمان جناب شایسته خصلت در شرکت افست و در بخش تعمیرات مشغول به کار بودند و بنده نیز در بخش مدیریت تولید و برنامه ریزی فعالیت داشتم. ایشان یک فرد فعال و باتجربه هستند، به طوری که تاکنون توانسته اند به شرکت افست، خدمات شایسته ای عرضه دارند. بنده معتقدم که همیشه کارشناسان می توانند به موفقیت یک مجموعه کمک کنند زیرا معمولاً مدیران همیشه در حال تغییر هستند و این کارشناسان هستند که همیشه به برپایی یک مجموعه کمک می کنند.
به خاطر دارم که در زمان فعالیت بنده در شرکت افست جناب داوود شایسته خصلت همراه با آقای خاتون آبادی در بخش تعمیرات و نگهداری مشغول به کار بودند و چون در آن زمان بنده مسئولیت کنترل ماشین ها و برنامه ریزی شرکت افست را عهده دار بودم از این دو خواستم که همیشه در حیاط افست بنشینند به طوری که همیشه آنها را در حیاط و جلو آفتاب ببینم.
یک روز رئیس حسابداری افست نزد آقای صمیمی (از مدیران سابق شرکت افست) رفته بودند و اظهار داشتند که این دو نفر همیشه در حیاط می نشینند و چرا باید از ما حقوق دریافت کنند. آقای صمیمی پیرو این اظهارات بنده را احضار کردند و قضیه را از من پرسیدند.
من نیز در جواب به ایشان گفتم بله این تقاضا را از این دو نفر داشتم چون آنها مسئول سرویس و نگهداری ماشین آلات هستند و زمانی که در حیاط نباشند یعنی اینکه یکی از ماشین آلات دچار نقص فنی شده است پس گفتم همیشه سعی کنید در حیاط باشید زیرا در این زمان مشخص است که همیشه ماشین آلات در سلامت به سر می برند. با این توضیحات آقای صمیمی نیز از ماجرا باخبر شدند و این یکی از بهترین خاطرات بنده از آن دوران بود.
داوود شایسته خصلت یک فرد کاردان و همه چیز تمام هستند؛
از افتخارات و مهارت های این استاد بزرگ نصب ماشین چاپی در چاپخانه اطلاعات است
داوود شایسته خصلت؛ افتخار صنعت چاپ
به نظر بنده افرادی همچون آقای داوود شایسته خصلت سرمایه های این کشور هستند و صنعت چاپ باید به حضور چنین افرادی درصنعت چاپ افتخار کند. ایشان نقش بسزایی در شرکت افست داشتند مخصوصاً زمانی که در مواقع حساس مشکلات زیادی دامن گیر چاپ کتاب درسی شده بود، فعالیت این افراد بسیار مفید بود.
ایشان دارای دید کارشناسانه و مثبت در صنعت چاپ هستند و همچنین نقش بسیار مهمی در تربیت بخش فنی صنعت چاپ کشور دارند و جزو سرمایه های ملی کشور به شمار می آیند. بنده در سال های اوایل انقلاب با ایشان آشنا شدم اما به دلیل اینکه در بخش هلیو مشغول به فعالیت بودیم از چاپ کتاب فاصله داشتیم و ارتباط تنگاتنگی با ایشان نداشته ام. من برای این استاد گرانقدر آرزوی طول عمر دارم، زیرا با فداکاریهایشان و همچنین با حوصله فراوان به تربیت دانشجویان بسیاری در این رشته پرداختند و بی ریا تجربیات خود را در اختیار آنان قرار داده اند.
مدیر لایق
ایشان از پیشکسوتان قدیمی و همچنین از مدیران خوب و لایق در صنعت چاپ کشور هستند. آشنایی بنده با ایشان به ۲۰ سال قبل بر می گردد که از آن زمان با توجه به پشتکار و همچنین فعالیتشان از دوران نوجوانی در این صنف ایشان را بهعنوان یک استاد می دانم و امیدوارم که همیشه موفق و موید باشند تا از این طریق خدمات بیشتری را به این صنعت عرضه دارند.
کاردان
تا جایی که بنده ایشان را می شناسم، آقای داوود شایسته خصلت یک فرد کاردان و همه چیز تمام هستند؛ اما متأسفانه بنده تا به حال افتخار همکاری نزدیک با ایشان را نداشته ام؛ اما در جلساتی که در شرکت افست و همچنین وزارت ارشاد انجام میشد افتخار آشنایی با ایشان را داشته ام.
از جمله افتخارات و مهارت های این استاد بزرگ نصب ماشین چاپی در چاپخانه اطلاعات بود که با توجه به تحریم ها در زمان اوایل انقلاب، موفق به نصب و راه اندازی آن شدند و اینها همه نشانه جرأت و همچنین مهارت فوق العاده ایشان دارد.
یک الگوی خوب
بنده افتخار همکاری نزدیک با ایشان را نداشته ام اما همیشه از این مسئله متأسف بوده ام. در هرصورت ایشان بهعنوان یکی از پیشکسوتان این صنعت به شمار می آیند و بنده این مرد را چه از نظر اخلاقی و چه کاری الگوی خود قرار داده ام و در اینجا به ایشان خسته نباشید می گویم؛ زیرا در زمان روزهای برگزاری کنفرانس ملی مدیریت کیفیت بر ما منت گذاشتند و بهعنوان رئیس افتخاری کنفرانس این مسئولیت را پذیرفتند. امیدوارم ایشان همیشه در زندگی خود موفق باشند تا جوانان از این طریق بیشتر بتوانند تحت آموزش های این استاد حاذق قرار گیرند.
شخصیتی منحصر به فرد
ارتباط و آشنایی بنده با آقای داوود شایسته خصلت بیشتر به شکل اداری بوده است و در وزارتخانه با ایشان آشنا شده ام که البته برایم بسیار لذت بخش بوده است. ایشان همیشه بهعنوان یک شخصیت منحصربه فرد در ذهن من تداعی می شوند و این مسئله به دو دلیل است. همانطور که می دانید افراد از یک سری ویژگی پیدا و پنهان برخوردارند. بهعنوان مثال از جمله مشخصات فردی پیدای ایشان فنی بودن و همچنین اشرافیت کاملشان به حوزه چاپ است لذا از این لحاظ مورد تأئید افراد عام و خاص در این حوزه هستند.
اما در خصوص ویژگی های پنهان نیز باید توجه کرد که این ویژگی ها اگر چه هویدا نیستند و در نظر اول به چشم نمی آیند اما در ساخت شخصیت افراد بی تأثیر نیستند؛ اما نکته مهم صراحت لهجه است که ایشان را نسبت به بقیه افراد متمایز می کند زیرا ایشان در حوزه فنی و آموزش هیچگونه تعارف و ملاحظه ای با افراد ندارد.
نکته دیگر این است که آقای داوود شایسته خصلت با خصایص خوب خود را در غالب همه تقسیم بندی ها و تفکیک های موجود جا داده اند و اعتماد همه افراد را به خود جلب کرده اند و فعالان عرصه چاپ از هر طیف و طبقه خاصی ایشان را پذیرفته اند و به اخلاق و دانششان اعتماد دارند و این در حالی است که متأسفانه این مسائل در کمتر کسی دیده می شود.
تا جایی که می دانم همکاران یا دانشجویان و حتی خبرنگاران این حوزه هم از داوود شایسته خصلت به نیکی یاد می کنند و به اعتقاد بنده این بسیار سخت است که یک فرد بتواند نظرات مثبت انواع افراد و گروه ها را به سمت خود جلب کند و این توانایی است که استاد داوود شایسته خصلت حائز آن هستند.
منتشر شده در شماره ۶۲ نشریه چاپ و نشر- آذر ماه ۱۳۸۸