از چاپ خجسته تا برجیس/ میتوان به جرات گفت که هیچ چاپخانه داری به اندازه محمود ذوالفقاری سرش شلوغ نیست! اما نظم، خوشقولی و آراستگی او هرکسی را مبهوت میکند.
در شمارههای پیشین یکبار مصدع اوقاتش شدیم اما صحبت تمام نشد و از او قول گرفتیم که در فرصتی دیگر گپمان را ادامه دهیم؛ قول به عمل رسید. در قسمت اول گفتوگو به نحوی تاریخ معاصر چاپ کشور بیان شد و از او و کارش شنیدیم، در این مقال بیشتر روی معرفی مجموعهها متمرکز شدیم و مثل هر زمان دیگری که با یک فرد حرفهای و ریشهدار یک صنف حرف میزنی؛ بحثمان به ابعاد دیگر صنعت کشیده و به بحث کسادی بازار چاپ متمایل شد؛ معضلی که چند صباحی است گریبان چاپ و چاپچی را گرفته است. از او بهعنوان فردی باتجربه راه گریز و برونرفت از بحران را پرسیدیم و جواب مستدل شنیدیم؛ بخوانید.
مجموعهها از چاپ خجسته تا برجیس
من با کار در چاپخانه پدری (با نام گلدان که بعدها به زلال تغییر اسم داد) وارد این عرصه شدم. سال ۱۳۷۵ بود که چاپخانه مستقل خود را با نام چاپ خجسته تأسیس کردم. چاپ خجسته در خیابان سمیه واقع شده بود و حدود ۱۰۰ متر با چاپخانه پدر فاصله داشت. ماه های پایانی سال ۷۸ به همراه جناب رفعتی صحبت از شراکت و تأسیس چاپخانه به میان آمد و سال ۷۹ بود که چاپخانه سبزارنگ با شراکت ایشان تأسیس و شروع به کار کرد.
در ابتدای کار ما مدت کمی در مکانی استیجاری بودیم تا ساختمان سبزارنگ در خیابان سپهبد قرنی ساخته و آماده شود، ساختمانی شش طبقه که ازلحاظ مقاومت در سطحی بود که ماشین ها در طبقات آن جای می گرفت. این ساختمان مجهز از ابتدا برای این کار طراحی شد و اولین چاپخانه ای در کشور بود که دستگاههای آن در طبقات جای گذاری و نصب میشد.
من و جناب اسبقی با هم در واردات ماشین های چاپ همکاری داشتیم و به موازات سال ۸۰ همراه با ایشان و آقایان ستار محمدی و هاتفی چاپخانه خاتم را در خیابان تهراننو بنیانگذاری کردیم. بعد از یکی دو سال من از آن گروه جدا شدم و آمدم محل قدیمی چاپ صنوبر را خریداری کردم.
چاپ خجسته نو (در محل قدیمی چاپ صنوبر) به سال ۸۲ در سالنی زیرزمینی واقع در پیچ شمیران بنا نهاده شد.
سال ۸۶ بود که چاپ مازگرافیک را خریداری کردم. این چاپخانه به جناب هاشمی فقید تعلق داشت که من پس از فوت ایشان آن را از پسران و وارثانش خریداری کردم. به این ترتیب چاپ خجسته را به محل جدیدش (در چاپ مازگرافیک سابق) منتقل کردم و مکان قبلی چاپخانه را برای فروش گذاشتم اما جناب طایفه که از دوستان بودند پیشنهاد شراکت دادند و به این ترتیب پنجمین مجموعه من با نام چاپ طایفه با شراکت ایشان آغاز به کار کرد.
بعد از آن بود که چاپخانه خجستگان تأسیس شد، البته باید متذکر بشوم که این چاپخانه قبل از آن هم وجود داشت و در شمیران نو برپا بود و ما آن را از سال ۸۷ به مکانی بزرگتر در وردآور منتقل کردیم. سال ۱۳۹۲ تصمیم گرفتیم مکان جدیدی را برای خجستگان خریداری کنیم و کار آن را گسترش دهیم.
سال ۹۲ محل جدیدی در کیلومتر دو جاده فتح (شیر پاستوریزه) خریداری شد و بعد از ساخت و آماده شدن، خجستگان به آنجا انتقال یافت. محلی بالغبر ۸ هزار و ۵۰۰ متر فضا که جزو معدود چاپخانههای وسیع کشور بهحساب میآید. خجستگان در بخش چاپ کتاب توانست بهعنوان یک مجموعه جامع و کامل خود را مطرح کند، خجستگان سال ۸۶ کار خود را شروع کرده بود اما ۷ سال بعد به شکوفایی رسید، من از همان ابتدا به کاری که میکردم اطمینان داشتم.
فضای چاپخانه خجستگان در همان ابتدا با دستگاههای متنوع و مدرنی اشباع شد و بهسرعت ما را با کمبود فضا مواجه کرد، مجبور شدیم به ساختمان طبقه اضافه کنیم و هماکنون که صحبت میکنیم این امکان وجود دارد که این فضا را یک مقدار دیگر هم افزایش بدهیم. از ۸ هزار متر زمین این چاپخانه هزار متر آن در سه طبقه است و بقیه آن همکف است.
همانطور که گفته شد تمرکز عمده این مجموعه به چاپ کتاب و مجله بوده و در این مورد بخش پیش از چاپ و چاپ و صحافی آن کاملاً به روز و قدرتمند است. به طور مثال فقط در قسمت چاپ مجموعه خجستگان یک دستگاه ۱۲ رنگ و دو دستگاه ۸ رنگ هایدلبرگ چهار و نیم ورقی در حال کار است که گمان نکنم در هیچ مجموعهای این تعداد دستگاه با این کیفیت وجود داشته باشد، میدانم که دستگاه ۱۲ رنگ هایدلبرگ ما در کشور یگانه است و دستگاه ۸ رنگ هایدلبرگ چهار و نیم ورقی هم در ایران ۱ تا ۲ عدد موجود است که آن هم بهصورت پراکنده است و در اختیار یک چاپخانه واحد نیست. این امکانات به ما در آمادهسازی سفارشات تعجیلی کمک بسیار خوبی می کند و توان تولید ما را بالا می برد.
هر چند کار تخصصی این مجموعه چاپ کتاب و مجله است اما بخشی از ساختمان آن به قسمت پکیجینگ (بسته بندی) اختصاص یافته که هر چند کامل نیست اما بهصورت بالقوه این امکان را به ما می دهد که در صورت اقتضا مجموعه را به این سمت سوق بدهیم.
شهرک چاپ
دو سال پیش بود که یک مجموعه ای را در شهریار خریداری کردیم، با توجه به پراکندگی مجموعهها در نقاط مختلف پایتخت، با این نگاه که محلی بزرگتر را بهعنوان یک شهرک چاپ راهاندازی کنیم، ساخت این مجموعه را در دستور کار قرار دادیم. من فکر کردم که یا باید این چاپخانه ها تجمیع شوند و یا اینکه به هر حال این شهرک بهعنوان یک شهرک چاپخانه ای تمامی کارهای چاپ را در یک محل به انجام برساند.
این مجموعه هنوز بهصورت کامل آماده نشده است اما نوید این را میدهم که بهزودی به بهرهبرداری خواهد رسید و مصرفکنندگان میتوانند با خیالی آسوده تمامی سفارشات چاپی خود را به کاملترین و حرفهایترین مجموعه چاپ کشور بسپارند.
تاکنون مجموعه شهریار ما در زمینه چاپ رول برای روزنامه، مجله و کتاب تجهیز شده و همینطور بخش لیبل آن هم در حال آماده شدن است. ما در آنجا دستگاههای بهروز و خوبی را برای بخش لیبل نصب کردهایم و قدم بعدی ما راهاندازی یک بخش ممتاز و مجهز برای بسته بندی است. این مجموعه در بخش پیش از چاپ، چاپ و پس از چاپ و در تمامی بخشهای چاپ فعالیت خواهد داشت و طبق برنامهریزی ما در سال آینده به طور کامل به بهرهبرداری خواهد رسید.
مجموعه شهریار با ۴۰ هزار متر مساحت در بخش چاپ لیبل و بسته بندی، کتاب، روزنامه، مجله و سایر بخشهای صنعت چاپ فعالیت خواهد داشت.
چاپخانههای تخصصی
من از حدود ۸ سال پیش با توجه به وضعیت بازار و روند توسعه جهانی صنعت چاپ، تصمیم گرفتم چاپخانههایم را به سمت کارهای تخصصی سوق بدهم و این اتفاق بهسرعت عملی شد، به طور مثال مجموعه چاپ خجسته که قبل از آن کارهای متنوعی را به انجام میرساند با انتقال به مکان جدید، یعنی مکان اسبق چاپ مازگرافیک به سمت کار چاپ کتاب سوق پیدا کرد. چاپ مازگرافیک یکی از چاپخانههای قدیمی و شناخته شده بود که پیشترها در دهه های ۴۰ و ۵۰ در کار چاپ کتابهای درسی فعالیت داشت و ما هم همان راه را برای چاپ خجسته انتخاب کردیم و ادامه دادیم.
از میانه سال ۸۶ و با انتقال به محل جدید، چاپ خجسته کارهای متنوع خود را کنار گذاشت و برای کار تخصصی چاپ کتاب و مجله تجهیز شد. کار در بخش کتاب بهعنوان یک کار اختصاصی برای ما موفقیت آمیز بود و از همین رو زمانی که مجموعه خجستگان هم آماده کار شد بهصورت تخصصی به همین چاپ کتاب و مجله روی آورد. امروز دو مجموعه ما یعنی چاپ خجسته و خجستگان عموماً در بخش چاپ کتاب و مجله فعالیت دارند و کمتر ناشری پیدا میشود که با آنها کار نکرده باشد و یا دست کم آوازه آنها به گوشش نرسیده باشد.
هرچند که بازار نشر در این روزها در بنبست کسادی اسیر شده و تیراژها روز به روز رو به افول هستند اما چون ما بهصورت تخصصی در این شاخه فعالیت داریم جزو انتخاب های اول هر ناشری هستیم و با مرکزیت توجهمان روی مشتری مداری، داریم کار حرفهای و رضایتبخش به دست سفارشدهنده مارسانیم. استقبال مشتریان ما از این دو چاپخانه بهصورتی است که ما در ماه های شلوغ پرکار که کتاب های کمک آموزشی در اوج تولید خود هستند و با فصل نشر همزمان شده اند ما با توجه به تمامی تجهیزات مدرن و متعدد خود و در حالی که روزی ۱۰۰ هزار جلد کتاب تولید میکنیم باز هم نمیتوانیم جوابگوی تقاضای مشتریان باشیم.
این دو چاپخانه روی هم این مقدار کتاب را در نوع چسب گرم تولید میکنند که در کنار آن کتابهای مفتولی و مجله نیز چاپ میشود که آنها نیز بالغبر ۲۵۰ هزار جلد در روز توسط چاپ خجسته و خجستگان تولید میشود اما همانطور که گفتم کفاف سفارشات ما را نمیدهد. در بخش مفتول ما توان آن را داریم که این تولیدات را تا سقف ۳۵۰ هزار جلد در روز پوشش دهیم ولی برای کار کتاب مجبور شده ایم مجموعههای دیگرمان را نیز درگیر کنیم و از آنها برای پشتیبانی خط تولیدمان استفاده کنیم.
گمان کنم ما بعد از شرکت افست (که کتابهای درسی شش سال اول تحصیل دانش آموزان را به چاپ میرساند) و شرکت چاپ و نشر کتابهای درسی (که کتابهای درسی شش سال دوم را چاپ میکند) قویترین، مجهزترین و بزرگترین تولیدکننده کتاب کشور باشیم.
این چاپخانه ها (افست و چاپ و نشر کتابهای درسی) در واقع دولتی و نیمه دولتی هستند و تولید و فروششان تضمین شده است و اصلا از ابتدا با این هدف تأسیس و تجهیز شده اند. نگرانی ما از سرمایه گذاری بالایی است که در این بخش کردهایم، از نبود کار و سفارش است اگر نه که ما قدرت توسعه بیشتر را داریم. اگر ما هم تولید انحصاری و فروش تضمین شده داشتیم میتوانستیم میزان تولیداتمان را به راحتی افزایش دهیم و سدی در برابرمان نداشتیم.
ما با هر دو این چاپخانه ها همکاری داریم و برخی اوقات سرریز سفارشات آنها به ما سپرده میشود از اینرو شناخت خوبی از این کار دارم. اگر روزی این سفارشات از انحصار خارج شوند به طور یقین مجموعههای فعلی دولتی قدرت ادامه کار با همین نیرو و به همین شکل را نخواهند داشت.
به طور مثال ما میتوانیم همین حالا با قیمت تمام شده کمتری کتابهای درسی را به چاپ برسانیم. اگر همین فردا این سفارشات به ما واگذار شود ما توان تولید بدون مشکل ۳۰ درصد از آنها را داریم و در صورتی که قول همکاری آتی به ما داده شود به شما اطمینان میدهم که ظرف شش ماه مجموعهها را تجهیز کرده و تا ۱۰۰ درصد کار را به انجام برسانیم.
این دو چاپخانه روی هم حدود ۱۳۰ میلیون کتاب در سال تولید میکنند که ما همین امروز با همین تجهیزات میتوانیم ۴۰ میلیون آن را به چاپ برسانیم. ما بهعنوان بخش خصوصی میتوانیم تضمین کیفیت، قیمت و تحویل بهموقع بدهیم و ازلحاظ توسعه و تجهیز بیشتر هیچ نگرانی و مشکلی نداریم، همانطور که گفتم تنها مشکل ما نبود کار و سفارش است.
اشاره کردم که مجموعههای ما حتی هماکنون هم میتوانند یکسوم تولیدات را به انجام برسانند و حتی خود من میتوانم تمامی این سفارشات را گردن گرفته و تولید آن در بخش خصوصی را مدیریت کنم و تمامی سفارشات را در بخش خصوصی به چاپ رسانده و در زمان مقتضی تحویل بدهم، چنین اتفاقاتی میتواند به صنعت چاپ کشور رونق دهد و منجر به توسعه بیش از پیش این صنعت در کشور شود.
شاید سه دهه پیش دستگاههای بخشهای دولتی از بخش خصوصی مدرنتر بود و نتیجه کار آنها نیز کیفیت مقبولتری داشت اما اکنون ما در این بخش دستگاههای مدرن و به روزی داریم که اگر کیفیت بهتری از آن دستگاه ها نداشته باشند حداقل به مانند آنها چاپ میکنند. بحث همگنی در کیفیت هم با توجه به ابزار اندازه گیری دقیقی که امروز در ساده ترین چاپخانه ها و با نازلترین قیمت ها قابل تهیه است، اصلا موضوعیت ندارد.
یک زمانی این ساز و کار در کشور وجود نداشت و راهاندازی چنین مجموعههایی اجتناب ناپذیر بود اما با توجه به توسعه و پیشرفت بخش خصوصی امروز دیگر این سفارشات انحصاری عادلانه نیست و به ضرر صنعت کشور عمل میکند. ما همین امروز در مجموعههای خود میتوانیم تولیدمان را دو برابر کنیم، دستگاههای چاپ ما این گنجایش را دارند تنها در بخش صحافی کمبودهایی داریم که آن هم به راحتی در کمتر از یک ماه قابل برطرف شدن است. بسیاری دیگر هم وضعیت من را دارند، ازدیاد کار باعث توسعه ما و باز شدن گره اقتصادی و معیشتی و حل بحران بیکاری می شود.
مجموعه سبزارنگ ما در چاپ کارهای رنگی به نام است و جزو چاپخانههایی است که کارهای چاپی لوکس و لاکچری تولید میکنند. این چاپخانه با دستگاههای مدرن خود چاپ های خاص و با کیفیت عالی را به چاپ می رساند، سبزارنگ کارهای پیش از چاپ و چاپ را به انجام رسانده و در برخی از سفارشات برای کارهای نهایی و پس از چاپ از بخشهای پس از چاپ دیگر مجموعههای ما بهره میبرد.
چاپ طایفه بهعنوان یک پشتیبان ما را در کار نشر یاری رسانی می کند و علاوه بر آن در چاپ سفارشات کم تعداد لوکس و خاص نیز فعالیت دارد اما این چاپخانه به همراه مجموعه چاپ خجسته نو بیشتر بهعنوان یک پشتیبان برای سفارشات نشر ما محسوب شده و ما را در انجام هرچه بهتر و سریع تر سفارشات یاری میکنند.
ما سال پیش هم با مجموعه «پر» مشارکت کردیم و تحولاتی در آن صورت دادیم و امروز این مجموعه به خوبی توان کار در حوزه بسته بندی را دارد و به این کار مشغول است. ما در مجموعههای دیگر بخش بسته بندی نداشتیم و این برای من یک نقطه ضعف بهحساب می آمد از این رو وقتی صحبت شراکت در این مجموعه پیش آمد بهتر دیدیم که به این سمت سوق پیدا کنیم و ضمن تکمیل خط تولیدمان سهمی هم از بازار این بخش رو به توسعه داشته باشیم.
نیروی کار
ما تنها در دو چاپخانه چاپ خجسته و خجستگان بالغبر ۳۰۰ پرسنل رسمی داریم که این آمار تنها بر اساس لیست بیمه این دو چاپخانه است و بسیاری دیگر هستند که بهصورت پاره وقت و یا غیرمستقیم در بخشی از کارها حضور دارند. اگر خانوارهای پرسنل همین دو چاپخانه را هم محاسبه کنیم خواهیم دید که پیش از هزار نفر از این خوان گسترده شده ارتزاق میکنند. اگر کارکنان دیگر مجموعهها را نیز به این دو اضافه کنیم، میتوان گفت که بیش از ۵۰۰ پرسنل در استخدام کل مجموعهها قرار دارند.
تخصص برای توسعه
به نظر میرسد تجهیزات و دستگاههای امروز صنعت چاپ داخلی ما، از میزان تقاضای بازارمان بسیار بیشتر باشد. ما در بخشهایی چون لیبل و بسته بندی ضعف های مشهودی داشتیم که طی این سالها با توجهی که به این دو مقوله شده به نظر میرسد که این بازارها هم در حال اشباع شدن هستند.
من معتقدم برای توفیق بیشتر، چاپخانه ها باید به سمت تخصصی شدن پیش بروند و مثلا از کارهای قدیمی به سمت بخشهای نوین تری چون بسته بندی حرکت کنند که بسیاری از جمله خود من آن را آینده صنعت چاپ میدانند. با تخصصی شدن کار است که میتوان به توسعه هدفمند رسید و بازار را گسترش داد. راه توسعه همیشه باز است و در هیچ صنعتی پیشرفت پایانی ندارد، حتی در بخش نشر و چاپ افست که سالها از حضورش در کشور میگذرد، میشود تخصصی تر وارد شد و دست به توسعه و نوآوری زد.
حالا بخش هایی چون نشر شاید رو به افول باشند و ورود به آنها کار پرریسکی محسوب شود اما حوزه لیبل و بستهبندی بخشهای نوین تری هستند که هنوز جزو قسمت های جدید صنعت داخلی محسوب میشوند و راه زیادی تا حرفهای شدن و پیدا کردن جایگاه خود در صنعت دارند، میشود با محاسبه درست و بازاریابی موفق در این زمینه ها پیشرفت را تضمین کرد.
بسته بندی های ما نسبت به نمونه هایی که از تولیدات خارجی میبینیم ابتداییتر است و هنوز راه زیادی برای رشد و همتراز شدن با تولیدات با کیفیت داریم که میتوان با سرمایه گذاری و تحصل در این بخش به موفقیت های روزافزون رسید. این بخش بهعنوان آینده صنعت چاپ آنقدر در تولیدات و انتخابسازی موثر است که امروز بسیاری از شرکتهای خارجی را میبینیم که وارد کشور ما شده و در این بخش سرمایه گذاری کرده اند، ما میدانیم که آنها بدون تحقیقات دست به هزینه کردن نمیزنند و با این پیشفرض میتوانیم با خیالی آسوده تر تلاشمان را روی راهاندازی یک مجموعه بسته بندی متمرکز کنیم.
جبر کسادی
برخی اوقات از ما پرسیده میشود که شما چه کرده اید که در این کسادی موفق هستید، اما باید بگویم که ما هم وضعیت عالی نداشته و گله مندی های خود را داریم. این مساله اثبات شده است که در بازار رو به رکود، مجموعههای بزرگ بیشتر در معرض خطر قرار دارند تا مجموعههای کوچکتر که سرمایه ی کمتری در اختیار دارند. اگر سقف تولید مجموعههای بزرگ از مقدار معینی پایینتر بیاید و زیان آور بشود، این ضرر و زیان مقدار کمی نیست و با اتلاف سرمایه های گزاف همراه است.
من خودم را مثال میزنم، وقتی رکود دامنگیر یک چاپخانه کوچک با یک دستگاه چاپ میشود، من هم دچار آن میشوم و این بازار برای همه یکسان است، اما یک تفاوت در این بین وجود دارد، شاید آن چاپچی که دستگاههای کم و پرسنل معدودی دارد بتواند این وضعیت را تا سالها دوام بیاورد، مثلا از پشتوانه های مالی گذشته خود استفاده کند، چرا که هزینه های آن کم است و کفاف ادامه دادن کار را میدهد، کما اینکه همین امروز بسیاری از آنها را میتوانیم در سطح شهر ببینیم، اما بیکاری و رکود برای من که تنها در ۲ مجموعه ای که مستقیما مدیریتشان را به عهده دارم، در ماه باید بیش از یک میلیارد تومان حقوق و مزایا بدهم، این رکود و بیکاری یک فاجعه است که میتواند به راحتی ما را دچار مشکل کند.
این مشکلات است که بحث رقابت را پیش می آورد، رقابتی بر سر سفارش گیری که با کنترل قیمت همراه است و یکی از انتقاداتی است که دوستان به من و مجموعههایم وارد میکنند. آنها از من گله مند هستند که چرا کارها را ارزان چاپ میکنم اما مطمئنم اگر خودشان در شرایط من قرار بگیرند هم همین کار را میکنند. همه آنها این روزگار را در زمان رکود کاری و کسادی بازار خود داشته اند.
ما با این سرمایه گذاری های عظیم راهی جز مدیریت هزینه نداریم و مجبوریم قیمت را پایین بیاوریم تا ماندگاریمان در بازار تضمین شود. شاید گاهی بشود روی قیمت پافشاری کرد اما واقعا در برخی از ماه های سال نمی شود با قیمت مقطوع کار کرد و مجبوریم حتی تا ۲۵ درصد قیمت را پایین تر بیاوریم تا حتی شده به نقطه سر به سر برسیم؛ این انعطاف پذیری برای یک مجموعه بزرگ که بیکاری فصلی آن را از هستی ساقط می کند، اجتناب ناپذیر است.
تجمیع چاپخانهها، راه گریز
این روزها همه جا سخن از ورشکستگی چاپخانه داران و بسته شدن چاپخانه ها است. عمده این مجموعهها از آن دست چاپخانههای کوچکی هستند که نتوانسته اند با تکنولوژی روز خود را وقف دهند و سنتی مانده اند، یا بیگدار به آب زده و خود را با تهیه دستگاههای گران قیمت و ناکارآمد ورشکسته و مقروض کرده اند. البته قبل از هر چیز بگویم که این اتفاق امری طبیعی است و تنها در مورد صنعت ما هم صادق نیست، در تمام دنیا همینطور بوده و هست. حذف کارگاه های کوچک در زمان توسعه و پیشرفت امری معمول است و بارها اتفاق افتاده، تنها راه گریز از این اوضاع هم تجمیع آنها و تبدیل شدنشان به یک کل واحد و قدرتمند است.
به نظر من اتحادیه صنفی قدرت و جایگاه خوبی برای مدیریت این موضوع دارد؛ بارها سخن از راهاندازی شهرک های چاپی به میان آمده اما متاسفانه هنوز عملی را در این باره مشاهده نکردهایم؛ می شود مکان های مناسبی را گرفته و آنها را بر اساس نیاز کارهای چاپی سروسامان داد و مجموعههای کوچک را که در هم ادغام شده اند در آن محل واحد گردآوری کرد، یا لااقل اگر نمیشود یک شهرک چاپ دایر کرد، هر چند چاپخانه را در یک مجموعه کوچک تجمیع کرد.
الان بسیاری از چاپخانههای کوچک سطح شهر که گفته می شود در بحران و رکود به سر م یبرند صاحب دستگاه و مالک مکان خود هستند، به راحتی میتوان این مکان ها را با قیمت بسیار عالی فروخت و این مبالغ را روی هم گذاشت و کارهای بزرگی صورت داد، می شود محلی را خریداری کرد و دستگاههای را هم در آن جمع کرد و بر حسب نوع کاری که هر چاپخانه انجام می دهد این کسب و کارهای کوچک را به مجتمع های چاپ قدرتمند تبدیل کرد.
محاسبه میزان شراکت و سهم از سود هم که به راحتی می شود از روی آورده مالی و دستگاه محاسبه کرد و سهم هر سهامداری را مشخص نمود. این مورد حتی میتواند در مورد چاپخانههای استیجاری هم رخ بدهد، آنها چون فضای زیادی برای کار می خواهند اغلب اجاره بهای سنگین پرداخت میکنند و میتوانند رهن یا اجاره خود را از این طریق حذف کنند و سرمایه و دستگاهشان را در اختیار تشکل قرار بدهند.
من افرادی را می شناسم که حاضرند در این بخش سرمایه گذاری کنند. اگر این چاپخانههای کوچک و پراکنده در یک مکان مرکزی جمع شوند به راحتی میتوان برای آنها تبلیغ کرد و مانور داد. به طور مثال الان یک چاپخانه کوچک در خیابان نوروزخان، ۵۰ متر مکان در اختیار دارد، در صورت ساخت یک شهرک ما میتوانیم با اجاره بهای ناچیزی یک مکان ۲۵۰ متری در اختیار او قرار دهیم و او با پول مکانی که فروخته به تجهیز چاپخانه اش در محل جدید بپردازد.
در این صورت است که ما یک شهرک مدرن داریم که پایتخت چاپ قرار میگیرد و سفارشات متعددی به سمت آن گسیل می شود. این شهرک میتواند بهصورت جمعی و توسط هیئت مدیره سازماندهی شود و یا حتی این مجتمع ها بهصورت منفک اما در کنار هم به کار و حتی رقابت بپردازند.
این امکان هست که حتی به آنها اختیار خرید هم داده شود، میتوان قراردادهای همگنی برای همکاری و یا در صورت علاقه ادغام طراحی کرد و کار را پیش برد. نگرانی معمول چاپخانه ها از این بابت است که مدیریت این تشکل به عهده چه کسی باشد و سهم مدیریتی آنها در این بین چه می شود، همانطور که اشاره شد، میتوان مدیریت را بهصورت هیئت مدیره و یا جمعی از نمایندگان چاپخانه ها به انجام رساند و حتی مدیری را از بیرون آورد و استخدام کرد که سهمی در چاپخانه ها ندارد و ذینفع نیست و بعد آن را تحت روالی چند ساله تغییر داد و خلع و نصب مجدد انجام داد.
به راحتی میتوان در این مورد قانون گذاری کرد و از راهکارهای قانونی به تمامی قسمت های این تشکل نظارت دقیق داشت. راه های زیادی برای مشارکت وجود دارد که در مرحله بعدی امکان طرح دارند، در وهله اول مهم این است که این عمل صورت بگیرد تا بیش از این شاهد ورشکستگی صنعتگران این صنف نباشیم.
یک بحث دیگر در این مورد مربوط به اشتغال و بیکاری است، این تفکر که در صورت بسته شدن یک چاپخانه کوچک عده ای بیکار میشوند و در جامعه مشکل به وجود میآید کاملاً اشتباه بوده و بیشتر یک بهانه است. همانطور که گفته شد در صورتی که این چاپخانههای کوچک که عمدتا با خرده کاری های اجرتی میچرخند تن به شراکت و یکپارچه سازی ندهند راهی برای برونرفت از بحران ندارند و دیر یا زود با مشکل روبرو خواهند شد.
حتی در صورت ورشکستگی هم گمان نکنم که لطمه ای به بازار کار بخورد، ما که نمیتوانیم به بهانه اشتغال زایی کارگران بی مزد و مواجب مکفی را به کوبیدن آب در هاون وادار کنیم. اپراتور فنی چاپ بهعنوان یک متخصص محسوب می شود و اتفاقا در این روزگار بسیار کمیاب است. باور کنید بسیاری از این چاپخانه ها ی کوچک که خود مالکان، اپراتور دستگاه هم هستند، چون سال ها تجربه دارند اگر در یک مجتمع پررونق به کار مشغول شوند نه تنها سود بیشتری عایدشان می شود و از مکافات های معمول چاپخانه داری راحت می گردند، بلکه لطف بزرگی به صنعت کرده و کیفیت و شان آن را ارتقاء می دهد.
امیدوارم که هرگز این اتفاق نیفتد اما حتی اگر ۵۰۰ واحد کوچک همین فردا تعطیل شوند نیروی کار آنها به راحتی و با موقعیت های به مراتب بهتر توسط چاپخانههای بزرگتر جذب می شوند، امروز نیروی متخصص زیادی در این بازار به هدر می رود که قربانی وضعیت نابسامان و عدم مدیریت صحیح است. الان یک نیروی زبده و کارکشته که در یک چاپخانه کوچک بر کار ۵ نفر نظارت دارد میتواند بیاید در چاپخانه من و بر ۱۰۰ نفر نظارت کند و تجربه هایش را به افراد بیشتری انتقال بدهد. ما هر روز به دنبال نیروی کار می گردیم.
نیروی انسانی مجموعههای ما بسیار ساده و بر اساس انتخاب های اولیه جذب می شوند، مثلا همین که فرد سلامت جسمانی و عقلی داشته باشد و منع قانونی برای استخدامش وجود نداشته باشد به مجموعه می پیوندد. بعد در طول کار است که معلوم می شود به درد این شغل می خورد یا نه ما هزینه های زیادی را برای آموزش یک نیرو پرداخت میکنیم.
ما در مجموعههایی چون چاپ خجسته و خجستگان کمتر با معضل کارگر حرفهای روبرو هستیم اما این موضوع در چاپخانه ای مثل سبزارنگ که کارهای خاص، حرفهای و لوکس را به انجام می رساند، شدیدا احساس می شود. این اصلا کار راحتی نیست که یک نیروی ساده را بیاورید و سال ها وقت بگذارید و هزینه کنید تا ارتقا یافته و زبده و متخصص شود، بعد تازه معلوم نیست که این زحمات به بار می نشیند یا خیر و یا اصلا این کارگر تا چه زمانی برای ما کار می کند و در این شغل می ماند.
سخن آخر
صاحبنظران صنعت چاپ باید به تجمیع واحدهای کوچک بیاندیشند، این اتفاق به هر روشی که به وقوع بپیوندد بهتر از پراکندگی و تک افتادن است. این اتفاق باید بیفتد و آن وقت افراد مختارند که به این مجموعه بپیوندند یا کار خود را مستقلانه پیش ببرند. خود من سابقه شراکت زیادی دارم و حاضرم برای صورت پذیرفتن این کار تمام تلاشم را به کار گیرم، من معتقدم و همیشه اذعان داشته ام که کار در زمان توسعه از یک جایی به بعد دیگر با یک رهبر و یک مدیر پیش نمی رود و باید بخش مدیریتی آن تقسیم و تصمیم گیری ها سپرده شود، برای رسیدن به این منظور هم بهتر آن است که به جای گشتن به دنبال یک مدیر دلسوز یک شریک ذینفع داشت.
نویسنده: میلاد حاتمی لندی
منتشر شده در شماره ۱۵۴ نشریه چاپ و نشر