مدیر کتابفروشی کتابشار معتقد است، تمرکز روی عرضه کتاب با تخفیف، تنها نیاز به نقدینگی در کوتاهمدت اهالی نشر را رفع میکند اما در درازمدت، تمام حلقههای نشر از رواج تخفیفها (اعم از متعارف و غیرمتعارف) ضربه میخورند.
به گزارش چاپ و نشر آنلاین به نقل از ایبنا، مشکلات اقتصادی در جامعه که شیوع بیماری کرونا در تشدید آن نقش اساسی داشته، در کنار افزایش قیمت کاغذ و سایر اقلام مصرفی که در تولید کتاب مورد نیازند، جایگاه کتاب در سبد خانواده را متزلزل کردهاست. این را کارشناسان و فعالان صنعت نشر میگویند. برای رفع مشکلات موجود و ایجاد گردش مالی در حوزه نشر و همچنین بالابردن امکان خرید کتاب توسط مردم، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی طی یک سال اخیر، اقداماتی مانند تقویت طرحهای فصلی و برگزاری نمایشگاه مجازی کتاب را در دستور کار قرار داد؛ اقداماتی که با ارائه تخفیف به دوستداران کتاب، همراه بود.
البته عرضه کتاب با تخفیف، تنها به طرحهای دولتی، محدود نماند و بخش قابل توجهی از ناشران و کتابفروشیها؛ خصوصا کتابفروشیهای آنلاین نیز بر گستره آن دامن زدند. از طرف دیگر؛ کتابسازان نیز همچون گذشته با چاپ کتابهای پرفروش و حربههایی چون درج قیمتهای غیرواقعی و اعمال تخفیفهای نامتعارف (بعضا بالای ۵۰درصد)، بیکار ننشستند و بساطهای خود را در مترو، گوشه خیابانها و…
در چنین شرایطی، سوالی که مطرح میشود این است که تخفیفهای متعدد و مکرر در بازار کتاب در درازمدت، چه تاثیراتی را بر اقتصاد و بازار کتاب در کشور خواهد داشت؟ پیام مصلح، مدیر کتابفروشی کتابشار معتقداست سیاست اعمال تخفیف نمیتواند در درازمدت، مشکل صنعت نشر را حل کند و برعکس، به ایجاد مشکلات دیگری نیز خواهد انجامید.
تاثیر عرضه کتاب با تخفیف بر مخاطبان
در سالهای اخیر، قیمت کاغذ و به دنبال آن قیمت کتاب افزایش چشمگیری داشته است و عرضه کتاب با تخفیف نیز به فراخور این افزایش قیمتها، بیشتر از گذشته روایج پیدا کرده است. به نظر شما این تخفیفها چه تاثیری بر بازار و مخاطب دارد؟ آیا دسترسی به کتاب را ارتقا و بازار کتاب را رونق میبخشد؟
مساله اصلی این است که با تداوم عرضه کتاب با تخفیف، برای مخاطب انتظار تخفیف ایجاد میکنیم، در نتیجه یک فصل کتاب نمیخرد و منتظر میماند تا در تخفیف بعدی خرید کند؛ مخاطبی که وقتی از کتابفروشی خارج میشود، در کافه، قهوه با ۸۰ درصد سود فروش مینوشد و با اسنپ، سفارش پیتزا میدهد. مردم میتوانند برای فراغت خرج کنند؛ اما برای صنفی که دولت برای مشتریانش انتظار تخفیف ایجاد میکند، خرج نخواهند کرد.
در چنین شرایطی، نقش دولت بسیار مهم است. با توجه به اصل ۴۴ قانون اساسی، امور باید به صنوف واگذار شود؛ اما اگر دولت بخواهد در حوزه فروش ورود کند، باید از راس هرم دخالت کند. حال آنکه ورود دولت معمولا در پایینترین سطح مقطع هرم، روی خرید مشتربان انجام میشود که حاصل آن، حراج کالای ناشرِ خصوصی است. البته ورود به حوزه نشر، ابعاد دیگری هم دارد. مثلا بسیاری از شهرکتابها زیر نظر نهادهای دولتی -یا خصولتی- هستند. در نتیجه شهر کتابها اجاره و مالیات واقعی پرداخت نمیکنند. در صورتی که کتابفروشی خصوصی، اجاره واقعی پرداخت میکند.
دولت اگر میخواهد برای فرهنگسازی اقدامی انجام دهد، میتواند کاری کند تا در ایستگاههای مترو، کتاب را با ۵۰ درصد تخفیف نفروشند؛ اما راهکار فعلی این است که کتاب اصل را در طرحهای فصلی با ۲۵ درصد تخفیف به فروش برسد. در همین شهر، کتاب قاچاق در مترو به فروش میرسد و دولت جلوی آن را نمیگیرد. میدانم، اگر ممکن بود، همه صنف حاضر بودند بودجه طرحهای تخفیف برداشته و برای جلوگیری از ارائه کتاب قاچاق استفاده شود.
فرهنگ تخفیف برای مشتری، ابتدا در نمایشگاه بینالمللی کتاب که به صورت سالانه برگزار میشد، سپس در نمایشگاههای استانی و حال در نمایشگاه مجازی جا افتاده؛ اما نهادی که کیفیت کتاب را تعیین میکند، کتابفروشی است. با تداوم این روند، کتابفروشیها از بین میروند و بعد با افت کیفی کل مجموعه مواجه خواهیم شد.
هدف از برگزاری طرحهای فصلی، ضمن تسهیل خرید کتاب برای مشتریان، حمایت از کتابفروشیها بوده است. اما گویا با ارائه تخفیف به مشتریان در طرحهای فصلی نیز موافق نیستید.
بله. بهنظر من اگر کتابفروشان لنگ نقدینگی نبودند، در طرحهای فصلی شرکت نمیکردند. این صنف از برنامههای کوتاه مدت ضربه میخورد. بالاخره یک جایی باید نسبت طرح برنامههای بلندمدت اقدام کنیم. در شروع، دولت میتواند از میان ناشران، آنهایی را که فعالیت حقیقی دارند، شناسایی کند تا وامها و یارانهها در جای درست استفاده شود. اگر چنین مسائلی حل شود و بودجهای که به بخش کتاب تخصیص داده شده است، درست توزیع شود، برخی سودجویان به اسم ناشر، وام نگیرند و در جای دیگری خرج نکنند، مشکلات رفع میشود.
همانطور که گفتم؛ دولت باید در راس هرم کار کند. این درحالی است که بهنظر میرسد شهرداری با افستفروشان وارد قرارداد شده! دولت برای حمایت از این حوزه، نویسندگان را بیمه کند. اگر واحدهای صنفی آلمان را بررسی کنید روی فروش اقدامی نمیکنند، بلکه دغدغه اعضای خود را دارند؛ چراکه فروش، دست بخش خصوصی است. اگر دولت از شهرکتابها اینطور حمایت نکند و به مساله ناشران واقعی و وامها توجه کند، همه مشکلات درست میشود و دیگر نیازی به اجرای طرح تخفیف نخواهیم داشت.
به نظر شما سیاستهای حمایتی در حوزه نشر، به چه سمتوسویی باید سوق پیدا کند؟
دولت اگر نقدینگی دارد، میتواند ساختارها را اصلاح کند. دولت وزارتخانهای به اسم وزارت آموزش و پرورش دارد؛ اما کدامیک از نویسندگان معاصر و بزرگ ادبیات ما در آموزش و پرورش به کودکان تدریس میکنند؟ در نظر داشته باشید که اقدامات دولتهای مختلف در مجموع، نقش چندانی در کتابخوان کردن مردم نداشته است. آمارها حاکی از آن است که تنها سه ونیم درصد جمعیت کشور، کتابخواناند. تیراژ متوسط کتاب در تاجیکستان با ۱۸ میلیون جمعیت، ۱۰ هزار نسخه است و در ایران با ۸۴ میلیون جمعیت، تیراژ کتاب نهایتا به هزار نسخه میرسد.
یقیناً دغدغه دولت برای انجام اقدامات فرهنگی، قابل تقدیر است؛ اما باید ابتدا بررسی کند که چرا دانشآموزان بعد از ۱۲ سال تحصیل در مدارس، نام یک نویسنده معاصر را نمیدانند؟ درحالی که در هر شهرستان، دانشگاه و دانشکدههای ادبیات تاسیس شده است. چرا دانشجویانی که فارغالتحصیل میشوند، کتاب نمیخرند؟ خوانندگان سبک پاپ که حتی به درستی فارسی صحبت نمیکنند، در شبکههای صدا و سیما بارها حاضر میشوند، اما چرا یکی از نویسندگان، شاعران و ناشران نمیتوانند به برنامهها راه یابند؟
دولت وظیفه فرهنگسازی دارد؛ حاکمیت باید در صداوسیما فرهنگسازی کند. شهرداری باید برای معرفی ادیبان و جوایز ادبی –که تعدادی از آنها تعطیل شدهاند- بیلبوردسازی کند. برای مثال دولت میتواند برای جایزه مهرگان ۱۰۰ بیلبورد در سطح شهر اختصاص بدهد تا برندگان این جایزه در شهر معرفی شوند. دولت میتواند برای نویسندگان اقدامات تاثیرگذاری انجام بدهد. این درحالی است که بسیاری از نویسندگان راننده اسنپ هستند و حتی نمیتوانند در آموزش و پرورش آموزگار باشند.
بیشتر بخوانید: صنعت نشر و مشکلات تحریم ها
به نظر شما بودجه فرهنگی در بخش کتاب، مشخصا در چه مصارفی خرج شود، به نفع صنعت نشر است؟
این بودجه میتواند در راه پایینآوردن قیمت کاغذ صرف شود تا ناشران بتوانند راحتتر کتاب منتشر کنند؛ اما کاغذ دولتی و سایر یارانهها باید این به ناشران واقعی برسد و نه به دلالان. بهنظر من، ناشر نباید در نمایشگاه کتاب بفروشد. گفته میشود که ناشران اگر در نمایشگاه شرکت نکنند، ورشکست میشوند.
در این صورت، حتی اگر قرار است ناشر در نمایشگاه کتاب بفروشد، دیگر چرا تخفیف بدهد؟ این روند به فعالیت کتابفروشیها آسیب میزند؛ به بخشی که برای فروش کالای ناشر تلاش میکند. درحالی که کتابفروش باید حقوق نیروی کار و اجاره فروشگاه را پرداخت کند، ناشر با تخفیف، به مشتریِ کتابفروشی، کتاب میفروشد.
سیاستهای موجود به سمتی میروند که واحدها و نهادهای خُرد از بین بروند و همهچیز کلیتر بشود. دولت باید ضد این جریانها باشد. مگر سود صنف کتابفروش چقدر است؟ کتابفروش در بهترین حالت پنج درصد سود خالص دارد. این درحالی است که بتواند اجاره بدهد، حقوق کارمندان را پرداخت کند و … از طرفی برخی سایتها کتاب را با ۳۰ درصد تخفیف میفروشد. چگونه میتوانند این کار را در تمام سال انجام بدهند؟