مجتمع چاپ افلاک؛ فتح قلل مرتفع یکی از حسآمیزترین رسیدنها است. برای توسعه اما قلهای متصور نیست بلکه باید جلو رفت و منزلبهمنزل کوههای صعب را پشت سر گذاشت. گاه زمین خورد، مسیر عوض کرد، گم شد، رفت، برگشت، ادامه داد؛ بله، موفقیت آسان به دست نمیآید و آنکه اینگونه کسبش میکند حتماً آسان از دستش نمیدهد.
کوه رفیعی را در نظر بگیرید که تا چشم کار میکند قد افراشته و حالا قلهاش ورای ابرها است و معلوم نیست چه ارتفاعی از آن به دل آسمان نشسته است، آنجا قلهی قاف تولیدگر متعصب و کوشا است، کسی که بهدرستی کار خود ایمان دارد و مقصدش را آنسوی افلاک مشخص کرده است.
عشقی به نام چاپ
نوجوانی ۱۴ ساله بودم که بهواسطهی شغل خانواده مادری به رستهی چاپ وارد شدم. منزل ما دیواربهدیوار خانهی آقای ذوالفقاری بود، ایشان شوهرخاله من بودند. چاپخانهی گلدان در خیابان نیروی دریایی رسالت، شهر عجایب کودکیهای من بود. من با بوی مرکب و کاغذ و صدای ماشین چاپ بزرگ شدم و علاقهی وافرم باعث شد که خیلی زود وارد عرصه چاپ شده و کار جدیام را آغاز کنم. من به غیر از چاپ آینده دیگری را متصور نبودم و این شد که تصمیم گرفتم هر چه زودتر وارد کاری شوم که به آن عشق میورزم.
کار من در رستهی چاپ از ابتدا نزد جناب محمود ذوالفقاری، در چاپخانههایی چون خاتم و خجسته آغاز شد. سال ۷۵ بود که وارد کار چاپ شدم و میتوان گفت که در سال ۸۰ دیگر یک چاپچی تمامعیار بودم که سایر قسمتهای کاری خود را بهخوبی میشناختم و در آنها حرفهای شده بودم.
افتتاح مجتمع چاپ سبزآرنگ به سال ۱۳۸۰ اتفاق افتاد و من آنجا نزد آقای ذوالفقاری پسرخالهام، جناب فرخی داییام و آقای رفعتی از همکاران و دوستان نزدیک، مشغول به کار شدم. سبزآرنگ حکم یک دانشگاه را برایم داشت که در آنجا فوق تخصص کار خود را اخذ کردم. سال ۱۳۸۵ بود که جناب فرخی از سبزآرنگ جدا شد و چاپخانهی نقش جوهر را تأسیس کرد و من نیز در همان سالها کار مستقل خود را آغاز کردم.
از نشر تا بسته بندی
سال ۱۳۸۷ بود که مجتمع چاپ افلاک تأسیس شد و یک سال بعد ما کار رسمی خود را با یک ماشین چهار رنگ ساده آغاز کردیم. سالن ما در آغاز ۱۴۰ متر بیشتر فضا نداشت اما تبحر من و معدود کارکنان افلاک باعث شد خیلی زود با ازدیاد سفارش و کمبود جا و ماشینآلات روبرو شویم. مکان ما در فواصل مختلف کاری چند باری تغییر کرد و ماشینآلاتمان نیز بهروز شد و افلاک توسعه یافت. من از ابتدا در رستهی نشر وارد شده بودم و در آن سالها نیز بازار با مشکل و مضیقهای از بابت سفارشها مواجه نشده بود اما در همان زمان هم بهخوبی تغییر بازار را حس میکردم.
تجربه باعث شده بود که افلاک از آغاز خود را برای کار در حوزه نشر تجهیز کند. بازار آن سالها هم بسیار خوب بود اما همانطور که گفتم برای فهم تغییرات، نیازی به کاهش سفارشها نبود و من بهخوبی متوجه تغییر امواج بازار میشدم. ما تا آن موقع سه بار ملک عوض کرده بودیم و بارها ماشینآلات تغییر یافته، تکمیل و بهروز شده بودند. مکان ما طی سالهای آخر فعالیتمان در حوزه نشر، در تهرانپارس واقع شده بود و دیگر از لحاظ فضا و ماشینآلات مشکلی نداشتیم، حتی خط صحافی مدرن و کارایی نیز در اختیارمان بود اما من تصمیم گرفتم به طور کلی رسته کار خود را عوض کنم.
سال ۱۳۹۴ بود که تصمیم خود را عملی کردم و با یک دگرگونی کلی، حوزه کاری افلاک را از نشر به بستهبندی تغییر دادم. دل کندن از دنیایی که در آن بزرگ شدی و تعطیل کردن کاری که در آن تبحر داری و تمامی تجهیزات آن را به دست آوردهای، یکطرف و وارد شدن به حوزه ناشناختهای که نیاز آن تعویض کلیه ماشینآلات و مکان کار است، از سوی دیگر این انتقال را سخت میکرد اما تصمیم گرفته شده بود و سروقت و بهدرستی به انجام رسید. ما در یک سال ابتدایی این انتقال تقریباً بیکار بودیم و تنها برای تجهیز مجموعه تلاش میکردیم و هزینههای گزافی را نیز از بابت آن متقبل شدیم.
کار افلاک در حوزه بستهبندی و جعبه سازی به سال ۱۳۹۶ آغاز شد. در آغاز ما فقط در حوزه چاپ برای بستهبندی فعالیت میکردیم. افلاک توانست در این زمینه دو دستگاه مدرن اخذ کند که میتوان بهجرئت آنها را در سر لیست بهترین نمونههای موجود در کشور قرار داد. یک دستگاه CD چهار و نیم ورقی پنج رنگ و یک دستگاه CD دو ورقی چهاررنگ، هر دو از برند هایدلبرگ، بخش چاپ ما را تجهیز کردند. این ماشینها بهراحتی توان چاپ تا ۷۰۰ گرماژ را دارا هستند و از لحاظ سرعت و کیفیت خروجی تفاوتهای زیادی با ماشینهای معمول چاپ دارند.
ما همچنین یک دستگاه دو ورقی دورنگ را نیز در این بخش داریم که بنا به نیاز مشتریان و برای انجام برخی کارهای چاپی مورد استفاده قرار میگیرد. ما توانستیم با پشتوانه این تجهیزات مدرن در بخش چاپ پیشرفت خوبی داشته باشیم و توجه بازار را جلب کنیم اما رفتهرفته نیازهای جدید را احساس کردیم.
شکل کار در سالهای اخیر تغییر پیدا کرده بود و مشتری ما دوست داشت تمامی کارش در یک وهله سفارش و در قراردادی مشخص با یک مجتمع مجهز به انجام برسد تا هزینههای حمل و میزان باطله کارش کاهش پیدا کند؛ این بود که افلاک بار دیگر پوستاندازی کرد و ارتقا یافت. ما در بخش پیش از چاپ با دستگاه کورئو مجهز بودیم و دستگاههای هایدلبرگ ۲۰۰۷ ما نیز بهخوبی توان چاپ سایر جعبهها، مقواها و کارتنها را داشت و حالا وقت آن بود که بخش پس از چاپ به مجموعه ما الحاق شود.
مجتمع چاپ افلاک حالا در حوزه بسته بندی نیز بهاندازه کافی تجربه کسب کرده بود و وقت را برای ارتقا خود مقتضی دید. بخش پس از چاپ در حوزه بستهبندی بسیار گسترده است و ما برای تجهیز آن به سرمایه و وقت زیادی نیاز داشتیم اما تصمیم گرفته شده و باید عملی میشد. ازآنجاکه جنس کار پس از چاپ با بخشهای پیش از چاپ و چاپ در حوزه بستهبندی کاملاً متفاوت است، ما بهتر دیدیم که این کار در محلی جداگانه و البته همجوار به انجام برسد و با این تصمیم سوله مجاور افلاک نیز برای این کار مناسب دیده شده و اخذ شد.
پس از چاپ
تصمیم ما برای راهاندازی بخش پس از چاپ در سال ۱۳۹۷ عملی شد اما یکی از مشکلات عدیده در آغاز این راه تهیه تجهیزات و ماشینآلات بود. با شدت گرفتن تحریمها گزینه واردات از محاسبات ما خط خورد و حالا باید مایحتاج خود را از میان دستگاههای موجود داخلی تأمین میکردیم که این مسئله اوج موج اعتلای افلاک را کاهش میداد. جالب این بود که این بار بحث مالی اولویت ما نبود و یافتن و تهیه دستگاههای تمیز و کارا، جای آن را گرفته بود.
جستجوی ما یک سال به طول انجامید و افتتاح مجموعه پس از مجتمع چاپ افلاک را به سال ۱۳۹۸ کشاند. ما تلاشهای فراوانی را برای یافتن تکتک ماشینآلات و تجهیزات این حوزه به جان خریدیم تا در نهایت توانستیم خط تولید قابل قبولی را برای کیفیت بیخلل بخشهای پیش از چاپ و چاپ افلاک، راهاندازی کنیم.
به طور مثال ما دستگاه طلاکوب موردنظر خود را در بازار ایران نیافتیم و در نهایت مجبور به خرید دستگاه لترپرس و تبدیل آن به دستگاه طلاکوب شدیم. بوبست دستگاه مهم دیگر برای کار در رستهی بستهبندی محسوب میشود که ما برای پیدا کردن آن جستجوی زیادی کردیم، اکنونکه من با شما صحبت میکنم تازه یک هفته است که دستگاه بوبست ما اورهال و وارد مجموعه شده است.
اکنون در بخش پس از چاپ ما دو دستگاه لترپرس، یک دستگاه طلاکوب، ماشین یووی (UV) سیلک، دستگاه سلفونکشی حرارتی و دو دستگاه جعبهچسبان (یک دستگاه جعبهچسبان معمولی و یک دستگاه جعبهچسبانی لاکباتم) وجود دارند که اخیراً هم دستگاه بوبست ما به این ناوگان اضافه شده تا افلاک توان پاسخگویی به تیراژهای بالای سفارش را دارا باشد. اکنون میتوان گفت که افلاک در حوزه بستهبندی بیش از ۹۰ درصد نیاز مشتریان را پوشش دهد و جزو مجتمعهای تکمیل، توانا و پیشرفته این رسته محسوب میشود.
جا دارد که در اینجا از زحمات برادر، دوست و همکار خوبم آقای حمید شکیبا تشکر کنم که بخش پس از چاپ با شراکت ایشان به سامان رسید. یکی از بهترین اتفاقات کاری من آشنایی با این انسان وارسته بود که با اطمینان قلبی به برنامههای من اعتماد کرده و همواره نقش پشتیبانی همراه و همدل را ایفا کرد تا افلاک امروز بالنده و سربلند به راه خود ادامه دهد.
چالشآفرینی مستمر
ما در مجتمع چاپ افلاک قرار را بر خلق و چالش مستمر و حل آن نهادهایم و مدار توسعهمان را بر اساس آن مشخص کردهایم. اکنونکه بخش پس از چاپ ما تکامل یافته نقشهی جدید، تقویت بیشتر بخش چاپ و ورود به حیطه چاپ لارج فرمت است. هدف آتی ما ورود به چاپهای عریض و در سایزهای بالای چهار و نیم ورقی مانند ۹ ورقی و ۱۲ ورقی است. ما برای رسیدن به این هدف برنامه مدونی را تهیه و دستگاههای موردنظر را نیز در خارج از کشور انتخاب کرده و حتی بیعانه خرید آنها را نیز پرداخته بودیم اما مشکلات اخیر که در پی شدت گرفتن تحریمها رخ داد، این برنامه را عقب انداخت.
مجتمع چاپ افلاک اکنون در پی تقویت بخش چاپ خود است. ما احساس میکنیم یک دستگاه چهار و نیم ورقی دیگر نیاز امروز ما است که کارهایی در این خصوص انجام پذیرفته و بهزودی دستگاه جدید دیگری در این بخش اضافه خواهد شد. علاوه بر این ما به دنبال عملی کردن نقشه خود برای توسعه، پیشرفت و راهاندازی خط چاپ لارج فرمت هستیم و حالا چالش جدید دیگری رخنمون شده است. ما برای راهاندازی خط تولید جدید خود در بخش لارج فرمت به فضای بیشتری نیاز داریم.
دو سوله فعلی ما با فضایی بالغبر سه هزار مترمربع پاسخگوی خط تولید جدید نیست، هرکدام از این دستگاهها به حداقل ۵۰۰ متر فضای مجزا نیاز دارد که این نقصان تغییر مکان را برای افلاک اجتنابناپذیر میکند.
مجتمع چاپ افلاک برای ماندن و توسعه آمده، وقتی ما به طور کلی رستهی خود را تغییر دادیم به فکر سود مقطعی نبودیم و راهاندازی یک مجموعه عادی مدنظرمان بود. ما برای ایجاد فضای جدید و راهاندازی خط تولید لارج فرمت خود به دنبال سولهای در مجاور افلاک بودیم تا یکبار دیگر توسعهپذیری موفق بخش پس از چاپ را تکرار کنیم امّا مکانی را نیافتیم. ما قبل از تهیه دستگاه به مکانی برای آن نیازمندیم و این مسئله کمی سرعت ما را کند کرده اما این برنامهای است که در دستور کار قرار دارد و حتماً به آن جامه عمل میپوشانیم.
ما حتی پیرو این نقشه زمینی با متراژی وسیع و مناسب در حوالی ملک فعلی خریداری کردهایم که باز وضعیت بیثباتی اخیر ساخت آن را به اماواگرها وابسته کرده اما بهزودی تصمیمات مقتضی ما در این خصوص به انجام میرسد و افلاک صاحب فضای استاندارد و مکفی خواهد شد. من بهعنوان مدیرعامل این مجموعه بسیار علاقهمند هستم که تمامی بخشهای کار را در فضایی وسیع و استاندارد گرد هم بیاورم، فضایی که دیگر سد ما برای توسعههای مستمر آتی نباشد.
خوشبختانه من در کنار خود پشتیبانی باتجربه مانند آقای ذوالفقاری را دارم که جزو خوشفکرترین و مترقیترین چهرههای چاپ ایران است و همواره با مشاورههای کارساز خود مشوق و مراقب مجموعه افلاک بوده است. من معتقدم مجموعههای بستهبندی باید روندی دائماً روبهجلو داشته باشند تا در بازار متغیر امروز ماندگار شوند.
در وضعیتی که فناوری روزافزونی در حوزههای مختلف بازار و علیالخصوص رسته بستهبندی در حال اتفاق افتادن است، ایستایی با مرگ و ورشکستگی تفاوتی ندارد. ما در مجتمع چاپ افلاک دائم به دنبال تکمیل و ارتقای خطوط تولید و مقتضیات کار خود هستیم، این یک چرخه متوالی است، بعد از ارتقای چاپ نوبت به پس از چاپ میرسد و بعد مکان و این چرخه به همین شکل ادامه پیدا خواهد کرد.
ما حدود دو سال پیش با چاپونشر گفتوگو داشتیم و از آن روز تابهحال تغییرات فراوانی در افلاک رخ داده، من به شما اطمینان میدهم که دو سال دیگر نیز وضعیت ما با امروز کاملاً متفاوت خواهد بود. اکنون وضعیت بهگونهای نیست که بتوان برنامههای کوتاهمدت تعبیه کرد و یا همزمان به توسعهای همهجانبه دست زد، وضعیت کشور و بیثباتی بازار قدرت پیشبینیها را کم کرده و ما مجبور به محافظهکاری هستیم.
در حال حاضر تجهیز و راهاندازی بخش پس از چاپ ما یک سال به طول انجامید اما نهایتاً عملی شد و این روندی است که ما در سایر برنامههای آتی خود لحاظ کردهایم. هرچند توسعه ما بطئی و تکبعدی شده اما هرگز ایستا نبوده و این باعث اطمینان ما از آینده روشن مجتمع چاپ افلاک بهعنوان مجموعهای مدرن و حرفهای شده است.
انتخابهای درست، موفقیتهای بزرگ
بارها دوستانی از من سؤال کردند که آینده را چگونه میبینیم و من در جواب آنها گفتهام که اعتقادی به پیشبینی ندارم. من همیشه در لحظه کار و در لحظه زندگی کردهام و سعیم این بوده تا همیشه در هر ورطهای بهترین تصمیم را بگیرم. اکنون شرایط کار و زندگی سخت است، کشور در اوج دوران تحریم قرار دارد، مشکلات اقتصادی فراوانند، کارخانهها نیمه تعطیل و نرخ بیکاری رو به افزایش است اما به این شکل نیست که کشور تعطیل باشد.
کار در بازار و حتی دولت سختتر شده اما در جریان است و ما هنوز بازار کاری داریم که نیاز به پوشش دارد. به نظر من اگر ما توقعات خود را نسبت به قبل کاهش دهیم، برنامهریزیهای درست داشته باشیم و بیشتر تلاش کنیم، میتوانیم در همین وضعیت هم رشد و رونق را تجربه کنیم.
متأسفانه مشکل عمده امروز همصنفان ما در چاپ، عدم تطبیق توقعات آنها از بازار کار دیروز نسبت به امروز است. طبیعی است که در چنین وضعیتی باید با رکود نسبی کنار آمد و انتظار بازار گرم سابق را نداشت. بهطور مثال اکنون در کار شما که نشر مجله است باید بر اساس گرانیها آگهیها دستکم سه برابر رشد قیمتی داشته باشند که این شدنی نیست و پرداخت آن از توان بازار خارج است، اگر شما نتوانسته بودید خود را با وضعیت امروز وفق بدهید در زمره رسانههای تعطیل شده بودید.
این اتفاق دقیقاً در رسته چاپ هم افتاده است، چاپخانهدارانی که به هر زعم نتوانستهاند خود را با وضعیت جدید و درصد سودهای کمتر وفق بدهند گرفتار تعدیل و تعطیل شدند و بار روانی منفی را در این صنف ایجاد کردند.
بیمه، مالیات، حقوق کارگران، آبونمان برق، آب و گاز و غیره یکطرف و افزایش افسارگسیخته بهای ملزومات چاپی از طرف دیگر بر کار چاپ هجوم آوردند و با این احتساب باید اجرت ما پنج برابر میشد که در عمل هیچ اتفاقی نیفتاد. طبیعتاً کار در بازار امروز تخصصی مدیریتی و فراتر از توانایی کنترل یک چاپخانه طلب میکند که برای گذر موفق از بحران باید توسط مدیران این حوزه اتخاذ شود. مطمئناً کسانی که در این کار ریشه دارند و به آن عشق میورزند، حتی اگر سودی نبرند باز هم تا رفع بحرانها مقاومت میکنند و عمده افرادی که چاپ را تنها به چشم شغلی برای گذران زندگی و کسب عواید انتخاب کرده بودند کم میآورند.
دوستان ماندگار
امروز بازار چاپ به سمت ثبات پیش میرود و میتوان گفت که طوفان تحریم و کمبودها تا حد زیادی فروکش کرده است. ما در این یک سال و نیم اخیر بیمهریهای فراوانی دیدهایم که طی آن دوست و دشمن مشخص شدند. بسیاری از طرفهای تأمینکننده ما در بازار با تغییر وضعیت دگرگون شدند و رنگ عوض کردند. مجموعههایی بودند که آشنایی سالیان دراز را نادیده گرفتند و در بدترین وضعیت پشت چاپخانهها را خالی کردند. البته که باتجربگان بازار موقت بودن بحرانها را میدانستند و همدلانه پشتیبانی کردند اما دراینبین به نظرم برخی سود مقطعی را با ماندگاری تاخت زدند.
ما در این برهه با کاغذ فروش یا مرکبفروش و تأمینکنندگان ملزومات دیگر چاپ برخوردیم که چشم به روی رفاقت و همکاری دیرینه بستند و در هنگامی که همهچیز جز تعرفهی چاپ تغییر کرده بود و بسیاری از چاپخانهها با کمبود سرمایه در گردش مواجه بودند، فقط در ازای پرداخت نقدی و فیالفور حاضر به فروش اجناس میشدند. زینک، کاغذ و مرکب جزو اقلامی بودند که با افزایش نرخ سرسامآوری روبرو شدند و ما در بازار با بلای احتکار آنها روبرو شدیم. در این مدت بسیاری چهره واقعی خود را عیان کردند و دراینبین برخی نیز برادریشان را به اثبات رساندند.
فروشگاه سپکا و برادران شاهواری از نامداران حوزه تأمین مرکب هستند که بار دیگر در این دوره مردانگی و مرام خود را ثابت کردند و پشت ما ایستادند. آنها در بدترین شرایط و هنگامی که عدم نقدینگی و وضعیت رکود کار دستش را بر گلوی چاپخانهها میفشرد، تغییری در روند کار خود ندادند و کماکان اعتباربخشی کردند. آنها همهجوره با ما کنار آمدند و تا آنجا که میدانم این مشتریمداری را برای کل صنف چاپ به عمل آوردند.
طبعاً این لطف آنها از طرف صنف معظم و بااخلاق چاپ نادیده گرفته نمیشود. ما پیشازاین ملزومات خود را در بحث تهیه مرکب از چند فروشگاه مختلف تأمین میکردیم اما در ورطه بحران، بسیاری از آنها روی منفعتجوی خود را نشان دادند و این مسئلهای نیست که از یاد ما برود.
طی همین دوره اتفاقی همانند نیز در بخش تهیه کاغذمان رخ داد. ما از تأمینکنندگان متفاوتی نیاز خود را تهیه میکردیم اما در آن میان تنها دوست گرامی و هم کار دیرین ما آقای علی باقری بود که همچنان بر مدار مدارا و مروت باقی ماند. ایشان همهجوره هوای ما را داشت و حالا بعد از بحران طبیعتاً در سر لیست ما برای تهیه کاغذ قرار دارد. وقتی کاغذ نقدی بود و حکم اسکناس داشت، ایشان در روال کاریاش تغییری نداد و حالا وظیفه ما است که در پی جبران باشیم.
اکنون همهی نقد فروشان دوباره به فروش اعتباری و چکی روی آوردهاند و باز همه آنها پشت دفتر چاپخانهها مینشینند و یا برای بازاریابی و فروش اجناس تلنبار شدهشان تماس میگیرند اما دیگر در لیست تأمینکنندگان ما جایی ندارند. من دیگر با هیچکدام آنها کار نمیکنم، باور کنید گاه پیش میآید که به برخی از اجناس آنها نیاز مبرم دارم اما شده آن را گرانتر از جایی دیگر تهیه کردهام و دیگر بار مشتری آنها نشدهام.
سال ۱۳۹۷ ورطه بحران بود، ما دوستانی داشتیم که سابقه همکاری ما با آنها به بیش از ۱۵ سال میرسید و در این برهه پشت ما را خالی کردند. آنها وقیحانه به چاپخانههای طوفانزده نه گفتند و حالا باید نه بشنوند. خوشبختانه این دوران به سر آمد، ما نابود نشدیم، ضعیف هم نشدیم و اتفاقاً توسعهیافته و قدرت بیشتری گرفتیم و امروز مصرف مواد اولیه ما نیز بالاتر رفته اما رفتار آنها از یاد ما نرفته است. ما دوام آوردیم و آن را مدیون کسانی هستیم که با درک والای خود چاپخانهداران را فهمیدند، مدارا کردند و مشتریمداری را به نحو احسن به اجرا درآوردند. آنها بیزینس را میشناسند.
چاپ افلاک توسط دوستان واقعیاش درک شد و همین رفتار را نیز نسبت به مشتریان خود به عمل آورد. هنگامی که بسیاری از چاپخانهها روال خود را تغییر دادند ما ثابتقدم به خدماترسانی اعتباری ادامه دادیم و مشتریان خود را حفظ کردیم. ما هرگز کار خود را ارزان نفروختیم اما درعینحال توانستیم شرایط را برای مشتری خود تسهیل کنیم تا او نیز بتواند به کارش ادامه دهد.
چاپخانههایی که به این درک از مشتری نائل شدند امروز وضعیت بهتری دارند و این طبیعی است، از هر دست بدهید از همان دست میگیرید. مشتری که شاید امروز در ورطه آرامش و ثبات بازار با نرخ شکنیها روبرو است و سفارشدهی ارزانتر برایش مقدور است، باز هم افلاک را برای کار خود انتخاب میکند و این نتیجهی درک متقابل مجموعههای فهیم و انعطافپذیر است.
چاپ افلاک اکنون سالها است که مشتری مجله چاپ و نشر است. ما از شما هم ممنونیم که ما و بسیاری از چاپخانهها را درک کردید. من ندیدم در این زمان کسی از مجموعه شما برای تسویهحساب خود حتی با دفتر ما تماس بگیرد و این رفتاری نیست که از یادمان برود. بارها بوده که ما حتی چکی برای واگذاری به شما نداشتهایم اما در رفتارتان با ما تغییری حاصل نشده و آگهی ما را همچنان در مجله خود به چاپ رساندهاید.
من اسم نمیآورم اما به علت علاقه و درگیریام با چاپ همواره همه مطالب را مطالعه میکنم و تمامی مجلات این حوزه را میشناسم و امروز اگر شما قدرت گرفتهاید و بسیاری از بازار رخت بربسته و یا کمتوان شدهاند، به نظرم باید علت اعظم آن را در مسائل مشتریمداری و مردمداری جستجو کنند.
بارها شده که مجله شما در ورطههای حساس و تأثیرگذار پیشنهادهای خوبی را به ما داده که باعث اعتلای کار و بازار ما شده و به نظر من رسالت هر رسانه موفقی است که بتواند به مشتریان خود سودرسانی کند. کار ما در چاپ گاه به حدی زمانبر است که توجهمان را از اطراف میگیرد و این یادآوریها، وجود مجلهای چون چاپ و نشر را برای ما ارزشمند و سودرسان میکند. من به سهم خودم از تلاشهای شما برای خانواده چاپ که خود شما نیز عضوی از آن هستید، تشکر میکنم.
رفاقت بهجای رقابت
چاپ هم مانند هر صنعت دیگری رقابتی است اما تفاوت این است که لفظ خانواده بر آن حمل شده و همبستگی و همدلی از صفات بارزش محسوب میشود. خواهش من از همصنفیان عزیز این است که در چنین ورطهای کمی بیشتر هوای دیگر همکاران خود را داشته باشند و رقابت بر سر بازار را به زمانی دیگر موکول کنند. اکنون وضعیت بهگونهای شکل گرفته که رقابت مجموعههای بزرگتر و تواناتر به حذف و نابودی مجموعههای کوچکتر این خانواده میانجامد و میدانم این خواسته قلبی هیچکدام از همخانوادههای عزیزم نیست.
رقابت امروز ضعیفکشی تعبیر میشود و از مردانگی به دور است، ما باید از تاریخ پهلوانان خود یاد بگیریم و در اوضاع مساوی رقابت کنیم. من با رقابت مخالف نیستم و اتفاقاً آن را سازنده و باعث ترغیب و تشویق مجموعههای چاپی برای توسعه و ارتقا میدانم منتها این زمان را برای پرداختن به آن مناسب نمیدانم. به نظرم اکنون زمانه رفاقت است، باید با همیاری هم از طوفان برهیم و برای بالندگی این صنعت کوشش کنیم.
شاید در این چند دهه اخیر این بدترین برههی زمانی برای صنعت چاپ باشد، امتحانی که بر ما است از آن موفق بیرون بیاییم. هنگام عصر یخبندان که بسیاری از موجودات زمین نابود شدند، خارپشتها تصمیم گرفتند تا زخم خارهای یکدیگر را تحمل کنند اما در کوچی دستهجمعی به هم گرمی بدهند.
آنها توانستند از آن مهلکه جان سالم به در ببرند. روزی رقابت ما با همتایان خارجی شدت داشت تا در نهایت با تلاشها و فرهنگسازیها آمار برونسپاری کارهای چاپی کاهش یافت، اکنون خطر نابودی صنعت چاپ و تکرار دوباره این وضعیت وجود دارد و بر ما چاپخانهداران است که با تقویت کلیه صنعت و هواداری از همدیگر برای اعتلای همهجانبه آن و سرپا نگهداشتنش تمام تلاش خود را به خرج دهیم.
باور کنید وضعیت فعلی برای همگان سخت است و حتی مجموعههای بزرگ که در دیدار اول بدون مشکل و قدرتمند به نظر میرسند در پشتصحنه با مشکلات زیادی دست به گریباناند. بیایید دستکم خودمان با بیرحمی به مشکلات بیشتر دامن نزنیم و با دیدی باز و دوستانه در تقویت بازار هم بکوشیم. چه ایرادی دارد اگر من نوعی بخشی از سرریز سفارشهای خود را به همکار دیگری که وقت آزادتری دارد بسپارم؟ من معتقدم با کمک هم میتوانیم از سایر بحرانها بگذریم و روزی از این ورطهی زمانی پیش آمده بهعنوان خاطرهای از حمیت و تلاش همگانی خانواده چاپ یاد کنیم.
فرزند خلف خانواده چاپ
هنگام نوجوانی و حتی قبل از آن، زمانی که من با چاپ آشنا شدم و هنگامی که آن را فهم کردم، آرزوی دستگاه چاپی را داشتم و حتی یک GTO برای من در حکم رسیدن به خواستهای بزرگ را داشت. یادم هست در چاپخانه آقای ذوالفقاری ماشین هایدلبرگی موسوم به تی افست (T Offset) موجود بود، ابعاد آن مانند GTO بود اما کیفیتش متفاوت بود و با عملکرد و رخی که داشت مرا شیفتهی خود کرده بود. من آرزوی داشتن آن ماشین را داشتم و این خواسته تبدیل به هدف من برای کار مستقل و چاپخانهداری شد.
شما میتوانید از چاپخانههایی که من در آنها کار کردهام استعلام کنید، محمود فاطمینژاد هرگز برای پول کار نکرد، من هیچوقت در رابطه با حقوقم با کسی چانه نزدم، هرگز به میزان آن توجه نشان نمیدادم، هرگز ناله و شکایتی را از این بابت نزد صاحبکارم نبردم، چراکه به چاپ علاقه داشتم و کار در آن را همجواری با عشقم میدانستم. هدف من یادگیری چاپ بود و بنابراین به مسائل مالی توجهی نداشتم تا نکند که حرص مادی مرا از دنیای چاپ جدا کند.
چاپخانهها برای من دانشگاه بودند و همین که میتوانستم آزادانه در آنها کار کرده و تجربه کسب کنم برایم کافی بود. من داشتم برای انجام علاقه خود بهجای هزینه، عواید کسب میکردم و دیگر میزان آن برایم مهم نبود. هدف من از نوجوانی شکل گرفت، روزهای سخت زیادی را سپری کردم اما دوام آوردم، برای علاقهام جنگیدم، تلاش کردم و بهزعم خود موفق هم شدم.
بیشتر بخوانید: چاپ افلاک/ تغییر بهحکم توسعه
خاطرم هست که در دوره دوم ریاست جمهوری آقای احمدینژاد یک دوره تلاطم در بازار رخ داد که بسیاری را از میدان به در برد و بر من که تازه کار مستقل خود را آغاز کرده بودم بسیار سخت گذشت. همین اواخر و در سال ۹۷ هم طوفان دیگری به پا شد که واقعاً لطمههای بسیاری را به بدنه صنعت چاپ وارد کرد. من در هر دو برههی اشاره شده در حال ارتقا و توسعه بودم و بیشتر این فشارها را متحمل شدم و معتقدم معجزه عشق به چاپ بود که تابآوریام را افزایش داد و گرنه که این اتفاقات همانطور که بسیاری از مجموعههای ریشهدار قدیمی و باتجربه را از بازار کنار گذاشت، در افلاک هم لرزه افکن میشد.
مجتمع چاپ افلاک از همان ابتدا برای ماندن آمد، با هر تغییری تطبیق یافته و انعطافپذیرانه پیش رفت. برای من بهعنوان مدیرعامل این مجموعه هیچ سختی و چالشی اهمیت ندارد و تنها ایستایی و عدم توسعه است که میتواند ریل حرکت افلاک را قطع کند. من اگر روزی ببینم که در حال درجا زدن هستم و برنامهای برای توسعه ندارم، همان موقع از چاپ خداحافظی میکنم. افلاک فرزندی از خانواده چاپ است که بهدرستی تربیت یافته و دائم در حال کسب موفقیت است، امیدوارم این سیر صعودی همچنان برای این فرزند خلف ادامه داشته باشد.
نویسنده: میلاد حاتمی لندی
منتشر شده در شماره ۱۷۹ نشریه چاپ و نشر – آذرماه ۱۳۹۸