RMGT مخفف اسم شرکتی است که از ترکیب دو کمپانی رایوبی و میتسوبیشی به وجود آمده است. باخبر شدیم نماینده این شرکت به ایران آمده تا با گروه بین المللی همتا نماینده رسمیاش در ایران دیداری داشته باشد. فرصت را غنیمت شمرده و خود را مهمان این شرکت کردیم تا با نماینده چشمبادامی RMGT گفت و گویی داشته باشیم.
لطفاً یک معرفی اجمالی از خودتان داشته باشید.
تتسوما ماتسوکا (Tetsuma Matsuoka) هستم؛ نماینده فروش بین المللی شرکت Ryobi Mitsubishi Graphic Technology، (RMGT) محدوده تحت پوشش من جنوب اروپا و خاورمیانه است.
RMGT ترکیب دو شرکت رایوبی و میتسوبیشی است… کمی در این باره توضیح بدهید، کی و چرا این دو شرکت با هم ادغام شدند؟ این دو غول صنعتی چه نیازی به هم داشتند؟
هر دو شرکت ژاپنی هستند. این دو شرکت در سال ۲۰۱۴ با هم ادغام شدند و قبل از آن هر کدام تقریبا پنجاه سال سابقه فعالیت در این حوزه را داشتند. هر دو این شرکت ها تکنولوژی های مختص خود را داشتند و جداگانه در جهان فعالیت می کردند، آن ها در خلق تکنولوژی و ثبت اختراعات در این حوزه سوابق درخشانی داشته اند.
ما در شرکت رایوبی قبل از ادغام با میتسوبیشی از ماشینهای کوچک تا سایز A1 (5/4 ورقی) را میساختیم و کمتر وارد حوزه ساخت ماشینهای بزرگ میشدیم، میتسوبیشی برعکس ما بود و بیشتر در حوزه ماشین های بزرگ چاپ فعالیت داشت؛ امروز تنوع محصولاتمان بیشتر شده و این مشارکت باعث گسترده تر شدن حوزه ساخت ما شده است.
کارخانه اصلی هر دو شرکت با فاصله ۴۰ کیلومتری در هیروشیمای ژاپن قرار دارد (او گفت یک ساعت فاصله دارد و ما متعجب که آنها با تویوتا و میتسوبیشی و… ۴۰ کیلومتر را در یک ساعت می پیمایند) و یکی از نکته هایی که در ادغام این شرکت ها مؤثر بوده همین فاصله کم و همسایگی آن دو با هم بوده است.
دستگاه های ساخت شرکت شما نسبت به سایر ماشین های موجود در بازار چه مزیتی دارند؟
از لحاظ تکنولوژی نمیتوان تفاوت چشمگیری بین سایر دستگاه ها قائل شد، دستگاههای شرکت ما تمام تکنولوژی دستگاه های روز دنیا را دارا است. شرکت RMGT در ماشینهایش از تکنولوژی هایی چون LED-UV (که سال ۲۰۰۸ برای اولین بار توسط رایوبی عرضه شد) و یا تعویض پلیت به صورت کاملاً خودکار استفاده می کند که اگرچه امروز در دستگاه های چاپ همهگیر است اما اختراع ثبت شده شرکت میتسوبیشی است.
ما تا به حال ماشین های زیادی با تکنولوژی Luv به فروش رسانده ایم. درست است که مواد اولیه مصرفی این تکنولوژی کمی گرانتر است اما صرفهجویی و دور ریز کم مواد مصرفی در کنار مصرف ناچیز برق و سرعت برقآسای آن در تولید، این خصیصه را می پوشاند و آن را بهصرفه تر از دستگاه های قدیمی می کند.
شرکت شما به تجارت با ایران چگونه می نگرد؟
ایران ازلحاظ جمعیتی دومین کشور خاورمیانه است که بیش از ۵۰ درصد جمعیت آن زیر ۲۹ سال و جوان هستند. به نظر شرکت ما بازار ایران پتانسیل زیادی برای کار و تجارت دارد.
چرا گروه بین المللی همتا؟
ما در مورد گروه بین المللی همتا مطالعات زیادی کردیم، این شرکت نماینده نزدیک به چهل برند مطرح جهانی است، دفتر و ساختمان و پرسنل چند زبانهاش را هم که میبینید. کاملاً با لحن تجاری میگویم، ما به گروه بین المللی همتا اعتماد کامل داریم، آنها بخش فروش فعالی دارند و خدمات پس از فروششان از استاندارد جهانی برخوردار است.
ما افراد شایسته زیادی از گروه بین المللی همتا را به ژاپن دعوت کرده و آموزش دادهایم؛ ایرانی ها باهوش هستند و نکته سنج و اساتید ما متوجه شدند که آن ها نسبت به مهندسین دیگر کشورها کارآزموده ترند (خود آقای سزاوار مدیر گروه بین المللی همتا بعد علت آن را توضیح داد؛ به خاطر تحریم ها مهندسین گروه بین المللی همتا دقت بیشتری می کردند و باید چیزهای زیادتری از دستگاه ها میدانستند، بسیاری دستگاه ها را با آزمون و خطا در شرکت خودشان تعمیر و راه اندازی کرده بودند از این رو بسیاری از ریزه کاری ها را می دانستند).
ما چند سالی هست که با گروه بین المللی همتا شراکت داریم اما به خاطر مسائل تحریم نتوانستیم فعالیت زیادی در ایران داشته باشیم، هرچند که روند آموزش مهندسان همتا در ژاپن هرگز قطع نشد و ما ایمان داشتیم که تحریمها زود گذرند. بیشک ازاینپس این رابطه بهبود بیشتری خواهد یافت؛ ما معتقدیم شراکتمان با گروه بین المللی همتا نتایج خوبی در آینده برایمان خواهد داشت.
یک سؤال هم از شما مدیرعامل گروه بین المللی همتا بپرسیم جناب سزاوار؛ چرا RMGT؟
قسمت کوچکی از شرکت رایوبی به ساخت دستگاه چاپ مشغول است، کار اصلی این شرکت ساخت قالب های سنگین فلزی و ساخت موتور اتومبیل هایی چون تویوتا، لکسوس و میتسوبیشی است. این شرکت علاوه بر ژاپن در کشورهای زیادی همچون انگلیس، مکزیک، تایلند و چین کارخانه دارد.
ماشین های این شرکت امنیت بالایی دارند و بسیار سختجان هستند، آنها به خدمات زیادی نیاز پیدا نمیکنند و کمترین سرویس را میطلبند، این یک امتیاز فوقالعاده است. یکی از مهمترین قسمت های هر ماشین چاپ، بدنه آن است، رایوبی استاد آلیاژسازی و قالب در جهان است، این مزیت را در مقایسه دستگاههای چاپ آنها با رقبای دیگر بهخوبی میتوان مشاهده کرد. ماشینهای رایوبی از سایر همنوعان خود بدنه سنگین تری دارند که در ایمنی دستگاه بسیار کارساز است.
صنعتگران ما بسیار هوشمند هستند، آن ها وقتی در نمایشگاه دروپا که ما تنها غرفه ایرانی آن بودیم (درست است و یادمان هم آمد که چه طرح جالبی زده بودند، Print of Persia با همان فونت هزار و یک شبی معروف Prince of Persia) از ادغام این دو شرکت باخبر شدند بسیار از خرید آن استقبال کردند؛ آنها از مزیت دستگاه هر کدام از آنها باخبر بودند و پیشبینی کردند که ادغام این دو غول شکستناپذیر خواهد بود.
RMGT از شرکت های اولیه ای بود که بعد از تحریم بانک هایشان اعتبارنامههای ایرانی را قبول کردند و مشتری های ما توانستند با حساب های ارزی پرداخت داشته باشند. مشتریان با ما تماس گرفتند و امروز ما چندین دستگاه از این شرکت فروختهایم و سفارشات زیادی هم در صف تهیه داریم.
بیشتر بخوانید: ﺗﺄملی بر بزرگترین نمایشگاه چاپ جهان
(بهعنوان پایان گفتوگو مجبورم یک سؤال کلیشهای بپرسم) تتسوما می دانم که اولین مسافرتت به ایران است، تصورت در مورد ایران قبل از مسافرتت چه بود؟ به ژاپن برگشتی در مورد ما چه میگویی؟
مردم ژاپن ایران را کشور امنی نمی دانند، حالا متوجه تأثیر تصویرسازی رسانه ها می شوم. وقتی خانواده من از قصدم برای مسافرت به ایران باخبر شدند تماسهای مکرری با من داشتند و حتی کوشیدند منصرفم کنند. من آمدم و حالا تصورم کاملاً عوض شده، شک ندارم که گزارشم از ایران روسایم را شگفتزده خواهد کرد.
دیگر چیزی برای کنجکاوی نمانده بود. گفتوگوی خوبی بود و خاطره شد. تتسوما جزئیات زیادی از فرهنگ و آداب و کشور ما میدانست که ما را متعجب کرد و نشان از مطالعه دقیق او در مورد حوزه فعالیتش داشت. او بسیار به غذاهای بومی ایران علاقه داشت و با شوخی گفت شما ایرانیها چقدر کباب میخورید، زمان ناهار که ما کباب میخوردیم او فسنجان خورد و عاشقش شد.
کمی از فرهنگ و سینمای ژاپن، از کروساوا و میزوگوشی و ازو، از میازاکی و انیمههایش حرف زدیم، برایش جالب بود که سینمای آنها را میشناسیم. از سامورایی و هیروشیما حرف زدیم اما آن خاطره تلخ حمله اتمی (آمریکا به هیروشیما و ناکازاکی) را به رویش نیاوردیم.
غروب بود و او فردایش مسافر بود، باید برای خرید سوغاتی به بازار میرفت، پسته و خاویار میخواست؛ آقای سزاوار به رسم مهماننوازی به او زعفران هدیه داد و قالیچه دستباف پیشکش کرد تا مرام و هنر ایران را با هم صادر کند، همچنین گفت برایش پسته اعلا تهیه کنند. از او خداحافظی کردیم و برایش توضیح دادیم که خاویار گیر خود ما ایرانیها نمیآید، باید از همان فروشگاه فرودگاه خریداری کند.
منتشر شده در شماره ۱۴۴- دی ماه ۱۳۹۵
نویسنده میلاد حاتمی لندی