سید ابراهیم هاشمی/ بازساز بایسنقر

    مرور عمر رفته بر چاپ در گفت و گو با سید ابراهیم هاشمی

    0
    275
    سید ابراهیم هاشمی

    قرار ما با سید ابراهیم هاشمی ساعت ۴ بعدازظهر بود. هنگامی که صدایش را از پشت گوشی تلفن شنیدم، مطمئن شدم که پیشکسوت این شماره ما باید از افراد دیگری که با آنها مصاحبه کرده ام مسن تر باشد و زمانی که از سابقه ی کاری وی مطلع شدم برای فرا رسیدن زمان ملاقات لحظه شماری می کردم.

    وارد خانه ی او شدیم، خانه ای با ظاهری امروزی اما آمیخته با حال و هوای قدیم. هنگامی که سید ابراهیم هاشمی را دیدم دچار حسی از غرور شدم، چرا که دیدار با فردی که مسئولیت کار عکاسی و روتوش شاهنامه بایسنقری را برعهده داشته، افتخار کمی نیست.

    هنر ایران زمین

    دیوارهای خانه پر ازلوح های افتخاری بود که به خاطر فعالیت ها و افتخاراتش به او اعطا شده بود. قبل از شروع صحبتش ابتدا نسخه کوچکی از صفحه های شاهنامه را برایمان آورد و شروع به توضیح دادن کرد. درکنار این نسخه، شماره ای از نشریه تماشا -که شاید برای خیلی از قدیمی ها نام آشنایی باشد- برایمان آورد که در آن گزارشی از روند آماده سازی شاهنامه بایسنقری در آن سال ها آورده شده بود. در صفحات ابتدایی این مجله اینگونه نوشته شده بود:

    «هنگامی که مقدمات برگزاری جشن های دو هزار و پانصد ساله فراهم می شد در نظر گرفته شد که به منظور تجلیل از هنرمندان و مشاهیر فرهنگ و معرفی هنر اصیل ایرانی، از گنجینه ادبی و هنری این سرزمین کهن آثاری تهیه و در دسترس میهمانان عالی رتبه قرارگیرد. بدین منظور کتابخانه سلطنتی پیشنهاد کرد که از نسخه خطی شاهنامه بایسنقری که حدود هفتصد سال از عمر آن می گذرد نسخه های چاپی تهیه شود. با اینکه مجموع مینیاتورها و تذهیب های این کتاب بیش از سی و چهار صفحه نمی شود، معذالک تصاویر این کتاب جزو آثار بزرگ هنری جهان شناخته شده و نمونه های آن در مجموعه های هنری بسیاری به چاپ رسیده است.»

    «با درنظر گرفتن اهمیت جشن های شاهنشاهی، چاپ نسخه هایی از این کتاب به طریق معمولی چیزی نبود که منظور را تامین نماید، با این جهت با معروفترین چاپخانه های دنیا تماس حاصل شد و سرانجام یکی از چاپخانه های معروف سوئیس که توانایی انجام چنین کاری را درخود می دید، اقدام به تهیه اولین نمونه کرد. از آنجا که استعداد و هنر هنرمندان و کارگران ایرانی همواره سرمایه ای گرانبها برای این مرزو بوم بوده است، بنا به پیشنهاد چاپخانه بیست و پنجم شهریور که مدیریت آن با آقای جعفرصمیمی می باشد، این چاپخانه اقدام به تهیه نمونه دیگری از مینیاتورهای همین کتاب کرد.

    حاصل سه ماه کوشش و فعالیت شبانه روزی نمونه ای بود که وقتی در کنار نمونه چاپخانه سوئیسی به معرض قضاوت گذاشته شد، قابل قیاس نبود و هنرمندان و کارگران ایرانی ثابت کردند که حتی مجهزترین و مدرنترین دستگاه های دنیا نمی تواند اثری نظیر آنچه که محصول تلاش و استعداد آنهاست بوجود آورد. بهترین دلیل آن اینکه، چاپخانه سوئیسی اذعان کردکه قادر به تهیه نمونه ای مشابه نمونه چاپخانه بیست و پنجم شهریور نیست.»

    سید ابراهیم هاشمی«سرانجام قرارداد چاپ این کتاب با چاپخانه بیست و پنجم شهریور منعقد شد و از آن تاریخ تا هنگام انتشار این شاهنامه مدت دو سال فعالیت و کوشش، ثمره ای ارزنده و بی سابقه و افتخارآمیز ببار آمد.»

    «مینیاتورها و تذهیب های این کتاب حساس ترین بخش چاپی آن را تشکیل می دهند. فیلمبرداری و تفکیک رنگ های آن به طریق معمولی (همانطور که عکس های رنگی روی جلد مجلات و کتاب ها و غیره تهیه می شود و با استفاده مستقیم از دستگاه های عکس برداری نکته مورد اهمیتی نبود.»

    «متخصصین پس از مطالعات فراوان سرانجام به این نتیجه رسیدند که تصاویر را به طریق سیاه و سفید دو برابر بزرگ کرده و پس از مشخص کردن حدود نقوش، آنها را مجدداً با اندازه اصلی کوچک نمایند و عمل تفکیک هر رنگ را در ابعاد روی آن انجام دهند. با در نظر گرفتن رنگ های فراوانی که در این کتاب به کار رفته و با کوششی که برای حفظ اصالت طرح و رنگ تصاویر این کتاب به عمل آمد، تشخیص داده شد که تا سیزده رنگ در کار چاپ تصاویر به کار رود.

    یکی از نکات قابل توجه، چاپ رنگ طلایی این تصاویر است که با ماشین های چاپ معمولی میسر نبود و توسط ماشینی مخصوص که رنگ را به طریق پودر روی تصویر پاشیده در محل های مورد نظر ثابت می کند، انجام گرفته است.»

    «پس از تهیه فیلم، مرحله مونتاژ قابل اهمیت بود که به مناسبت حساسیت ریزه کاری های تصاویر و تعداد فراوان رنگ های آن نیاز به دقت و کوششی استثنایی داشت. مشکل عمده دیگری که باز به دست کارگران ایرانی انجام گرفت صحافی این کتاب است که به علت ضخامت آن به وسیله ماشین عملی نبود و تماماً با دست انجام گرفت و از هر جهت کامل و نمونه است. نسخه چاپی شاهنامه بایسنقری جمعاً در ده هزار جلد بدین شرح تهیه شد.»

    «دو هزار نسخه کامل در ۷۰۰ صفحه، شامل تصاویر و متون و روی جلد، سه هزار آلبوم شامل تصاویر و تذهیب ها و شرح آنها به ضمیمه مقدمه ای از «بازیل گری» مینیاتور شناس معروف انگلیسی، به سه زبان انگلیسی، فرانسه و آلمانی و پنج هزار آلبوم شامل تصاویر و تذهیب ها و شرح آنها به سه زبان ذکر شده و زبان فارسی نسخه های چاپی این کتاب پس از مهیا شدن در اختیار کمیته جشن قرار گرفت و هنگام برگزاری جشن به مدعوین عالی مقام هدیه شد.»

    سید ابراهیم هاشمی لیتوگراف شاهنامه بایسنقری بوده است. کسی که در جشنواره هشتم از او به عنوان یکی از پیشکسوتان صنعت چاپ تقدیر به عمل آمد. حال با توجه به نزدیکی روزهای جشنواره، به سراغ این استاد گرانقدر رفتیم تا از نزدیک با زندگی او آشنا شویم. کسی که امروز بسیاری از لیتوگرافان حرفه و کار خود را مرهون راهنمایی های این استاد گرانقدر می دانند.

    سید ابراهیم هاشمیاز چاپ تا ازدواج

    به سال ۱۳۰۱ در تهران به دنیا آمدم. پدرم تاجر بود و در گیلان زندگی می کرد اما بعد از ورشکستگی به تهران آمد. درست به یاد دارم که با توجه به وضعی که برای پدرم پیش آمد در سن ۱۷ سالگی مجبور به کار شدم؛ فکر می کنم در حدود سال ۱۳۱۸ بود. ما پنج برادر بودیم که من فرزند سوم خانواده بودم. در آن زمان برای اولین بار به همراه پسرخاله ام در چاپخانه مرحوم مجید موقر با نام «مهر ایران» در رشته عکاسی و گراورسازی زیر نظر مرحوم استاد حبیب الله زانیچ خواه به مدت سه سال مشغول به فعالیت شدم.

    به طور همزمان نیز در چاپخانه بانک ملی و به همراه مهندس شفیعی و لاجوردی به ادامه کار و آموزش پرسنل پرداختم. سپس در سال ۱۳۲۱ با توجه به تسلط بنده، به چاپخانه رنگین زیر نظر ژورنالیست نامی آقای دولو مشغول به کار شدم.

    در این مقطع تنها چاپخانه ای که مجهز به ماشین افست بود همین چاپخانه رنگین بود که با این ماشین استاد کارهای رنگی و سیاه و سفید چاپ می کردند؛ از نمونه کارهای آن می توان به روی جلد مجلات سال های  (۱۳۲۲ تا ۱۳۳۰) و مخصوصاً مجله توفیق که از شاهکارهای چاپی به شمار می آید، اشاره کرد.

    درهمین سال ها بود که با توجه به معروفیت بنده، آقای نوریانی که از واردکنندگان ماشین آلات بودند به سراغم آمدند و از من خواستند که برای دیدن آموزش های لازم به مدت شش ماه به بلژیک بروم. بعد از شش ماه آموزش لیتوگرافی به تهران برگشتم و در چاپ علمی مشغول به کار شدم و در همین زمان بود که با دختر حاج محمدعلی علمی آشنا شدم و نهایتاً این آشنایی منجر به ازداوج ما شد که حاصل این ازداوج نیز سه فرزند است.

    هنگامی که سید ابراهیم هاشمی از زمان ازدواجش برایمان می گفت، از او پرسیدم چرا دختر یک چاپخانه دار را انتخاب کردید لبخندی زد و گفت: آقای علمی دیدند که بنده پسر سر به راهی هستم مرا برای دامادی انتخاب کردند.

    سید ابراهیم هاشمیاز علمی تا افست

    بعد از کار در چاپ علمی، در حدود سال های ۱۳۲۸ با شراکت جواد محسنی که قبلا در روزنامه اطلاعات مشغول به فعالیت بود، در محله ناصرخسرو، کوچه خدابنده لو، چاپخانه ای با نام «چاپ پروانه» تأسس کردیم اما متأسفانه در آن زیاد موفق نبودم. در همین زمان بود که آقای همایون صنعتی زاده موفق به تأسیس یک چاپخانه بزرگ شدند و در سال ۱۳۳۰ به اتفاق آقای جعفر صمیمی به سراغ بنده آمدند و ما را اجباراً برای کار در این شرکت بردند.

    نام این چاپخانه «۲۵ شهریور» بود که درخیابان قوام السلطنه نزدیک چهارراه حسن آباد واقع شده بود. در آن زمان اقدام به تأسیس شعبه عکاسی و گراورسازی در این چاپخانه که بعدها به نام چاپخانه افست معروف شد، کردیم. درست به یاد دارم که در اوایل کار با سختی ها و مشکلات فراوانی مواجه بودیم. در آن زمان به علت نبود چاپچی با لیتوگراف تصمیم گرفتیم که به اصفهان برویم و از بچه های اصفهانی به علت آشنایی با کار قلم زنی برای این کار استفاده کنیم.

    لذا شروع به آموزش و تعلیم به این افراد کردیم؛ خاطرم هست در بین شاگردان تعدادی هم خانم بودند که همگی با عشق و علاقه به این کار دل بسته و در این حرفه مشغول به فعالیت شدند.

    در همین زمان بود که پیشنهاد چاپ شاهنامه بایسنقری برای جشن های ۲۵۰۰ ساله به ما داده شد که البته تلاش های بسیاری در آن زمان برای چاپ این کتاب در خارج صورت گرفت اما در نهایت مجموعه ما موفق به خلق این شاهکار هنری شد که در حدود دو سال نیز به طول انجامید. از آن زمان تا سال ۱۳۵۷یعنی در حدود ۲۴ سال در شرکت افست مشغول به فعالیت بودم تا اینکه در سال ۱۳۵۷ از شرکت افست بازنشسته شدم.

     

    خلق یک شاهکار

    از شاهنامه بایسنقری سه هزار نسخه بیشتر چاپ نشد و الان هم جزو یکی از آثار ملی به شمار می آید. اصل نسخه شاهنامه از کاغذ ترمه بود. همان طورکه می دانید کاغذ ترمه هم مربوط به ۷۵۰ سال پیش می شود لذا کاغذ این کتاب اساساً پوسیده بود و این کار برای ما خیلی مشکل بود که بتوانیم به راحتی عکس ها و شکل ها را از یکدیگر تفکیک کنیم و چون کاغذ ترمه هم قهوه ای رنگ بود عکس ها خوب نشان داده نمی شد.

    بر این اساس تصمیم به دوباره سازی گرفتیم، یعنی ابتدا طرح ها را با دست می کشیدیم  و نوسازی می کردیم بعد از طرح بازسازی شده عکاسی می کردیم. سپس کارهای مربوط به لیتوگرافی و بازسازی را انجام می دادیم، البته با متن کاری نداشتیم اما گاه در متن از نقاشی های کوچکی استفاده شده بود که ما ساعت ها وقت را صرف طراحی این نقاش ها می کردیم.

    از دیگر کارهای شاق آن زمان می توانم به چاپ و فراهم سازی کتب درسی اشاره کنم. در آن زمان وضع چاپ کتب درسی بسیار نامناسب بود لذا کار تألیف این کتاب ها توسط فرانکلین به آمریکایی ها سپرده می شد اما شرکت افست به کمک عده ای ازکتابفروشان علاقمند مسئولیت چاپ این کتاب ها را به عهده گرفت و از آن پس تمام کتاب های ابتدایی در آنجا چاپ می شد.

     

     دیروز و امروز سید ابراهیم هاشمی

    انجام کار لیتوگرافی در آن زمان بسیار مشکل بود اما امروزه با ورود ماشین‌آلات مجهز به این عرصه بسیاری از مشکلات حل شده است. ما در گذشته از امکانات سطحی برخوردار بودیم. از جمله اینکه با نور آفتاب عکس می گرفتیم به طوری که یکی با آیینه نور می انداخت و یک عکاسی می کرد که این عمل به جای فلش دوربین انجام می گرفت.

    در قسمت ظهور عکس نیز در گذشته دوا را فرمول می کردیم و بعد روی شیشه می ریختیم و سپس شیشه را توسط نقره حساس می کردیم؛ بعد توسط دوربین در تاریکخانه از روی آنها عکس می گرفتیم و در نهایت روی زینک کپی می کردیم که معمولاً برای آماده سازی هر زینک پنج ساعت زمان صرف می کردیم. به این زعم می توان گفت کاری که امروز ظرف یک روز انجام می پذیرد در گذشته  حدود چهار روز به طول می انجامید.

    من عاشق کار هنری هستم و به کار سازندگی نیز علاقه مندم. از طرف دیگر از آنجا که لیتوگرافی ارتباط مستقیمی با رنگ و رنگ شناسی دارد، بنده این بخش را انتخاب کردم. زیرا همان طورکه مطلع هستید اساس کار ما با چهار رنگ است. لذا این هنر لیتوگراف را می طلبد که با ترکیب این چهاررنگ به رنگ دلخواه خود برسد.

     

    کار و بازنشستگی 

    بعد از بازنشستگی مدت ها در خانه و در اتاق کارم مشغول به فعالیت بودم اما در هیچ چاپخانه ی دیگر مشغول به کار نشدم. البته در خیلی از موارد هنگامی که همکارانم در شرکت افست با مشکل مواجه می شدند از من درخواست می کردند که به آنجا بروم و آنها را راهنمایی کنم.

    من در زندگی کاری خود فرد خوش اخلاقی بودم و همیشه با همه ی افراد ارتباط خوبی داشتم؛ هم با شاگردانم و هم با همکارانم خوب بودم و به یک نوع رفتار می کردم. در زندگی ام نیز همیشه کارها و خدمات دوستان و نزدیکان خود را مخصوصاً مرحوم نوریانی را فراموش نخواهم کرد.

    حاج آقا مدنی، جوادمحمدخانی، سمیع زاده، آصفی مقدم، شمسی، نادی و بسیاری از افراد را که الان حضور ذهن ندارم جزو شاگردان من در طول دوره کاری ام بودند اما می توانم بگویم که اکثر لیتوگرافان روزی از شاگردان من به شمار می آمده اند که الان با دیدن موفقیت های آنان به خود می بالم.

    در میان صحبتهایش بسیار مکث میکرد. بسیاری از اسامی را به سختی و به کندی به زبان می آورد و از این اتفاق بسیار ناراحت بود. همسرش از بیماری او برایمان گفت، از اینکه چند ماهی است ایشان به دلیل بیماریشان تحت شیمی درمانی قرار گرفته اند و به همین علت نیز خاطرات را به درستی به یاد نمی آورند.

    از او عکسهای قدیمی اش را خواستیم. با یکدیگر به تماشای آلبوم هایش نشستیم. از کودکی تا کهنسالی. ۸۷ سال زندگی و تلاش را در چند دقیقه ورق زدیم و از ذهن گذراندیم. زندگی سراسر تلاش و موفقیت. برایمان از تقدیرنامه ها و لوح های افتخارش گفت که آخرین آنها را شهریور سال گذشته در هشتمین جشنواره صنعت چاپ گرفته بود.

    سید ابراهیم هاشمییاد استاد 

    وی به ما نصیحت کرد: همیشه کاری را که می خواهید شروع کنید در ابتدا درست تصمیم بگیرید و سپس خوب شروع کنید و در ادامه تلاش کنید و خوب به نتیجه برسانید.

    پس از شنیدن صحبت های استاد سید ابراهیم هاشمی به سراغ شاگردان وی که همگی امروزه جزو باتجربه ترین و بهترین لیتوگرافان صنعت چاپ به شمار می آیند رفتیم تا درباره پیشکسوت این شماره با ایشان به گفت و گو بنشینیم. در ابتدا به سراغ  محمد سمیع زاده مدیر لیتوگرافی بصیر رفتیم.  

    وی توضیح داد: بنده ۱۳ ساله بودم که در چاپخانه علمی مشغول به کار شدم، حدوداً سال ۱۳۳۶ بود. اما چگونگی ورود من به چاپ نیز اینگونه بود که سید ابراهیم هاشمی در همسایگی ما در خیابان  شاپور (خیابان وحدت اسلامی امروزی) زندگی می کرد لذا به علت آشنایی مادران ما با یکدیگر نهایتاً بنده به چاپخانه آقای هاشمی و شریکش جواد محسنی رفتم و مشغول به کار شدم.

    خوب به یاد دارم که در آن زمان حقوق تعیین شده من ماهانه ۸۰ تومان بود که به علت فعالیت و تلاش فراوانم به عنوان پاداش در اولین ماه ۱۲۰ تومان دریافت کردم. متأسفانه شش ماه بعد چاپخانه تعطیل شد و سید ابراهیم هاشمی به شرکت افست رفت و من هم در چاپ علمی مشغول به کار شدم تا اینکه در سال ۱۳۳۹ نیز بنده به چاپ افست رفتم و تا سال ۱۳۵۲ نیز در کنار ایشان به فعالیت پرداختم.

    سمیع زاده ادامه داد: بهترین خاطره من از ایشان انجام کارهای کپی و مونتاژ شاهنامه بایسنقری بود که این مرد به نحو حسن انجام داد و برای همیشه یک اثر هنری و یک شاهکار را خلق کرد. من برای ایشان آرزوی سلامت دارم و او را به اندازه پدرم و همانند پدرم دوست دارم و همیشه در زندگی کاری خود ایشان را به عنوان پیشکسوت به یاد خواهم داشت.

    محمدخانی مدیر لیتوگرافی لیتو پیچاز از دیگر شاگردان استاد سخنان خود را اینچنین آغاز کرد: بنده از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۳ در چاپخانه افست در خیابان گوته سابق در کنار استاد ابراهیم هاشمی مشغول به فعالیت بودم.  

    وی توضیح داد: در سال هایی که بنده وارد این مجموعه شدم کارهای آخر شاهنامه در حال انجام بود لذا کارهایی مانند پیدا کردن نگاتیو و یا تغییراتی در خصوص حاشیه صفحات و غیره را انجام می دادم.

    وی به عنوان خاطره افزود: از آنجا که ایشان به عنوان استاد بنده بودند، در زمان فراغت کار، هیچگاه اجازه استراحت به ما نمی دادند و در این زمان ها همیشه یک خط کش و تیلر می دادند و از ما می خواستند که روی گلاسه شروع به خط کشی کنیم و مدام نیز بر این امر نظارت می کردند، چرا ایشان معتقد بودند که اگر تنبلی بر ما حکم فرما شود در زمان گرفتن سفارش ها باید زمان زیادی را صرف کنیم تا چرخ دنده هایمان دوباره به کار بیفتند. از ایشان به خاطر آموزش هایشان کمال تشکر را دارم و برایشان آرزوی سلامتی می کنم.

    در پایان از تمامی عزیزان خصوصاً از اسمعیل دمیرچی که ما را در تهیه این گزارش یاری فرمودند، کمال تشکر را داریم.

    منتشر شده در شماره ۵۸ نشریه چاپ و نشر- شهریور ۸۸

    مقاله قبلیافتتاح واحدهای تولید جدید در شرکت صنایع چوب و کاغد ایران
    مقاله بعدیچالش ‌های صنعت چاپ برای رفع آلودگی چاپخانه ‌ها

    یک پاسخ بدهید

    لطفا نظر خود را وارد کنید
    لطفا نام خود را اینجا وارد کنید
    این سایت توسط reCAPTCHA و گوگل محافظت می‌شود حریم خصوصی و شرایط استفاده از خدمات اعمال.

    The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.