چند صباحی است که بنا بر مقتضیات زمانه از کاروان دور افتادهام و گزارش دیدار این مجالس باصفا جزای نیک همکاران دیگر شده است اما این بار دل فرماندهی کرد. سخت بود که دفتر مجله میزبان باشد و احمد سمیعی طرف مصاحبه قرار بگیرد و بتوانی حک خاطرات آن روز را به دوربین و قلم دیگری واگذاری؛ خلاصه که جنگ بود بر سر این نگاشتن.
دوشنبه ۲۱ بهمنماه ۱۳۹۸، روزی که فردایش برای پیروزی انقلاب تعطیل بود و نشان میداد قرار است انرژی مضاعفی خرج این دیدار شود، دفتر مجله چاپ و نشر میزبان مهربانان کاروان بود. از همان زمان مطرح شدن این پیشنهاد بنا را بر آن گذاشتیم که روال دیدارها حفظ شود؛ یعنی فقط خبرنگار باشیم. پایین دفتر تحریریه –در میدان رسالت، ابتدای خیابان سمنگان- منتظر جمع شدن کاروان ماندم، عکس دست جمعی گرفتیم و بعد با آنها وارد ساختمان شدم و گفتوگو را نیز میریونس جعفری عزیز انجام داد؛ درست مثل همیشه.
میخواستیم حتماً این دیدار در دفتر تحریریه باشد تا برخی از دوستان کاروان که تاکنون این مکان را ندیده بودند –و بیشتر با دفتر مدیریت و بازرگانی ما آشنا بودند- با محیط کاری چاپ و نشر و جایی که خاطرهنگاریها به وقوع میپیوندند، آشنا شوند. طبیعتاً دفتر کار آنچنان مناسب برگزاری چنین مجالسی نیست و حتماً با تمام تلاشهایمان باز هم مضیقه وجود داشت اما جایتان خالی که جمعمان جمع بود. بسیاری از دوستان دیگر هم که از این دیدار مطلع شده بودند در آن شرکت کردند که برخی از آنها برای اولین بار بود که با کاروان همراه میشدند و این بانی مباهات ما بود. خلاصه که سادگیمان صف به صف صفا داشت.
میریونس جعفری در معرفی احمد سمیعی گفت که او فردی ویژه است چرا که همزمان در دو شغل پراسترس و جذاب فعالیت میکند؛ خبرنگار است و دستی هم بر آتش دارد. قلم و آتش؛ احمد آقای ما در کنار مدیرمسئولی قریب به بیست سال است که در شغل آتشنشانی نیز فعالیت میکند.
احمد سمیعی با چشمانی روشن از دیدار یاران جان، بعد از ابراز خرسندیهای مکرر و خوشامدگویی به معرفی خود پرداخت. من دانشآموختهی مترجمی خبر هستم و کار خود در این رسته را از سال ۱۳۷۷ با روزنامهنگاری و شرکت در باشگاه خبرنگاران جوان آغاز کردم. عشق خیلی زود مسیر خودش را باز کرد و سدشکنانه مرا پیش برد. کار من در سازمان آتشنشانی بود اما علاقهی وافرم به حوزه ارتباطات باعث میشد از هر فرصتی برای کار در این زمینه استقبال کنم. بنده بعد از گذراندن دورهای تکمیلی در مرکز مطالعات رسانه کار در مطبوعات را جدیتر دنبال کردم تا اینکه در سال ۱۳۸۴ وارد مجله چاپ و نشر شدم.
بنیانگذار چاپ و نشر درواقع جناب آقای ابراهیم احمدزاده هستند و بنده در کنار ایشان فعالیتم در این نشریه و صنف چاپ را آغاز کردم. پس از چند شماره نخست ایشان کار را به من واگذار کردند و بنده به عنوان مدیر اجرایی انتشار مجله را عهدهدار شدم. میتوانم بگویم صنف باصفای چاپ نمکگیرم کرد و مرا که شیفتهی خبرنگاری بودم حد زد. بعد از مدت کوتاهی کار در چاپ و نشر شغل اول من شد. سال ۱۳۹۰ بود که در نهایت به کسوت مدیرمسئولی این جریده درآمدم و کار شکل و فرم جدیتری به خود گرفت.
آتشنشانی و خبرنگاری دو شغلی بودند که واقعاً از جان و دل آنها را دوست داشته و دارم و هرگز به صرف عواید مالی به آنها نپرداختهام که اگر اینگونه بود حتماً راههای سادهتری نیز وجود داشت. من همواره معتقدم که تا عاشق و والهی کاری نباشید در آن پیشرفت شایانی نمیکنید و اولین مشکلات شما را پس میزنند.
ما بارها شنیدهایم که عشق لازمهی کار چاپ است اما من امروز و با توجه به مضاعف شدن مصائب، این مسئله را قابلتعمیم به سایر صنوف و مشاغل میدانم. من واقعاً عاشق کار در چاپ و نشر و صنف معظم چاپ هستم و اگر بادبانم عشق به چاپ نبود حتماً این زورق قرق دریای پرتلاطم مشکلات میشد و امروز کابین و سکانی برای خدمترسانی به صنف معظم چاپ نداشت.
چاپ و نشر از همان عنفوان راهاندازی کاروان مهربانی با آن همقدم بود و سؤال بعدی درباره چگونگی آشنایی و همراهی این نشریه با این جمع با مروت و همدل بود. سمیعی از هشت-نُه سال پیش و زمانی که با زندهیادان کلاری و بلالی به دیدار پیشکسوتان میرفت گفت.
مجلهی ما از همان اولین دیدار کاروان مهربانی که به بازدید مرحوم حاج عبدالعلی شریفی یگانه رفت، همراه بود و افتخار دارد که تاکنون تمامی این مجالس را تحت پوشش قرار داده است. یادم هست که آن زمان خبرنگاری به نام خانم شیما شریفی با ما همکاری میکرد و ایشان بود که اولبار نام این جمع باصفا را کاروان مهربانی گذاشت، نامی که ماند و صفتی که بر اعضایش استیلا یافت. میتوانم شهادت دهم که کاروان مهربانی رخدادی برخاسته از دل بود که لاجرم بر دلها نشست و پایدار شد.
کاروان مهربانی به دست عزیزانی سامان داده شد که خودشان از پیشکسوتان و بزرگان این صنعت بودند. بزرگانی چون عابدین، جوانمردی، کاشانی، صلاحی، متین رضا، کیان احمدی و چهرههای مؤثر متعددی در این نشستها حضور داشتند که امروز در میانمان نیستند اما نقششان بر جریده ما دوام دارد. من عضو کوچکی از این کاروان هستم اما بارها شاهد برق چشمانی کهنسال بودهام که از دیدار دوستان و هم صنفیان حدقهی شوق بوده است. چاپچی که سالیان متمادی چاپخانه خانهی اول او بوده از سر زدن خانواده چاپ خرسند و نزد اهالی منزلش سربلند شده است. کاروان مهربانی درست در زمان کهنسالی و گاه نازکی دل و هنگامی که لمس تنهایی بیش از همیشه زبر است به دیدار دوستان شتافته و این رسمی نیک است که باید پایدار بماند.
کاروان در ایام اخیر به این فکر افتاد که دیدار از کارآفرینان و جوانان موفق این صنف را نیز در ردیف دیدارهای خود قرار دهد و از همین رو حقیر که جزو دستههای پیش گفته هم محسوب نمیشوم به لطف دوستان مورد تفقد قرار گرفته و افتخار میزبانی یافتم. کاروان مهربانی تشکلی همدلانه و غیردولتی است که به هیچ ارگان و خط فکری منصوب نمیشود، حرکتی خودجوش و عاشقانه است که توانسته جای خود را در میان دلها باز کند و از همین رو بر دوام و بر قوام مانده و کارشکنیها را حریف است.
چاپ حرفهای عاشق پذیر است و هر کسی در آن دوام نمیآورد. ما ثبت و ضبط اتفاقی چون کاروان را وظیفهی خود در چاپ و نشر میدانیم. شما از نقش رسانه پرسیدید و من باید پررنگی آن را تأکید کنم. در همین مورد باید گفت که ما دیدارهای متعددی را با کاروان مهربانی به اقصی نقاط تهران و کشور داشتیم و آنچه این رخدادها را ماندگار کرد همین به قلم درآوردن و نقش کردن بر صفحات است. ثبت در رسانه باعث شده ارث تجربی چاپچیان برای نسلهای بعدی چاپ کشور حفظ شود. دوستان کاروان مهربانی، ما با کمک هم توانستهایم به یک تاریخنگاری دست بزنیم و این اصلاً کار کوچکی نیست.
چاپ و نشر قدر پیشکسوتان را میداند و به شهادت کاروان مهربانان همواره از پوشش این رویداد استقبال کرده است. ما حتی قبل از شکلگیری این کاروان نیز احساس نیاز میکردیم و پیرو آن بود که اوراقی از مجله را به نام «چهرههای ماندگار صنعت چاپ کشور» به معرفی اشخاص تأثیرگذار این حوزه اختصاص دادیم تا به سهم خود در جاودانگی آنان سهیم باشیم. ما داستان زندگی و خاطرات تلخ و شیرین این عزیزان را به رشتهی تحریر درآورده و با تصویرنگاری به ثبت و ضبط این بیوگرافیها که بهمثابهی تاریخ شفاهی چاپ هستند دست میزنیم.
طی این سالها بارها پیشآمده که بعد از چاپ مجله پیشکسوتی که مورد بازدید کاروان مهربانی بوده با ما تماس گرفته و چند جلد از آن شماره را درخواست کرده است. باید توجه داشت که این استقبالها از سمت افرادی صورت گرفته که در معرفی خود را آرد بیخته و الک آویخته معرفی میکردند و این کاروان مهربانی بوده که آنان را بر سر ذوق آورده و امید ادامه دادن را در کالبد کار بلد اما کهنشان جای داده و همین نشاط بوده که به ما هم سرایت کرده است.
من در این سالهای همراهی با کاروان مهربانی خاطرات شیرین مکرر و معدود خاطرات تلخی دارم که عمده آنها نیز مربوط به از دست دادن دوستان و عزیزان این گروه همدل بوده است. بسیاری چون من مرحوم محمد کلاری فقید را کاروانسالار این جمع میدانند. به خاطر دارم با کاروان مهربانی به مشهد سفر کرده بودیم. در راه بازگشت با قطار ایشان در کوپه ما بودند و چون باب بگو و بخند و تعریف باز بود و بسیاری هم از صدای خوش ایشان باخبر بودند این مرد دوستداشتنی را به خواندن ترغیب کردند. حاج محمد جان با صدایی دلنشین یک دل سیر برایمان خواند و کم نگذاشت؛ روحش قرین رحمت واسعهی الهی.
طبق عادت معهود بعد از گپ و گفتهای معمول، نوبت به سؤال و جوابهای کاروان رسید. چاپ و نشر رفیق قدیمی کاروان مهربانی بود و این اولین نشست این جمع بعد از قریب به یک دهه همدلی در دفتر تحریریه این نشریه بود و طبعاً سؤالات زیادی وجود داشت که وقتشان مغتنم بود. یادآوریهای زیادی بیان شد و سؤالات متعددی مطرح شد اما از آنجا که قرار بر این بود که همه چیز به روال گزارشهای معمول باشد ما در اینجا به بیان گزیدهای از پرسش و پاسخها میپردازیم.
بابک عابدین (مدیر چاپ صفا و رئیس اتحادیه صادرکنندگان صنعت چاپ و بستهبندی ایران) از آینده رسانه پرسید و راهکار احمد سمیعی برای بقای مجلهاش در دوره انفجار اطلاعات و استحالهی رسانهها جویا شد و پیرو آن بسیاری از دوستان دیگر نیز سؤالاتی پیرامون همین مسئله بیان کردند.
سمیعی توضیح داد که رسانه در ایران به دلیل سیاستهای حکومتی متفاوت، تفاوتهای متعددی با سایر رسانههای دنیا دارد و از این رو نمیشود دست به مقایسههای نعل به نعل زد و بر اساس تاریخچهی گذشته بر آنان و خطمشیهای اخذ شدهشان تصمیم گری کرد اما در این بین اشتراکاتی را نیز برای آن میتوان لحاظ کرد. از مهمترین اشتراکات و اصل اول و اساسی هر رسانهای کسب آگاهی و اقدام به اطلاعرسانی است.
عصر جدید محمل پیشرفتهای برقآسایی است که اثر مستقیم خود را بر دنیای رسانه نهادهاند. اکنون رسانههای قدیمیتر با رواج دنیای مجازی و اینترنت در حال پوستاندازی هستند اما نباید گمان کنیم که با فراگیری شبکههای اجتماعی و وبسایتها شکل مکتوب و چاپ فیزیکی از بین خواهد رفت. باید توجه داشت در کنار اصل مهم اطلاعرسانی، کسب آگاهی درست و بازتاب صحیح آن نیز مطرح است.
همانطور که میدانید فضای مجازی امروز به علت دستیابی همگان و گمنام سازی منابع دامنهی گستردهای به شایعات و دروغها داده و اینجا است که وظیفه خطیر رسانههای رسمی که همانا نور پاشیدن بر واقعیت است، نمایان میشود. رسانهی معتبر و با اصالت هنوز منبع اخذ وقایع محسوب میشود و در هر شکلی که باشد بازخورد خوبی دارد.
خاطرم هست که در همان سالهای ابتدایی دهه ۸۰ و زمانی که ما کار در مجله چاپ و نشر را آغاز کردیم، ۱۶ عنوان مجله دیگر نیز در این صنعت رخنمون شدند که تحقیقاً تمامی آنها امروز دست از کار کشیدهاند و از آن فصل رونق رسانهای فقط چاپ و نشر باقی ماند. علت اصلی این توفیق نیز توجه ویژه به پایههای اقتصادی بوده است. زیربنا و اساس هر کاری برنامهریزی صحیح و توجه به بعد اقتصادی کار از همان برنامهریزیهای ابتدایی است. هنگام ورود چاپ و نشر به بازار، جراید تخصصی دیگری نیز در حوزه چاپ وجود داشتند اما ما پا جای پای هیچیک نگذاشتیم و از همان آغاز نقشهی اعتلای خود را در سر داشتیم.
کار اقتصادی رسانههای خصوصی چون ما چون جزو مشاغل خدماتی و در زمره کارهای تبلیغاتی محسوب میشود و متأسفانه فواید آن همچنان به علت فرهنگسازی ناقص جا نیفتاده، بسیار مشکل است. چاپ و نشر تاکنون طوفانهای فراوانی را از سر گذرانده است که گاه شدت و حدت آنها به حدی بوده که خودمان نیز بعد از فروکش کردن مصائب، گذر سلامت از آن را به سختی باور کردهایم. هرچند که ما با نهایت دقت و برنامهریزی قدم در راه گذاشتهایم و کماکان پرقدرت جلو میرویم اما هرگز از مشکلات کمبود و گرانی ملزومات چاپی در امان نیستیم و همدرد چاپخانهها محسوب میشویم.
کاغذ که از ملزومات بااهمیت و اساسی کار ما است بعد از اوجگیری ناباورانه و گذر از مرز کیلویی ۳۰ هزار تومان، اکنون به ۱۴ هزار تومان رسیده اما باید توجه داشت که باز هم نسبت به کیلویی سه هزار تومان پیشین اختلافی چهار برابری پیدا کرده و این در حالی است که تعرفهی ما حتی یکدهم آن هم رشد نیافته است. به هر زعم ما به کار خود عاشقیم و همین محافل نیز انرژی مضاعفی را به کار ما تزریق میکنند تا برای ادامه قدمهایمان را استوارتر برداریم و خود را با اطمینان یاور همیشگی کاروان معرفی کنیم.
حسین احمدی (مدیرعامل چاپ مادرول) جزو کسانی بود که برای نخستین بار در جمع کاروان حاضر میشد. وی نیز در این جلسه به صحبت پرداخت و از اولین تجربههایش گفت. کاروان مهربانی رسمی نیکو را پی گرفته است. درست است که این اولین حضور من در این جلسات است اما از دیرباز و به وسیله نشریه چاپ و نشر با این جنبش خودجوش جوانمردانه آشنا هستم.
من از همان اولین دیدارها تاکنون پیگیر این نشستها هستم، بارها از خواندن خاطرات پیشکسوتان همصنف محظوظ شدهام اما این جلسه کاروان مهربانی از سایر جلسات آن متفاوت به نظرم آمد. اینبار شخصی برای بازدید انتخاب شد که از مسئولان رسانههای چاپی محبوب است و باید اذعان کنم که این گزینش بسیار به جا و هوشمندانه بوده است.
قدردانی از احمد سمیعی، قدردانی از خط سالم و پاک ژورنالیستی است. من ایشان را به خوبی میشناسم، وی ازجمله افراد دلپاک و حرفهای مطبوعات است که توانسته با جریدهاش خود را در دل یک صنف فرهنگی جا کند. بارها شده که خود من پیرو پیگیریهای این رسانه تشویق به مصاحبه و بیان دیدگاهها و یا نوشتن مقالات علمی شدهام. به نظرم این حجم از تلاش با حفظ روند محترمانه و مؤدبانه و سودرسانی به یک صنف معظم، جای تقدیر فراوان دارد.
من افراد زیادی را در این صنعت میشناسم که از بداخلاقیهایی که ریشه در نوشتههای مطبوعاتی داشته لطمات غیرقابل جبرانی را متحمل شدهاند. به نظر من باید افرادی پاکنهاد چون آقای تفرشی (سردبیر مجله صنعت چاپ) و احمد سمیعی را که با صداقت برای ایجاد رفاقت صنفی قلم زدهاند و فضایی شفاف را مهیا کردهاند را موردتقدیر قرار داد و اعتبار را به رسانههای آنان داد.
اصلاً قرار نبود در این اولین حضور دست به سخنرانی بزنم اما میخواهم از همین تریبون به گوش سایر هم صنفیان محترم برسانم که اگر به هر دلیل و اقتضایی نمیخواهیم در برابر بداخلاقیهای رسانهای بازخوردی داشته باشیم، حداقل از خوشرفتاریهای این حوزه حمایت کنیم.
روند پرسش و پاسخها اگر به حال خود رها میشد مطمئناً خیلی بیشتر از اینها طول میکشید. عجیب بود که با تمام رفاقتها و کنار هم بودنها در چنین نشستهایی ذهنمان به سمت سؤالاتی میرود که پیش از این و در فرصتهای دیگری مطرح نشده بودند. این نشان میدهد که باید رسم دید و بازدید برقرار باشد تا دلها پرده غریبگی را کنار بزنند و یکی شوند.
قابی مزین به اسما الحسنی (به دست سلیمان اسماعیلی) از طرف وزارتخانه ارشاد؛ گلدانی میناکاری از طرف شرکت آروین مهر فجر، برگزارکننده نمایشگاه چاپ و بستهبندی تهران (به دست احمد ابوالحسنی) و کتابهای نفیسی از طرف تعاونی لیتوگرافان (به دست غلامرضا شجاع) و چاپ جامی (میریونس جعفری) ازجمله هدایایی بودند که در انتهای جلسه به مدیرمسئول نشریه چاپ و نشر اهدا شدند.
احمد سمیعی نیز در پایان ضمن تشکر از دوستان و برپایی جلسهای باشکوه و بهیادماندنی که از حضور گرم آنان نتیجه شد، مژده انتشار کتابی از سلسله دیدارهای کاروان مهربانی را داد. لوح تقدیر کاروان مهربانی نیز اینبار متنی متفاوت داشت که توسط هاشم احمدی قرائت شد و به عنوان پایانبخش این گزارش قرار گرفت.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
همکار فرهیخته جناب آقای احمد سمیعی
توسعه و نشر فرهنگ، گستردن علم و دانش و پوشش رویدادهای صنفی و صنعتی در کنار فعالیتهای خیرخواهانه در راستای بهرهگیری از ظرفیتهای نامحدود و نهفته در نهاد انسان الهی، با اطلاعرسانی صحیح و بی حاشیه شما مدیرمسئول و همکاران محترمتان در نشریه وزین «چاپ و نشر»، بسیار باشکوهتر و با جلوهای دوچندان در جامعهی صنعت چاپ نمود پیدا کرده است و یقیناً بخشی از توسعه و پیشرفت در این صنف و صنعت معظم، مرهون تلاش بیدریغ و بیشائبهی شما دوستان همیشگی صنف چاپ است.
بر این اساس و به مصداق حدیث شریف «مَن لَم یَشکُرِالمَخلوقَ، لَم یَشکُرِ الخالقَ» از تلاشهای مستمر، ارزشمند، متعهدانه و متخصصانه شما در تبین و نشر شایسته زحمات خداپسندانه و مخلص «کاروان مهربانی»، تقدیر و تشکر میکنیم. ما اهالی کاروان مهربانی به سهم خود همکاری صمیمانه و اهتمام شما در انتشار و گسترش رویدادهای صنعت چاپ (اعم از اخبار اتحادیههای چاپ، جشنوارهها، انتخابات صنفی، نمایشگاههای داخلی و خارجی، سمینارها و همایشها، مقالات علمی تحقیقی و…) که تنها گوشهای از مساعی شما و همکارانتان برای پوشش اخبار و اطلاعرسانی در حوزه فرا صنعت چاپ است را ارج مینهیم.
چاپ و نشر همواره برای تعالی و ارتقا صنعت چاپ قدم برداشته، خدمتگزاری به این صنعت معظم را افتخار و پاسخگویی را وظیفهی خود دانسته و زمینهساز ایجاد و دستیابی به روابط سالم صنفی است.
کاروان مهربانی بدین وسیله مراتب تقدیر و تشکر خود را از فعالیتهای شما و همکارانتان در چاپ و نشر اعلام کرده و سلامتی و موفقیت روزافزونتان را از درگاه خداوند منان و ائمه معصومین علیهماالسلام مسألت میدارد.
ظفرمند و سرفراز باشید
کاروان مهربانی صنعت چاپ ایران