اهالی و بزرگان نشر ایران کم نیستند و از حیث اعتبار و احترام جایگاه والایی در بین اهالی فرهنگ، هنر و رسانه دارند. اما متاسفانه آنطور که باید و شاید به معرفی این بزرگواران و خدمات گرانقدرشان پرداخته نشده است. به همین دلیل نشریه چاپ و نشر تصمیم دارد که در سال جدید پیشکسوتان و بزرگان این حرفه را به مخاطبان عام خود آشنا کند تا شاید قدر زحمات و خدمات کسانی که عمرشان را در راه تعالی فرهنگ و هنر این مرز و بوم وقف کردهاند، بیشتر دانسته شود.
یکی از پیشکسوتان صنف نشر ایران که اکثر اهالی چاپ و نشر ایران به خوبی با وی آشنایند، رضا یکرنگیان است که متولد ۱۳۲۴ در شهر مشهد است. «به خاطر شغل پدرم که نظامی بود، هریک از ما شش برادر و خواهر، در یکی از شهرهای ایران متولد شدیم و من، در شهر مشهد به دنیا آمدم.»
نحوه سپری کردن دوران نوجوانی شان را جویا شدیم: «سال ۱۳۴۰ در هنرستان موسیقی مشغول به تحصیل بودم، در هفته سه یا چهار شب در دفتر مجله موزیک که مؤسس آن شادروان بهمن هیربد بود، کار میکردم. آشنایی من با کار روزنامهنگاری و چاپ و سایر امور فنی مربوط به آن، از همان مجله موزیک شروع شد.
پس از پابان دوره متوسطه به خدمت سربازی رفتم و سپس در نیروی دریایی مشغول به کار شدم. چند سال بعد، در دوره شبانه دانشکده هنرهای دراماتیک مشغول به تحصیل شدم که بعد از دو سال، بنا به دلایلی هم از کارهای دولتی و هم از تحصیل انصراف دادم. مدتی در موسسات بخش خصوصی مشغول به کار شدم تا اینکه سال ۱۳۵۹ همکاری خود را با انتشارات تیراژه شروع کردم و در سال ۱۳۶۲ انتشارات خجسته را تأسیس کردم.»
انگیزه ایشان را از ورود به فعالیتهای انتشاراتی پرسیدم، چراکه میدانستم حوزه نشر تنها به افرادی تعلق دارد که عاشق این حرفه باشند: «در خانوادهای متولد شدم که به امور فرهنگی خیلی اهمیت میداد. پدرم استاد تاریخ نظامی و جغرافیای نظامی دانشکده افسری و استاد مدعو دانشگاه بود که حدود ۴۰ عنوان کتاب و بیش از صد مقاله نوشته بود. بنابراین خانه محقر ما آکنده از کتاب و نشریات مختلف بود. به همین دلیل شوق به گسترش فرهنگ در من بوده و هست. امیدوارم توانسته باشم در گستره فرهنگ و هنر سرزمین کهن ایران، خدمت ناچیزی انجام داده باشم.»
از ایشان میپرسم نام نخستین کتابی که خواندید چه بود؟
«در ۱۳ سالگی اولین کتابی که خواندم نامش «در کوچه پس کوچههای لندن» بود. کتابی در بود ژانر پلیسی. تقریبا تمام همنسلان من، ابتدا با خواندن کتابهای پلیسی مطالعه را شروع کردند. ولی اولین کتاب جدیای که خواندم، «بیگانه» اثر آلبر کامو، با ترجمه جلال آلاحمد و علی اصغر خبرهزاده بود.»
انتشارات خجسته
نزدیک ۳۰ سال است که انتشارات خجسته در بازارچه کتاب واقع در میدان انقلاب، مخاطبان گستردهای را به خود جذب کرده است و کسانی که با کتابفروشیهای راسته خیابان انقلاب رابطهای نوستالژیک دارند، انتشارات خجسته را به خوبی میشناسند. زمینه فعالیت این انتشارات: ادبیات، تاریخ، زندگینامه، علوم ارتباطات و رسانه، روانشناسی، غالب کتابهای انتشارات خجسته را تشکیل میدهد.
از او در مورد نحوه آشنایی جدیاش با حوزه نشر پرسیدم:
«همانطور که گفتم کار من به طور جدی در زمینه نشر کتاب، در سال ۱۳۵۹ و از انتشارات تیراژه آغاز شد. جا دارد اینجا از زندهیاد آقای جلال فهیم هاشمی یاد کنم. ایشان معلم من در زمینه نشر کتاب بودند و من، همیشه با افتخار از ایشان یاد میکنم. آقای جلال فهیم هاشمی چندین سال مدیر تولید انتشارات امیرکبیر بودند. بی شک ایشان دانش نشر را از آقای عبدالرحیم جعفری موسس انتشارات امیرکبیر که دوستم علی دهباشی ایشان را درخت تناور نشر ایران خطاب میکند، آموختند.
آقای جلال فهیم هاشمی حدود ۴۰ سال پیش انتشارات روزبهان را تاسیس کردند و کتابهای بسیار ارزشمندی را منتشر و عرضه کرد. ایشان علاوه بر اینکه ناشر بودند، حلال بسیاری از اختلافات و راهگشای همه اهالی صنف نیز بودند. از میانجیگری و ریشسفیدی برای اهالی صنف گرفته تا هر فعالیتی که برای همکاران مثمرثمر بود، هیچگاه دریغ نمیکرد.»
«اولین کتابی که منتشر کردم کتاب ُمکانیک اتومبیل بود که توسط مهندس توکلی ترجمه شده بود؛ اولین کار نشری من در سال ۱۳۵۹ و با انتشار این کتاب بود.»
خاطرات تلخ و شیرین
بیش از ۳۰ سال حضور در حوزه نشر، خاطرات تلخ و شیرین زیادی را برای ایشان به همراه داشته است و از ایشان میخواهم که تعدادی از آنها را بازگو کند:
«زندهیاد عبدالغفار طهوری، انسانی وارسته و یکی از بزرگان صنعت نشر بود. هر از گاهی خدمت ایشان میرفتم و به گپ و گفت میپرداختیم. در یکی از روزهای سال ۱۳۶۶ نزد او رفتم و دیدم خیلی ناراحت و عصبانی است. گفتم: آقای طهوری چه شده؟
گفت: «تا دیروز صبحها که به کتابفروشی میآمدم از بوی مرکب و کاغذ و چرم و چسب مست میشدم ولی امروز، واقعا متنفر شدم! علت را جویا شدم. فرمود: دیروز کتاب مدینه فاضله فارابی را به رزم ارشاد برای مجوز چاپ. کسی که مسئول این امر بود گفت امکان انتشار این کتاب نیست. وقتی پرسیدم چرا، چنان دلیل مسخرهای برایم آورد که از ته دل متاسف شدم و با عصبانیت آنجا را ترک کردم. از آن موقع بود که دیگر دستم به کار نمیرود.»
«خاطرات شیرین هم زیاد است و معمولا انسانها با یادآوری خاطرات تلخ و شیرین شانزندگی را مرور میکنند و گذران زندگی میکنند.»
بیشتر بخوانید: حسن عباسی؛ خیری از قبیله چاپ
انتشار کتاب از گذشته تاکنون
تاریخ را که ورق بزنیم انتشار کتاب همیشه و همه جا مشکلات خاص خود را داشته است. بیشترین مخالفت و تعرض در چاپ و نشر کتاب نیز در دوران حکومتهای استبدادی رخ داده است؛ چراکه این حکومتها از آگاهی و فهم مردمی هراس داشتهاند:
«مشکلی که در بیشتر جوامع وجود دارد این است که حکومتها فکر میکنند که میتوانند از طریق ممیزی پایههای حاکمیت خود را مستحکمتر کنند، در حالیکه اینگونه نیست. سانسور از دوران باستان تا به الآن وجود داشته و خواهد داشت، چراکه همیشه ترس از آگاهی عموم و کتابخوانی مردم برای حکومتها بزرگترین وحشت را رقم میزده است. ولی در هر حال هرکس بهنوبه خود باید پاسخگوی رفتار خود باشد. مسئولین نباید فکر کنند که به خاطر اینکه تیغ در دست دارند هرکاری که بخواهند میتوانند انجام دهند، بلکه باید به این فکر کنند که تاریخ در مورد آنان چگونه قضاوت میکند. تاریخ، قاضیای است که به هیچ مکتب و فکر و اندیشهای وابسته نیست.»
ارتباط با پدیدآورندگان
همکاری با نویسندگان محبوب و مشهور نشاندهنده اعتبار هر ناشری است:
«من چون از طفولیت با کتاب مانوس بودم، در جوانی به خدمت فحول ادب، فرهنگ و هنر مشرف میشدم و از محضر این بزرگواران کسب فیض میکردم. بزرگانی چون استاد احمد عبادی، مهدی تهرانی، محمدتقی مسعودیه، مجتبی مینوی، دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی، دکتر سیدمحمد دبیرسیاقی، ایرج افشار، جواد صفینژاد، عبدالحسین آذرنگ، کاوه بیات و امثالهم.»
میپرسم که تابهحال به فکر نوشتن کتاب هم افتادهاید؟
«بله. در مورد تاریخ در زمینه تاریخ معاصر فیشهای زیادی جمع آوری کردهام. ایرج افشار و دوست دیرینم علی دهباشی از جمله مشوقین من هستند. امیدوارم روزی بتوانم کار را به انجام برسانم ولی تعدادی مقاله نوشتهام که در نشریات چاپ شده است.»
ویژگی ویراستار خوب
در مورد ویژگیهای ویراستار خوب میپرسم:
«ویراستار خوب باید در مورد کاری که میخواهد ویرایش کند، اطلاعاتش در آن زمینه کامل باشد و همچنین بر دستور زبان فارسی و زبان معیار مسلط باشد. خوشبختانه ویرایش چندسالی است که جای خود را در زمینههای مختلف فرهنگی باز کرده است ولی تاکنون توجهی به نسخهپردازی نشده است، که اگر هم شده خیلی کم به آن پرداخته شده است. همینطور نمایهسازی که یکی از ارکان مهم نشر است ولی آنچنان که باید و شاید به آن توجه نشده اسصت و تعداد کمی نمایهساز داریم.»
حرف آخر
«متأسفانه کتاب هیچوقت در سبد خرید اکثر خانوادهها نبوده است و این موضوع هم برای مسئولان بیاهمیت شده است. مشتریان کتاب قشر خاصی هستند که با توجه به گرانی روزافزون فعلی، کتاب هم از این هجوم مصون نمانده است و همین قشر خاص خریدار کتاب هم در حال ریزش است.»
از ایشان راجع به دولت جدید و چشمانداز آینده فرهنگ ایران میپرسم:
«خیلی خوشحالم که آقای روحانی با توجه به برنامههایی که اعلام کردند، انتخاب شدند و خوشحلتر شدم که آقای جنتی سکان کشتی فرهنگ را در دست گرفتهاند. چون در حوزه فرهنگ این مرز و بوم فعال هستم فقط میتوانم راجع به وزیر ارشاد اظهارنظر کنم. با توجه به این، وزیر ارشاد را شخصی میبینم که تا به حال، با تمام سنگاندازیهای کسانی که نانشان در آشفتگی فرهنگی است، توانستهاند با انتخاب افرادی چون آقایان دکتر صالحی و مرادخانی، کشتی فرهنگ را از این گرداب مخوف به دریایی آرام هدایت کنند.
همانطور که هیچ چیزی در آن واحد درست نمیشود و زمان خیلی از مشکلات را در خود حل میکند؛ اهالی فرهنگ و هنر هم باید قدری تحمل و صبر داشته باشند تا با همکاری و همیاری هم از این موانع و سختیها عبور کنند.»
منتشر شده در شماره ۱۱۱ نشریه چاپ و نشر- اردیبهشتماه ۱۳۹۳