در پی انتشار فهرستی با عنوان «حذفیات کتب درسی ادبیات فارسی» که در فضای مجازی دست به دست میشود و از حذف شعر و داستانهایی از ادبیات کلاسیک و معاصر و جایگزینی متنها و نامهایی دیگر حکایت دارد، و البته سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی در واکنشی اعلام کرد در سه سال گذشته متنی از این کتابها حذف نشده است، رؤیا جدیدی، دانشآموخته دکتری فلسفه تعلیم و تربیت در یادداشت ارسالیاش به ایسنا با عنوان «ایدئولوژی گفتمان یا گفتمان ایدئولوژیک» نوشته است:
کمی پیش به نقل از مدیر گروه تالیف کتب درسی ادبیات فارسی کتاب های درسی ادبیات فارسی خواندم: “مضمون اشعار ابتهاج مناسب کتاب درسی نبود و شعر سلمان هراتی را جایگزینش کردیم. شعر باغ بیبرگی اخوان و به کجا چنین شتابان شفیعی کدکنی محتوای ناامیدی داشت. برخی از شاعران در دایره ارزشی ما نمیگنجند[۱].”
و باز این پرسش پرتکرار من که واقعا به کجا چنین شتابان؟ نظام آموزش و پرورش ما در نگاهِ منتقدِ منصفِ خارج از گودِ بده بستانهایِ اصحاب خود، مبدع کدام رویکرد است؟
استیلای ایدئولوژی خودخوانده و خودخواسته صاحبانش بر گفتمان نظام آموزشی که نتیجه بلامنازع آن به زعم فرکلاو متربیانی برخاسته از اراده فاعلانی مطابق با هنجارهای یک صورتبندی ایدئولوژیک – گفتمانی است به گونهای که غافل از شالودههای ایدئولوژیکی میتوانند برای ایدئولوژیها به عنوان مواردی از عقل سلیم غیرایدئولوژیک مقبولیت کسب کنند، (فرکلاو:۱۹۹۲[۲]) و یا برونداد آن متربیانی مستعد ایجاد توازن در خوانش گفتمانهای متعدد ایدئولوژیک – که قطعا همراستای ارزشهای نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران سرافراز باشد – است؟
بیشتر بخوانید: نشست چالش های نشر کودک و نوجوان برگزار می شود
از دید نویسنده سطور البته به عادت مانوس، همه آنچه تحت عنوان برنامه درسی در دکترین نظام آموزش و پرورش کشور ما و قطعا سایر کشورها تالیف – شما بخوانید اقتباس – می شود، ملودی موزون و پیراستهای از بازتولید است، چرا که نیک میدانیم شاقول همسنگرانم در تحلیل «تحلیل گفتمان انتقادی[۳]» است. حوزهای از تحلیل گفتمان که به زعم ون دایک رسالتش مطالعه نحوه تولید و بازتولید قدرت، تسلط و نابرابری در بافت اجتماعی- سیاسی و بررسی نحوه تثبیت ایدئولوژی و قدرت از طریق متن یا گفتار است (ون دایک[۴]،۲۰۰۱: ۳۵۴). کریستال نیز وجه ممیزه این رویکرد را در آشکارسازی روابط قدرت پنهان و فرایندهای ایدئولوژیکی در متون گفتاری یا نوشتاری میداند و مخصوصا به چگونگی تأثیرپذیری ایدئولوژیکی گفتمان و نحوه تأثیرگذاری گفتمان بر روابط قدرت در جامعه نیز توجه میکند» (کریستال[۵]،۲۰۰۸:۱۲۳). آنچه تا اینجا به حضور شریف ارائه شد تلخیصی بسیار موجز از آن چیزی بود که در ادبیات دانشگاهی تحت عنوان بنیانهای نظری متن از آن یاد میشود، به دیگر سخن رویکرد نویسنده در متن که قطعا تاکنون از کاربرد انضمامی لغات نمایانشده رویکردی تحلیلی و انتقادی به متن خبری است که در ابتدا به آن اشاره شد. و تاکید موکد نویسنده نصبالعین این مطلب است که در این مقال تلاش بر نداشتن سوگیری سیاسی اجتماعی و … بوده و اینکه همه صاحبان اندیشه در پیشگاه اندیشه مقدسند و به هیچ عنوان مقصود رجحان یک عقیده بر دیگری نیست.
و حال در تصریح عرایض ایشان که “مضمون اشعار ابتهاج مناسب کتب درسی نبود و شعر سلمان هراتی را جایگزینش کردیم”
۱- چرا در عرصه ارائه به گزینش رسیدیم؟ بیسلیقگی نیست؟ ای کاش آثار هر دو عزیز را در کنار هم به پیشگاه اندیشه متربی عرضه میکردیم، آنگاه تناسب را درمییافتیم و بعد نسبت به پدیده منحوس جایگزینی – شما بخوانید سانسور – اقدام میکردیم.
۲- جناب مدیر گروه تالیف کتب درسی ، ناامیدی نسل ما نه زاییده “باغ بیبرگی” اخوان بزرگ است و نه ملهم از “به کجا چنین شتابان” استاد شفیعی کدکنی است، حال بماند ریشهیابی این معضل که قطعا در این مقال نمیگنجد.
۳- دایره ارزشی شما کجاست؟ چرا این دایره را توصیف نمیکنید؟ مگر نه اینکه ابتهاج شاعر سرود “ایران ای سرای امید است[۶]”؟ سرودی نوستالژیک که کمتر ایرانی غیرتمندی را دیدهام که از شنیدن آن لذت نبره باشد. لطفا دایرهتان را بزرگتر کنید و هوشیار باشیم که نگاه متعصبِ دگمِ خودی و ناخودی پیامدش متربی ناامید، بیهویت و خودفروختهای است که در دایره لغاتش اختلاس، ژن خوب و – حواله میکنم به ادبیات ژورنالیستی امروز – معنا میشود.
۴- مجدد لازم میدانم عرض کنم نوشتن این سطور نه با اراده جانبگیری از طیف اندیشهای خاص است بلکه تنها با هدف شفافسازی خبر فوق صورت گرفت.
و در نهایت اینکه درد ما از آنجا شروع شد که گزاره “برخی از شاعران در دایره ارزشی ما نمیگنجند” فصل الخطاب شد و کوتاه سخن این که “گنجایش دایره ارزشی – شما بخوانید سلیقهای – مساله این است.
[۱] روزنامه همشهری۹۸/۰۸/۱۳
[۲] Fairclough, N. (۱۹۹۲). Discourse and Social Change. Cambridge: Polity Press
[۳] Critical Discourse Analysis
[۴] Van Dijk, T. A. (۲۰۰۱). Critical Discourse Analysis. In: D. Schiffrin, D. Tannen and H. E. Hamilton (Eds.), The handbook of Discourse Analysis, (pp. ۳۵۲-۳۷۱). Malden, MA: Blackwell
[۵] Crystal, D. (۲۰۰۸). A Dictionary of Linguistics and phonetics. Oxford: Blackwell.
[۶] http://www.isna.ir/news/94120603923/